eitaa logo
شهیدعبدالرحیم‌فیروزآبادے🇮🇷
616 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
26 فایل
❁﷽❁ ما در کانال «شهید عبدالرحیم فیروزآبادی» گامی هرچند کوچک در زمینه اجرایی شدن انتظارات مقام معظم رهبری در زمینه زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا برداشته ایم و از شهدای عزیز مطالبی هرچند کوتاه منتشر میکنیم.🌹 ارتباط با خادم: @khademe_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
❤ ازشهدابیاموزیم آرام و قرار نداشت. هرجای شهر کارفرهنگی بود ، ردی هم از حضور علی به چشم می خورد.👌 به شهر خودش اکتفا نمی کرد . اهالی بعضی روستاهای سیستان و بلچوستان هم اسم علی جمشیدی را در اردو های جهادی به خاطر سپرده و مهرش را به دل داشتند.😇 اتاق خوابش را با سربند و پلاک و تصاویر شهدا و... تزیین کرده بود.🕊🥀 روی دیوار هم جمله ای نوشت که خط و مشی سلوک جهادش را تبیین می کرد: پایان ماموریت بسیجی ، شهادت است🕊 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮ @shahid_rahimfiruzabadi ╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
همسر شهید:  مراسم عقدمان را در جوار مزار شهدای گمنام برگزار کردیم و نام فرزندمان را احسان قبل از تولد فرزندش انتخاب کرد  کردند. اگرچه چشمان پدر نتوانست تولد پسرش سیدمحمدطاها را نظاره‎گر باشد و شیرینی پدر شدن را لمس کند و پرتاب خمپاره و اصابت ترکش در سوریه موجب شهادتش شد. بزرگ‌ترین آرزوی همسرم شهادت بود که این آرزو بعد از پنج سال و دو ماه از زندگی مشترک به اجابت رسید.مداومت به خواندن زیارت عاشورا و خواندن دو رکعت نماز حضرت فاطمه زهرا (س) بعد از هر نماز صبح از ویژگی‎های منحصربه فرد همسر شهیدم بود.
#ازشهدابیاموزیم مهدی با تمام وجود خودش را وقف ما می کرد و به هیچ وجه یکبار از دروغ نشنیدم☝️. خیلی به بیت المال حساس بود و هر دینی که به گردن داشت را ادا می‌کرد.👌  او خیلی منظم و قانونمند بود و تمام کارهایش روی اصول و برنامه ریزی و نظم بود.😊 از همان ابتدای زندگی به من می‌گفت که «نباید شما به من متکی باشی و باید بگونه ای زندگی کنی که گویا من اصلا من وجود ندارم. شما باید خود را برای روزی آماده کنی که من رفتم و برنگشتم»😔. می‌گفت «شما الآن مدیر خانه هستی و اگر من نبودم، باید ستون خانه شوی و نباید این ستون از بین برود و باید بچه ها به گونه ای بزرگ شوند که قوی و مستحکم باشند».👌 شهید مدافع حرم مهدی قره محمدی🌹 ایام شهادت🕊 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم چنـد روز قـبـل از اینکـه میخواسـت بره سوریه خیلـی دندون درد داشت😢 بهش گفـتـم بریم دکتر، چطور میخوای با ایݧ حالت بری سوریه؟! میگفـت برم اونجا حالـم خوب میشہ...😍 بهش گفتم یعنی اینجا کہ هستی و ما پیشت هستیم فقط حالـت بده؟!😒😕 میگفـت: نـه!... اونـجـا حـضـرت زینب س هـستنـد و هوای همہ سربازاشونو دارند.☺️ اونجا دردی نیست بـه جز درد اضطـراب اسیری دوباره حضـرت زینب (سلام الله علیها)...💔 وقتـی داشت میرفت یه بسته کامـل قرص براش گذاشتم ... وقتی ساکش رو بـرام اوردند، فقط دوتای اون قرصا رو مصرف کرده بود، درست تازمانی که قدمهاش به خاک سوریہ رسیده بود...✨ و اونجا بود کہ فهمیدم حضرت زینب چقدر قشنگ هوای سربازاشون رو دارند😔 شهید ابوالفضل شیروانیان🌹 #سالروز_شهادت🕊 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
