#شهیدانه
⭐️چه خنده های قشنگی😍
به لب نشانده ای
ای #یـــار
⭐️چه #خاطرات که مانده
ماندگار افق های ناکجا آباد ..
⭐️و من انگار #بیدارم
و شعر شهــ🌷ــادت می خوانم!!
مرا به خود برسان💞
دلم برای تبسم هایت تنگ💔است...
╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮
@shahid_rahimfiruzabadi
╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
#خاطرات🌱
بهمن ماهِ سالِ ۱۳۶۴ دفتر روزگار نام
○{عبدالرحیم فیروزآبادی}○
را در خود ثبت کرد.
فرزندی که در محله #مهرآباد
شهرستان نکا هنگام اذان صبح و
در منزل اجاره ای پدر چشم به جهان گشود. پدرش #حاجابراهیم انسانی شریف و زحمتکش و عضو رسمی #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود ؛
که در سال ۱۳۵۳ با فاطمه مفتیان
دختر عموی مادرش ازدواج کرد.💍
حاج ابراهیم و همسرش فاطمه خانم
اصالتا اهل کلاته رودبار شهرستان #دامغان بودند ؛
ولی زندگی مشترکشان را در منطقه
#مهرآباد شهرستان نکا ادامه دادند .
ثمره ازدواج انها سه فرزند #دختر و
دو فرزند #پسر بود.
#عبدالرحیم فرزند پنجم و آخرین فرزند خانواده بود.
قدم نو رسیده مبارک شد و پدر منزلی که در آن مستاجر بود را خرید ،
منزلی که علاوه بر #سادگی و #صفای آن ، همسایه ی مسجد سعادت مهرآباد هم بود.
#شهیدعبدالرحیمفیروزآبادے🕊
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
#خاطرات🌱
دعای قنوتش🤲🏻
○{اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِفِی سَبِیلِکَ}○
بود.
من و #عبدالرحیم با هم بزرگ شدیم و
تمام دوران زندگی را با هم بودیم و
در تمام دوران زندگیاش جز #مهربانی و #ادب از او ندیدم
و در همه زمینهها فعالیت داشت. در #مسجد پای ثابت برای پذیرایی ، دستهرویها و
عزاداری برای ائمه اطهار(ع) بود.🏴
انگشتری عقیقی داشت که همیشه در
#قنوت نگین آن را برمیگردادند و
در قنوت نمازش دعای
○{اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِفِی سَبِیلِکَ}○
میخواند که خداوند دعایش را مستجاب کرد.🙂
#شهیدعبدالرحیمفیروزآبادے🕊
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
#خاطرات🌱
#شهیدهمت🕊
با #متوسلیان رفته بودند حج.
روی یه کاغذ نوشته بودند
"الموت لامریکا"
و یکشون مخ یکی از شرطه ها رو کار گرفته بود و اون یکی به بهونه گرم گرفتن باهاش کاغذ رو چسبونده بود پشت #شرطه.
چند لحظه بعد سرو صدای عربها درامده بود و شرطه از همه جا بی خبر تازه فهمیده بود چه رودستی خورده...
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
#خاطرات🌱
در نبرد سخت با #داعش بودند .
اومد پیش
#شهیدجواداللهکرم
گفت : فرمانده ؛
تانکر آب بسمت #داعش میره
اگہ منفجرش
نکنیم داعش نفس تازه میکنه و نبرد
سخت تر میشه...
در جواب میگه:
#امامحسین در #کربلا
اسبان سپاه عمرسعد هم سیراب کرد.
ما
مرید #اباعبدالله ایم و مردانه میجنگیم.🖐🏻🙃
#شهیدجواداللهکرم🕊
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
#خاطرات🌱
رفیقش گفت :
#حسین تو که پاسدار نیستی ؛
نمیترسی بعد از #شهادتت
فراموش بشی؟!🤔
گفت :
وصیتکردم روی #قبرم بنویسند :
کارگرشهیدحسینبواس🥺🖐🏻
#شهیدحسینبواس🕊
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
#خاطرات🌱
گریه میکرد و اصرار داشت
که به #جبهه برود.
پدرش گفت :
«تو هنوز بچهای!
#جبهه هم جای بازی نیست
که تو میخواهی بروی.»
حسن گفت :
«مگر کربلا #قاسم نداشت؟
من هم قاسم میشوم.»😔💔
#شهیدحسنیزدانی🕊
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•🖤•✾•••┈┈•
هدایت شده از شھیدمحمدتقےسالخورده
#خاطرات🌱
●{به نقل از #خواهرِ شهید}●
(خانممحبوبهسالخورده)
#عبدالرحیم به شهادت رسیده بود و
#محمدتقے مثل گلهاے پر پر شده بود.🙃
یک چشمش خون و یک چشمش اشک.🥲
بی طاقتے او ما را هم بےتاب میکرد.
چهلمِ #شهیدعبدالرحیم نشده بود.
به #محمدتقے گفتم:
+تو دیگه نرو سوریه.🚫
لبخندِ تلخے زد و نگاهِ سردے کرد و گفت:
_فکر میکنے #عبدالرحیم خواهر و مادر نداشت⁉️
پدر نداشت⁉️
خیلےها مثل #عبدالرحیم بودن و رفتن.🙂🍁
شما #عبدالرحیم رو میشناختید.
دلتون هم شکست.💔😔
خطر که همیشه وجود نداره.😌
میدونید که از این سر مرز تا اون سر مرز
رو مرزبان چیدن.🪖
#خداوندِ بزرگ ، مرگ رو براے #عبدالرحیم
اینطورے رقم زد.
+ما نمیخوایم براے #تو هم این اتفاق بیفته.
ما دل و طاقتش رو نداریم.🍂
_من هم یکے مثلِ #عبدالرحیم ،
من هم مثلِ یکے از این همه بچهایـے
که رفتن...🍁
#خدا باید آدمو دوست داشته باشه و ببره.
برگرفته از کتابِ
#هفتروزِدیگر📚
#شَھیدمُحَمَدتَقےسالخُوردِه🕊
#شهیدعبدالرحیمفیروزآبادے🕊
•┈••✾◆🖤🍁🖤◆✾••
@mohammadtaghisalkhordeh
•┈••✾◆🖤🍁🖤◆✾••
#خاطرات🌱
ی بار اومد پیشم گفت:
جایی #کار سراغ نداری⁉️
گفتم:
اتفاقا این قنادی کھ کار میکنم
نیرو میخواد.
نپرسید حقوقش چقده ،
بیمه میکنه یا نه
یا حتی ساعت کاریش
به چه شکلھ ؛
اولین سوالش این بود:
موقعِ #نماز میزارھ برم نماز بخونم⁉️
حُقوق کمتر گرفت
اما موقع #نماز به مسجد میرفت.🙃👤
#شهیدمحسنحججے🕊
•┈┈•••✾•🌱•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•🌱•✾•••┈┈•
#خاطرات🌱
●{به نقل از #همسرِ شهید}●
بهش گفتم:
محمد‼️
خداروشکر هیچ گیری
تو زندگیمون نداریم.🤲🏻☺️
هر چۍ نگاه میکنم میبینم
هیچ مشکلی تو زندگیمون نیست ،
بنظرت چرا⁉️
گفت:
خانم برای اینکه من
کارامو بہ #شهدا میگم
اونا خودشون بلدن حل کنن...💚🖐🏻
بر گرفتہ از کتابِ
#پروازدرسحرگاه📚
#شهیدمحمدغفاری🕊
#حجاب
#وعده_صادق
#امام_زمان
•┈┈•••✾••✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾••✾•••┈┈•