🌈| #عاشقانهاےازجنسشهدا
🍒| #عاشقانههاےمذهبے
اهمیت بسیاری به حجاب می داد و حتی در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود:
« اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی حجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت»
حتی نحوه تزئین ماشین عروسی مان به گونه ای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسبانده بود و به این شکل گل ها مانع دیده شدن من در ماشین بودند.
برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد و خاطرم است که برخی می گفتند، عروسی جواد به مجلس ختم صلوات شبیه است ولی برای جواد مهم کاری بود که برای خداپسند باشد و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت.
تربیت فاطمه را به من سپرده بود و می گفت از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی مادر بهتر می تواند دختر را تربیت کند و از همان دو سالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و چادر بیرون برود.
🌱| راوی:همسر #شهیدجوادمحمدی
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
🌈| #عاشقانهاےازجنسشهدا
🍒| #عاشقانههاےمذهبے
من و قاسم روز دوشنبه پنجم اردیبهشت 1384 عقد کردیم و بعد از عقد به حرم حضرت معصومه(س)🕌 رفتیم.
چون شب مبعث بود، همسرم برای من مداحی خواند. او نذر کرده بود اگر پسردار شدیم اسمش را عباس بگذاریم. فردای عقد به او گفتم:" شما به حضرت عباس ارادت داری. من هم ارادت خاصی به امام زمان(عج) دارم. میتوانم شما را مهدی صدا کنم."
ایشان فکر🤔 کرد و گفت:
" مهدی غریب!😍خیلی قشنگ است."
و از آن روز به بعد من ایشان را مهدی صدا کردم.
من و مهدی ششم بهمن سال 1384 زندگی مشترکمان را در تهران آغاز و دو سال بعد به قم مهاجرت کردیم. 10 سال و سه ماه با هم زندگی کردیم و حاصل زندگی مشترکمان دو فرزند است؛ امیرعباس متولد بهمن ماه 1386 و محمدامین متولد اسفندماه 1388.
مهدی در همه کارها به خدا☝️ توکل میکرد.
نمازش را در هر شرایطی اول وقت میخواند. احترام زیادی به پدر و مادرش میگذاشت و هر کاری از دستش بر میآمد برایشان انجام میداد و هرگز کوتاهی نمیکرد.
اهل غیبت نبود و اگر کسی در جمعی غیبت میکرد، حتماً متذکر میشد. مهدی من گوش به فرمان رهبری بود و پشتیبان ولایت فقیه، به طوری که در وصیتنامهشان📝 به همه تأکید کرده است که پشتیبان ولایت باشید و از خط ولایت فاصله نگیرید.😇
ایشان آرام و قرار نداشت و آنقدر از شهادتش مطمئن بود که میگفت در نماز شبت هر چی از خدا بخواهی، میدهد.🌹
🌱| راوی:همسر #شهیدقاسم_غریب
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
🌈| #عاشقانهاےازجنسشهدا
🍒| #عاشقانههاےمذهبے
شهدايي كه ما ميبينيم انسانهايي دست نيافتني نبودند. منتها زندگيشان سير صعودي دارد. هر روز از ديروز بهتر است.
من احساس ميكنم در چند سال زندگي با آقا مصطفي به كمال رسيدم. ايشان خصوصيات رفتاري خاصي داشت. يكي از خصوصيات رفتاريشان، روحيه تلاش و همت مسئوليتپذيري بود. اهل سستي و تنبلي نبود.
حتي در وصيتنامهاش نوشته است
"براي اين انقلاب سستي نكنيد."
خيلي پرتلاش و خستگيناپذير بود. براي خدا كار ميكرد و اهل ريا نبود. در نهايت تواضع و فروتني بود. اگر جايي كار انجام ميداد دوست نداشت كسي ببيند.
حتي سوريه رفتنش را دوست نداشت كسي بداند. حتي اخيراً مسئوليتهايي به او دادند و كسي خبر نداشت.
مصطفي در عين دينداري روحيه شادي داشت. بد اخلاق نبود. با بچهها در كنار او احساس خوشبختي ميكردم. آقا مصطفي با روحيه و قوي بود. سال 94 يكبار در سوريه زخمي شد، اما ميگفت چيزي نشده و سعي ميكرد نگرانش نشويم.
🌱| راوی:همسر #شهیدمصطفی_زال_نژاد
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
.
.
همیشہ سر این ڪه💭
اصرار داشت حلقه ازدواج
حتماً دستش باشد
اذیتش میڪردم مےگُفتم:
«حالا چه قید و بندی دارے!؟🧐»
مےگُفت: حلقہ سایهے
یڪ¹ مرد یا زن در زندگے است
من دوست دارم سایه تو همیـشہ
دنبالِ من باشد🙈
من از خدا خواستہام
تو جفتِ دنیا و آخرت من باشے:"))🍃
•💫| راوی:همسر #شهیدابراهیم_همت
|🎀• #عاشقانهاےازجنسشهدا
.
.
