#ازشهدابیاموزیم
خاطره ای ازدوست شهید
من محمد تقی رو از همون دوران خردسالی و دوران مدرسه می شناختم و بعدها باهم در آرماتور بندی پیش هم کار می کردیم محمدتقی بسیار سخت کوش بود. با این کار سنگین ، پول تو جیبی مدرسه اش رو در می آورد تا هزینه ای از دوش خانواده کم کنه.
سر کار که بودیم در سخت ترین شرایط کاری در هوای سرد و گرم یا با خستگی زیاد هیچگاه نمازش فراموش نمی شد.
محمد تقی در برابر پدر و مادر بسیار متواضع و فروتن بود و با نهایت احترام با پدر و مادر برخورد می کرد حتی در کارهای روزمره ی عادی .
حتی زمان تماس تلفنی با پدر یا مادرش اگر کسی نمیدونست ، فکر می کرد با فرمانده اش یا یه فرد بسیار مهم کشوری یا لشکری صحبت میکنه 🌹
شادی روح بلند و ملکوتیش صلوات🌹
راوی: آقای محمد امیری
🌹🌹🌹🌹🌹
🔰کانال شهید فیروزآبادی
🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم
به روایت مادرشهیدمشتاقی
حسین اقا تعریف میکرد...
خونه هایی که در حلب آزادسازی میکردیم، یکی از منازل سفره ها پهن بود و در یک پارچه کلی طلاجات بود. با خودم گفتم آنقدر بندگان خدا سریع از منازل خارج شدند حتی فرصت نکردند طلاهای خود را ببرند.
طلا را برداشتم و در یکی از ظرف هایی که در بالای کابینت بود گذاشتم تا اگر صاحبش آمد، بتواند پیدا کند.
🔰کانال شهید فیروزآبادی
🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم
به روایت همسرشهید
از اول نامزدیمون…
با خودم کنار اومده بودم که من…
اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت…
یه روزی از دستش میدم…
اونم با شهادت…
وقتی که گفت میخواد بره…
انگار ته دلم…آخرین بند پاره شد…
انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده…
اونقد ناراحت بودم…
نمیتونستم گریه کنم…
چون میترسیدم اگه گریه کنم…
بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم…
یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم…
احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره…
ولی ایمانم اجازه نمیداد…
یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت…
چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و…
انتظار شفاعت داشته باشم…
در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم…
اشکامو که دید…
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت…
“دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیا
شهیدعبدالرحیمفیروزآبادے🇮🇷
❤️شهید حمید سیاهکالی مرادی 🌹تولد:۱۳۶۸/۲/۴*قزوین 🍂شهادت:۱۳۹۴/۹/۴*سوریه/حلب 🌿مدفن گلزاری شهدای قزوین 🥀
#ازشهدابیاموزیم
🌷 شهید مهدی باکری
اگر از یک دستہ ۲۲ نفری، ۱ نفر بماند
باید همان ۱ نفر مقاومت کند
واگر فرمانده شما شهید شد
نگویید فرمانده نداریم ونجنگیم
که این وسوسہ شیطان است.
👈🏼 فرمانده اصلے ما خدا وامام زمان(عج) است.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷شهید مهدی باکری
🍃تولد ۳۰ فروردین ۱۳۳۳
🍂شهادت ۲۵ اسفند ۱۳۶۳
🍂محل شهادت جزیره مجنون
🎖 شهید باکری فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا را برعهده داشت.
🔰کانال شهید فیروزآبادی
🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم
خاطره ای ازشهیدهمت:
یکی از شب ها عملیات مسلم بن عقیل همراه حاج همت رفتم تا سری به منطقه آزاد شده بزنیم من راننده بودم رفتیم تااین که احساس کردم به منطقه ای رسیده ایم که امکان جلو رفتن نیست حاجی پیاده شد من هم پیاده شدم و تازه متوجه شدیم وارد یک معبر مین شده ایم که تنها به اندازه عبور یک ماشین پاک سازی شده است
🔰کانال شهید فیروزآبادی
🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم
خاطره ای ازشهیدخلیلی
وقتی ضارب علی را با چاقو زد
ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم
پیرمردی آمد وگفت :
خوب شد؟همین و می خواستی؟
به توچه ربطی داشت؟چرا دخالت کردی؟
علی باصدای ضعیفی گفت:
حاج آقا فکر کردم دختر شماست،من از ناموس شما دفاع کردم...
🔰کانال شهید فیروزآبادی
🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم
راوی همسرشهیدمحرابی
روز عملیات نام کسانی را که قرار بوده است در عملیات شرکت کنند خواندهاند و اسم حسین آقا در فهرست نبوده است.
حسین آقا برای گرفتن رضایت فرمانده محور، پیش او میرود اما فرمانده مخالفت میکند😞. همسرم که اصرار را بیفایده میبیند به فرمانده میگوید: من بچهی مشهدم اگر من را به این عملیات نبرید به محض برگشتن به حرم امام رضا(ع) میروم و از شما پیش آقا شکایت میکنم☝️...
فرمانده محور وقتی صحبتهای شهید محرابی را میشنود بالاخره به او اجازه میدهد☺️😍
در همین لحظات یکی از همرزمانشان به بقیهی مدافعانحرم میگوید: همهی ما از مشهد آمدهایم، فردا "شهادت امام رضا(ع)" است و خوش بحال کسی که فردا شهید شود🕊🌹
هنوز حرف این مدافعحرم تمام نشده بود که شهید محرابی به همرزمانش میگوید:" آن کسی که میگویی فردا "شهید" میشود من هستم🕊☺️❤️
فردای آن روز، روز شهادت امام رضا در سوریه تیر به قلب ایشان اصابت کرد و در حالی که در "سجده" بودند و آخرین کلمهای که گفتند "یاابالفضل"بود به شهـادت رسیدند✨
🔰کانال شهید فیروزآبادی
🌐 @shahid_rahimfiruzabadi