#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: در پناه شما 🌹 شهید سیدعلی اندرزگو ✨اعتقادش به امام رضا(علیه السلام) خیلی زیاد بود. می گفت: «روزی که با زن و بچه م رفتم مشهد، همین که از دور چشمم به گنبد افتاد گفتم یا امام رضا من در راه شما جهاد می کنم. اگه خودم توی این راه کشته بشم عیبی نداره ، اما زن و بچه م رو به شما می سپارم که در پناه شما باشن. » ✨خانمش می گفت:«جواب اعتقادش را خوب گرفت . همان روزی که بچه مان را برد بیمارستان؛ حال بچه به قدری خراب بود که برگه ی رضایت نامه را گذاشته بودند جلوی علی تا امضا کند؛ که اگر در حین عمل اتفاقی افتاد رضایت داده باشد.» ✨با ناراحتی آمد خانه و گفت :« من اینجا دعا می کنم شما برو حرم امام رضا (علیه السلام)». رفتم توی حرم نشستم و همین طور که گریه می کردم به امام رضا (علیه السلام) و مارشان حضرت زهرا(سلام الله علیها) التماس کردم که بچه خوب شود.» ✨این ها را که گفت دلم آرام گرفت و برگشتم خانه. فردا که رفتیم بیمارستان دکترها گفتند:« چرا این بچه را آوردید اینجا انداختید؟! این بچه از دیشب تا حالا سالمه بیایید ببریدش.» انگار نه انگار که دیروز خودشان از علی رضایت نامه گرفته بودند.» 📚منبع: سفر صبح ، ص 423- نیمی از انقلاب ص 32 -33 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: زیارت نامه 🌹 شهید محمدرضا تورجی زاده ✨به توصیه ی یکی از دوستانش بود که این برنامه را برای زیارت اما رضا(علیه السلام) تنظیم کرده بود. دوستش گفته بود:« هر وقت رفتی مشهد، روزهای اول از داخل صحن و رواق ها زیارت نامه بخوان، روز آخر برو کنار ضریح ؛ اینجوری زیارت آقا برایت تکراری و عادی نمی شود. ✨اما دفعه آخری که باهم رفتیم مشهد زیارتش فرق داشت. همان روز اول قبل از اذان صبح آماده شد و رفت برای زیارت. برخلاف سفرهای قبلی، همان دفعه اول رفت کنار ضریح. صورتش خیسِ اشک بود. کَنَفش را متبرک کرد و مشغول زیارت نامه خوانی شد. ✨بعدها خودش برایم گفت که همان شب اول امام رضا(علیه السلام) را در خواب دیده که فرموده اند:« بیا داخل حرم و حاجتت را بگیر!» 📚منبع: یا زهرا(سلام الله علیها) ص 153- 154 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: وقت ادای نذر 🌹 شهید ناصر کاظمی ✨می دانستم چقدر امام رضا (علیه السلام) را دوست دارد اما از قول و قرارش با امام رضا (علیه السلام) خبر نداشتم. وقتی گفتم:«تو تازه رسیدی، هنوز خستگیت در نرفته کجا می خوای بری؟» ✨گفت:« اون بار که رفتم پیش امام رضا (علیه السلام) و تو رو خواستم، همون جا گفتم اگه جور شد و خدا بهم یه پسر داد اسمش را می ذارم علیرضا؛ نذر کردم اولین روزی که بفهمم خدا بهم بچه داده برم پابوسش. الان وقت ادای نذرمه.» 📚منبع: نیمه پنهان ماه، جلد 7 ، ص 60-61 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: گدایی شبانه 🌹 شهید حسن آقاسی زاده شعرباف ✨ساعت سه و نیم شب بود که با صدای حسن از خواب بیدار شدم. گفت:« بلندشو با هم برویم زیارت امام رضا(علیه السلام).» من که نمی خواستم رخت خواب را رها کنم، دنبال بهانه می گشتم ولی حسن با اصرار راضی ام کرد تا آماده شوم. ✨نزدیک حرم که رسیدیم به مردی که گدایی می کرد اشاره کرد و گفت:«ببین در این هوای سرد، این وقت شب دارد گدایی می کند . آسایش و خوابش را برای کمتر از دویست تومان کنار گذاشته .» همین حرفش کافی بود تا بفهمم زیارتِ امام رضا (علیه السلام) و گداییِ درِ خانه اش، ارزشِ گذاشتن از آسایش و خوابِ شب را دارد. 