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
🌈| #عاشقانهاےازجنسشهدا
🍒| #عاشقانههاےمذهبے
یک روز ایام عید توی اتاق دراز کشید و چفیه ای را روی صورتش قرار داد .گفت: فرض کن من شهید شدم، وقتی آمدی بالای سرم، میخواهم ببینم عکس العملت چیست؟ گفتم:محمد! بازم از این حرفا زدی؟خیلی اصرار کرد. پیش خودم گفتم:دلش را نشکنم. آمدم بالای سرش، چفیه را کنار زدم. دست روی محاسنش کشیدم و گفتم:محمد عزیزم! شهادتت مبارک بالاخره به آرزویت رسیدی! وقتی این جمله را به زبان آوردم خیلی خوشحال شد. این خاطره دوباره تکرار شد. آن روزی که جنازه شهید را آوردند ، وقتی وارد سردخانه شدم ، چندلحظه بعد خودم را با شهید توی سردخانه تنها دیدم، رفتم بالای سرش و به صورتش نگاه کردم و به یاد آن روزی افتادم که محمدآقا خواست عکس العمل من را بعد از شهادت اش ببیند ، همان جمله ای که آن روز گفتم را تکرار کردم: محمد عزیزم! شهادتت مبارک،بالاخره به آرزویت رسیدی!
12 فروردین ماه سال 87 من و محمد با یک عروسی ساده زیر یک سقف رفتیم. بعد از ازدواج راحت تر در رابطه با شهادت و سختی های کارش صحبت می کرد. می گفت : باید توکل به خدا داشته باشیم. اگر خدا بخواهد به آرزویمان که شهادت است می رسیم.
با صحبت هایی که میکرد و با انگیزه ای که داشت باور کنید میدانستم یک روزی به آرزوی خود که همان شهادت است خواهد رسید. اکثر مواقع دوست داشت که بنده را برای شهادت خودش آماده کند همیشه سعی میکرد این روحیه را به بنده منتقل کند. محمد به لحاظ اخلاقی فردی صبور، مهربان و با اخلاق بود. همیشه بنده را شرمنده اخلاق و رفتارش می کرد.
در طول مدتی که با هم زندگی کردیم حتی یک بار هم خشم و عصبانیتش را ندیدم. اهل نماز شب و گریه های نیمه شب بود طوری که گاهی از اوقات با گریه های نماز شب ایشان بنده برای نماز بیدار می شدم، میدیدم دارد با خدا راز و نیاز می کند و اشک میریزد. یک قرآن توجیبی داشت که همیشه همراهش بود و آن را قرائت میکرد. معمولاً هر زمانی که در زندگی با مشکلی مواجه میشد، با ذکر صلوات حلش می کرد. با این ذکر زیاد مانوس و محشور بود.
🌱| راوی:همسر #شهیدمحمدمنتظرقائم
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
🌈| #عاشقانهاےازجنسشهدا
🍒| #عاشقانههاےمذهبے
یک روز برای تهیه مواد غذایی به دمشق محله ی زینبیه رفتیم .آنجا بر خلاف اسمش خانم های بی حجابی زیادی دارد، وقتی حسین این وضعیت را دید گفت من نمیام، خودت خرید کن بعد بیا باهم می بریم داخل ماشین. وقتی خرید کردم و برگشتم دیدم حسین داخل ماشین نیست.
تعجب کردم، قراربود داخل ماشین باشد تا من برگردم، چند ساعت همان محل را گشتم ولی اثری از حسین نبود. تصمیم گرفتم خودم تنها بروم، به دلیل مسائل امنیتی نباید خیلی در آن منطقه صبر کنیم.
داخل ماشین که شدم دیدم حسین کف ماشین نشسته و سر خود را روی صندلی های ماشین گذاشته، تعجب کردم، گفتم چرا اینطور نشسته ای؟ گفت: رفت و آمد خانم های بدحجاب زیاد است، ترسیدم چشمم بیفتد و از شهادت دور شوم.
🌱| راوی:همرزم #شهیدحسین_محرابی
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
🌈| #عاشقانهاےازجنسشهدا
🍒| #عاشقانههاےمذهبے
از زمانی که به دنیا آمد همه او را با نام «علیآقا» صدا میزدند.
علیآقا شب و روز در راه دین کار میکرد هرگز خسته نمیشد، علی آقا بهمعنای واقعی کلمه مجاهد فی سبیلالله، خستگیناپذیر و مسئولیتپذیر بود.
او دغدغه دین داشت، امر به معروف را در تمام برنامههایش مد نظر داشت و از هر نظر ممتاز و بهمعنای واقعی کلمه مرد اقدام و عمل بود.
حتی در وصیتنامهاش هم اشاره کرده که در این راه چه دغدغههایی داشت و چه خون دلهایی خورده، علیآقا اگر کاری را شروع میکرد برای اتمام آن شبانهروز پای کار میایستاد.
علیآقا مظلومترین و مخلصترین بسیجی بود که هیچکس او را نشناخت.