₪حـــــق همسايگـــــی ‌ ◥✧ما در طبقه پایین زندگي میکردیم و آقاي ڪلاهدوز طبقه بالاهیچ وقٺ متوجه ورود وخروج اونشدم یک شب، اتفاقی دررا بازکردم دیدم پوتینهایش را درآورده و به دست گرفته وازپله ها بالا مےرودفهمیدم طوری رفت و آمد می کرده اسٺ تا مزاحم همسایه هانشود . ▣بعدها مسئله جالب دیگری را هم راجع به رفت وآمداو متوجه شدم صبحها چون زود می رفت، ماشین را تا سرکوچه خاموش هل می داد و از آنجا به بعد ماشین را روشن می کرد تا مزاحمتی برای همسایه ها ایجاد نکند. 📕کتاب هاله ای ازنور،ص ۹۹ شهیدیوسف کلاهدوز🌹 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم 🦋اگـــر از دسـت کـسی نـاراحت هستید دو رکـعت نــماز بــخونید و بـــگویید: 🌸خـــدایا! این بــنده تـو حـواسش نـــــبود.. مـن ازش گـذشتم.. تـو هـم بـگذر... شهید_حسن_باقری🌺 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
#ازشهدابیاموزیم یه بار من و مصطفی طبق عادت هر زندگی ای با هم بحث کردیم و طبق معمول من ناراحت شدم ازش.😞 رفتن توی آشپزخونه و مشغول غذا درست کردن شدم.. بعد از چند دقیقه صدای در اومد. و من بینهایت از مصطفی عصبانی شدم😤که چرا براش مهم نیس من ازش ناراحتم. و چون ما با خانواده همسرم توی یه خونه زندگی میکردیم، فکر میکردم رفت بالا. توی همین افکار بودم وعصبانی، که دوباره صدای باز شدن در اومد. برنگشتم. صدای پای مصطفی رو میشنیدم که داره میاد به سمتم.🚶 تا اومد پشت سرم ایستاد وصورتمو گرفت بالا و گفت: میشه بخندی؟☺️ نگاش کردم. دستشو از پشتش آورد جلو و یه گل بهم داد 💐 تازه اونجا فهمیدم که برای چی رفته بود بیرون..😢 راوی همسر شهید مدافع حرم مصطفی شیخ الاسلامی🌹 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
ازشهدابیاموزیم 🕊 برای اینکہ بہ سوریه برود، بہ مزار شهدای اندیشہ رفت... وشهدای گمنام را قسم داد که راه را برایش باز کنند...💔 وآن شهدا نیز حاجت مصطفی را دادند و راه را برای رفتن بہ سوریہ برایش باز کردند...🌺 شهیدمصطفی صدرزاده🌸 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮ @shahid_rahimfiruzabadi ╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
🕊🕊🕊🕊 🌿 ازشهدابیاموزیم 💠همسرشهید 🌺🍃همسرم در زندگی خیلی "قناعت" پیشه میکرد. همیشه مواظب این بود که ولخرجی و اسراف نکنیم. زندگی عالی هم داشتیم. حسرت هیچ چیزی را ندارم و جز درد دلتنگی،چیز دیگری نیست... آنقدر روی مسئله ی "اسراف" حساس بود که همیشه میگفت حیاط خانه را باید جارو زد. نباید با آب شست. آب "مهریه‌ی مادرمان"، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)است. شهیدمحمدجوادقربانی🌹 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮ @shahid_rahimfiruzabadi ╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