📚منبع: پایگاه اطلاع رسانی کنگره بزرگداشت سرداران و 23000 شهید استان های خراسان | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: هشتمین شهید 🌹 شهید مدافع حرم پویا ایزدی 🕊ارادت و علاقه خاصی به آقا امام رضا(ع)داشت، اکثر ماموریت های داخلی که داشت به شهرمقدس مشهد می رفت و همسرش را نیز با خود میبرد. 🕊 به گفته همسر شهید در سفر آخری که به مشهد رفت، روز آخر بعد از زیارت و خروج از بارگاه ملکوتی آقا امام رضا(ع)حال بسیار منقلبی پیدا کرده بود، وقتی همسرش دلیل را جویا شد، گفت: از امام رضا(ع) چیزی خواستم و مطمئنم که این بار بهم میده، بعد از پرسش های مکرر همسر شهید، می گوید: از آقا شهادت خواستم و دلیل اینکه به شما نمی گویم این است که نمی خواهم آزرده خاطر شوید. 🕊و چه زیبا شدند هشتمین شهید مدافع حرم لشکر هشت که در روز هشتم ماه هشتم سال94در دل خاک آرمید. | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: خودمان می سازیم 🌹 شهید حسن تهرانی مقدم ✨رفته بودیم برای بازدید از موشک های فوق پیشرفته ی روسی. وقتی بازدیدمان تمام شد، حسن رو کرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت:«اگه می شه فن آوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید! » ژنرال ها و کارشناسان روسی خندیدند و گفتند:«امکان نداره.این فن آوری فقط در اختیار کشور ماست». ✨حسن خیلی جدی و محکم گفت:«ولی ما خودمون این موشک رو می سازیم » و دوباره صدای خنده ی آنها بلند شد. وقتی برگشتیم ایران، خیلی تلاش کردیم نمونه اش را بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساختش ناامید شدیم ، حسن راهی مشهد شد. خودش تعریف می کرد:«به امام رضا(علیه السلام) متوسل شدم و سه روز بوی حرم ماندم. روز سوم بود که عنایت امام رضا (علیه السلام) را حس کردم و حلقه مفقودی کار به ذهنم خطور کرد. ✨وقتی زیارتم تمام شد؛ دفترچه نقاشی دخترم را برداشتم و طرحی را که به ذهنم رسیده بود ، کشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیاتی شود.» وقتی حسن از مشهد برگشت ، سریع دست به کار شدیم و موشکی ساختیم که به مراتب از مدل روسی، بهتر و پیشرفته تر بود. 📚منبع: ماهنامه فرهنگی همشهری – آیه، ش 10 ، ص 15 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: خریدارم باش 🌹 شهید محمد عبدی ✨زیارت رفتنش دیدن داشت. داخل صحن که می رسیدیم پابرهنه می شد و با گفتن ذکر، به طرف حرم می رفت. جایش همیشه آخر ستون بود. وقتی پشت سرم را نگاه می کردم که کسی جا نمانده باشد، محمد را می دیدم که در عین مراقبت از بچه ها با خودش نجوا می کند. ✨یک بار نزدیکش شدم و شنیدم که می گفت:« اینا که به سمت حرمت میان، خریدارشون تویی، بیا آقاجون منم به خاطر اینا بخر.» ✨یک بار دیگر هم هنگام ورود به حرم، بچه ها را نگه داشت؛ روی زانوهایش نشست وکفِ بچه ها را بوسید. بچه ها که نمی توانستند ببینند مربی عزیزشان پایشان را می بوسد، ناخودآگاه به گریه افتادند. 