♥✨
✨
~|🌿 #عاشقانه_ای_از_جنس_شهدا 🌻|~
~|☁️ #عاشقانه_های_مذهبی🦋 |~
.
.
خانہ ما و آنها روبروے هم بود. یڪ روز ناهار آنجا مـےخوردیمـ و یڪ روز اینجا. آن روز نوبت خانہ ما بود. موقع ناهار دیدم خانمش تنہا آمده؛ همیشہ باهم مـےآمدند. پرسیدم:" چـےشده؟" چیزے نگفت، فهمیدیم ڪہ حتما با یوسف حرفش شده استـ بعد دیدم در مـےزنند. در را باز ڪردم. یوسف بود. روے یک کاغذ بزرگ نوشتہ بود " من پشیمانم " و گرفتہ بود جلوے سینہ اش. همہ تا او را دیدند زدند زیر خنده. خانمش هم خندید و جو خانہ عوض شد.
.
.
منبع:
"ڪتاب هالہ اے از نور"
.
.
.
🥀| #شهید_یوسف_کلاهدوز |
هر روز با قـــرار عاشقـ💗ــانه ای زندگی تان را عاشــ❤️ـقانه تر کنید👇🏻👇🏻
╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮
@shahid_rahimfiruzabadi
╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
🦋🌿
🌿
-| #عاشقانه_ای_از_جنس_شهدا 💗
-| #عاشقانه_های_مذهبی 💗
خـ🏠ــانہ ما و آنها روبروے هم بود. یڪ روز ناهار آنجا مـےخوردیمـ و یڪ روز اینجا. آن روز نوبت خانہ ما بود.
موقع ناهــ🍝ـار دیدم خانمش تنہا آمده؛ همیشہ باهم مـےآمدند. پرسیدم:" چـےشده؟" چیزے نگفت، فهمیدیم ڪہ حتما با یوسف حرفش شده استـ بعد دیدم در مـےزنند.
در را باز ڪردم. یوسف بود. روے یک کاغذ بزرگ نوشتہ بود " من پشیمانم " و گرفتہ بود جلوے سینہ اش. همہ تا او را دیدند زدند زیر خنده. خانمش هم خندید و جو خانہ عوض شد.😂😍
منبع:
"ڪتاب هالہ اے از نور"
🥀| #شهید_یوسف_کلاهدوز |
.
╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮
@shahid_rahimfiruzabadi
╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