❤ ازشهدابیاموزیم 🕊🕊🕊 رفت پیش رفیقش، گفت: فلانی دیشب یه خواب عجیب دیدم!! خواب دیدم،باهم رفتیم حرم امام حسین(ع)تو رفتی داخل ضریح،اما به من اجازه ندادند😢 تعبیرش چیه؟ رفیقش گفت:خب معلومه دیگه،من شهید میشم🕊و تو هم جانباز... گذشت تا اینکه تو عملیات سرش ترکش خورد.خودش میگفت:که دونفر داشتند منو می بردند بالا. گفتم دیگه شهید شدم💔 همینطور که به آسمون میرفتم دیدم رفیقمم دارند میبرند. همینکه دیدمش بهم گفت: محمد رو نیارین اون نباید بیاد☝️بهش گفتم:اخه بی معرفت منم میخوام بیام پیشت😭رفیقش گفت:میای.اما حالا نه!!!. محمد از زمان دفاع مقدس،ذخیره شده بود برای دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)😔 شهیدمحمدشالیکار 🌹 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮ @shahid_rahimfiruzabadi ╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
❤ ازشهدابیاموزیم جان دل هادی...😍 وقتایی که ناراحت بودم یا اینکه حوصلم سر میرفت و سرش غر میزدم... میگفت: "جااان دل هادی...؟😍 چیه فاطمه...؟❤" چند هفته بیشتر از شهادتش نگذشته بود یه شـب که خیلی دلم گرفته بود...💔 فقط اشک میریختم و ناله میزدم...😭 دلم داشت میترکید از بغض و دلتنگی قلم و کاغذ برداشتم و نشستم و شروع کردم به نوشتن... از عذاب نبودنش و عشقم نوشتم براش...💕️ نوشتم "هادی...❤ فقط یه بار... فقط یه باره دیگه بگو جااان دل هادی..."😭 نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم... بعد شهادتش بهترین خوابی بود که میتونستم ازش ببینم... دیدمش…❤ با محبت و عشق درست مثه اون وقتا که پیشم بود داشت نگام میکرد...☺️ صداش زدم و بهترین جوابی بود که میشد بشنوم... "جاااان دل هادی...؟💕 چیه فاطمه…؟❤ چرا اینقده بیتابی میکنـی...؟ تو جات پیش خودمه شفاعت شده ای...✨ (همسر شهید مدافع حرم هادی شجاع)🌹 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 🌼 🌹 ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ╭─✿═🍃🌹🍃═✿─╮ @shahid_rahimfiruzabadi ╰─✿═🍃🌹🍃═✿─╯
شهیدعبدالرحیم‌فیروزآبادے🇮🇷
هرشهید دوتا تولد داره تولد زمینی شدن و تولد آسمانی شدن🕊🌸 تولد زمینی شدنت که دلهای زیادی رو آسمانی
🍃شهید علی جمشیدی 🌺تاریخ تولد: 69/8/15 🍃تحصیلات: کارشناسی و از فعالین فرهنگی شهرستان نور 🍃تاریخ شهادت: 95/2/17 🥀محل شهادت: خان طومان سوریه ❤ ازشهدابیاموزیم آرام و قرار نداشت. هرجای شهر کارفرهنگی بود ، ردی هم از حضور علی به چشم می خورد.👌 به شهر خودش اکتفا نمی کرد . اهالی بعضی روستاهای سیستان و بلچوستان هم اسم علی جمشیدی را در اردو های جهادی به خاطر سپرده و مهرش را به دل داشتند.😇 اتاق خوابش را با سربند و پلاک و تصاویر شهدا و... تزیین کرده بود.🕊🥀 روی دیوار هم جمله ای نوشت که خط و مشی سلوک جهادش را تبیین می کرد: پایان ماموریت بسیجی ، شهادت است🕊 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🦋 🌺 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🌸 🎋 🎈😍 •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈• @shahid_rahimfiruzabadi •┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•