📚منبع: مسافر. ص 14 - 15 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: برنامه منظم 🌹 شهید محمد مهدی خادم الشریعه ✨برنامه هر هفته اش همین بود «دو بار تشرف به حرم و زیارت امام رضا (علیه السلام)». به قدری عمل به این برنامه را منظم انجام می داد که اگر یک بار خارج از این برنامه عازم حرم می شد، می فهمیدیم که مشکلی دارد یا برای تسکین روحی به حرم پناه می برد. ✨بعضی وقت ها که با هم توفیق زیارت پیدا می کردیم، توی چهره اش دقیق می شدم؛ نزدیک بارگاه حضرت که می رسیدیم، چهره اش باز می شد و تحوّل روحی اش را به نمایش می گذاشت. 📚منبع: هلال ناتمام، ص 49 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: زائر امام رضا (علیه السلام) 🌹 شهید حسن تاجیک ✨وقتی خبر شهادتش را آوردند یک راست رفتیم سراغ وصیت نامه اش. نوشته بود: « دوست دارم وقتی شهید شدم، پیکرم را به طواف حرمِ ثامن الائمه (علیه السلام) ببرند.» تصمیم گرفتیم وقتی جنازه اش آمد ، برای طواف ببریمش مشهد. کمی بیش از حد معمول طول کشید تا جنازه را آوردند. ✨وقتی آمد روی تابوبش نوشته بودند: « التماس دعا ، زائر امام رضا (علیه السلام)، طواف حرم داده شد.» ✨تازه فهمیدیم حسن ، همراه شهدای مشهد رفته بود زیارت امام رضا (علیه السلام). 📚منبع: با یاران سپیده ، ص 29 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: بیمار رضا (علیه السلام) 🌹شهید گمنام ✨هر روز تفحص را با نام یکی از اهل بیت (علیهم السلام) شروع می کردیم. رمزِ آن روز نام آقا امام رضا(علیه السلام) بود، رمزی که رنگ و بوی شرهانی را امام رضایی کرده بود. مثل هر روز تفحص را شروع کردیم و جواب توسّلمان را با کشف یک شهید گرفتیم. ✨شهیدی گمنام که تنها یک برگه همراهش بود. روی برگه نوشته شده بود:«هرکه شود بیمار رضا، والله شود دلدار خدا». 📚منبع: آسمان مال آنهاست،کتاب تفحص ، ص 19 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت: برنامه اساسی 🌷شهید سید حسین علم الهدی ✨بیش از یک سال دانشجوی دانشگاه مشهد بود. توی این مدت یک برنامه ریزی اساسی برای زیارت کرده بود. طوری که فعالیت های سیاسی و تحصیلی اش مانع دیدارش با امام رضا (علیه السلام ) نشود. ✨یک ساعت قبل از اذان صبح از خواب بلند می شد؛ وضو می گرفت و برای نماز شب می رفت حرم؛ و همانجا کنار مضجع نورانی امام رضا (علیه السلام) مشغول عبادت می شد. 📚منبع: لحظه های آشنا ، ص 14 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷

#پابوس 🕊🍃 #خاطرات_شهدا_و_امام_رضا_ع 🌸🍃 🎀این قسمت:یا معین الضعفاء ✨هر روز با نام یکی از اهل بیت (علیهم السلام) کار را شروع می کردیم. رمز آن روز امام رضا(علیه السلام) بود. از صبح پیکر مطهر هفت شهید را پیدا کرده بودیم؛ ولی به دلمان افتاده بود با نام امام رضا(علیه السلام) هشتمین شهید را هم پیدا می کنیم. خیلی گشتیم ولی خبری نشد. تا اینکه خبری تازه موج شادی را به دل بچه ها انداخت. امام جماعت مسجد امام صادق (علیه السلام) در شهر العماره عراق ، نزدیک به صد و پنجاه پیکر را آورده بود به ما تحویل بدهد. ✨با خوشحالی درِ کانتینر را باز کردیم و یکی یکی اجساد را بیرون آوردیم؛ اما همه اش اجساد عراقی هایی بود که خودمان تحویلشان داده بودیم ولی آنها اجساد را به خانواده هایشان نداده بودند. از بین آن همه جسد عداقی، پیکر یک شهید ایرانی کشف شد. رمز عملیات کامل شده بود، هشت شهید به نام امام هشتم(علیه السلام). اما از همه جالب تر، نوشته ی پشت لباس آن شهید بود: « یا معین الضعفاء» 📚منبع: آسمان مال آنهاست، کتاب تفحص ، ص 24 | @Shahid_Pouyaizadi | 🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