علیآقا عاشق زیارت عاشورا و مناجات حضرت علی(ع) بود، بر سر مزار شهدای گمنام مینشست و مناجات حضرت علی(ع) را میخواند. علیآقا بهدنبال شهرت و پست نبود و بیریایی از ویژگیهای بارز علی بود. علیآقا تمام کارهایش در گمنامی بود او در بسیج سازندگی فعال بود و به مناطق محروم در سیستان بلوچستان برای کمک میرفت و در آن مناطق همه علیآقا را میشناختند.
🌱| راوی:مادر #شهیدعلی_جمشیدی
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
💛🍃
🍃
.
.
| #عاشقانهاےازجنسشهدا |
.
.
همسر شهید بابائے مے گوید:
تولد من اول خرداد است.آخرین هدیہ تولد عباس براے من خیلی خنده دار و ابتکارے بود 😅
در آن روز سلما،حسین و محمد خیلے خوشحال بودند.کیک تولدے گرفته بودند. پیشخودم مےگفتم:آفتاب از کدوم طرف درآمده پنج نفره جشن گرفتیم.کیک تولد این گونہ بود: عباس دور تا دور یک سیب به اندازه سن من چوب کبریت گذاشتہ بود و آن سیب مثل جوجه تیغے شده بود. عباس کبریت هارا روشن کردو گفت حالا فوت کن براے من خیلے عجیب و جذاب بود کہ عباس چنین ابتکارے بہ خرج داده است🍎😍
.
.
| #شهیدعباس_بابائے |
.
.
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
『💍🕶』
.
.
روز آماده شدن حلقههاے ازدواجمون گفت
«باید ڪمۍ منتظر بمونیم تا آماده بشه!
گفتم
«آماده است دیگه،منتظر موندن نداره!😬
حلقهها رو داده بود
تا 2 حرف روش حک بشه"Z&A"
اول اسم هردومون
روے هر دو حلقهـ💞 حڪ شد
خیلی اهل ذوقـ😍 بود
سپرده بود ڪه به حالت شڪسته حڪ بشه نه ساده!
واقعاً از من هم ڪه یه خانوم ام
بیشتر ذوق داشتـ😁
🌂| #عاشقانهاےازجنسشهدا
🗣| روایت:همسر #شهیدامین_کریمی
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
⃟🌱⛅️•°
من این را به عینه در طول زندگـے و همراهے با محـمد دیدم.
در بسیارے از مواقع حتے در دوران نامـ💍ـزدے وقتی ما به مهمانـے یا مراسمی دعوت میشدیم، ایشان من را به دلایل ڪارجهادے یا مسائل فرهنگی یا اردوهای آموزشے و... همراهی نمیڪردند.
از محمد دلخـ😔ـور میشدم و به ایشان اعتراض میڪردم ڪه محمد جان در حـال حاضر ڪه ما جنگـے نداریم و تهدیدی هم نیست، این همه آموزش برای چیست؟😕🤔
محمد هـم با یڪ لبخـ🙂ـند زیبایی پاسخ میداد ڪه سرباز امام زمانـ💚(عج) باید همیشه حاضر و آماده باشد تا وقتی صدای هل من ناصر ینصرنے امام زمانش را شنید لبیڪـ🗣 بگوید.
⛵️•°روایـت همسر #شهیدمحمداينانلو
🦄•° #عاشقانهاےازجنسشهدا
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
°•<🌲✨>°•
.
.
مدت دوسال از زندگـے عاشقانه من و محمد گذشتہ بود که خداوند به ما هدیه کوچکـے به نام ریحانه را بخشید.😍💕
زمانـے که محمد فهمـید پدر شده برق خوشحالـے در چشمانش موج می زد☺️ و خدارا به سبب عطا کـردن فرزندے سالم شکر گذار 🙏🏻بود که بعـد از مشخص شدن جنسـیت فرزندمان 👶🏻از خوشحالی دیگر نمیدانست چہ کند و هر لحظہ حمد وثنای خدا را بهخاطر ریحانه می گفت.😊🌈
👤]روایت همسر #شهیدمحمدزهره_وند
💍] #عاشقانهاےازجنسشهدا
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
♥🍃
🍃
.
.
🦋◇• #عاشقانهاےازجنسشهدا :
.
.
اول حسن خودش را معرفے کرد بعد مسائل کلے مطرح شد ایشان در همہ حرف ها تاکیدش روے مسائل اخلاقے بود. یادم نمےرود قبل ازاین کہ وارد این جلسہ شوم دورکعت نماز خواندم و گفتم خدایا خودت از نیت من باخبرے
هر طور صلاح میدانے این کار رابہ انجام برسان.بعد ها در دست نوشتہ هاے او هم خواندم کہ نوشته بود براے جلسہ خواستگارے با وضو وارد شدم و همہ کار ها را بہ خدا واگذار کردم😄
.
.
[ #بهروایتهمسرشهید ]
[ #شهیدحسن_باقری ]
.
.
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•
@shahid_rahimfiruzabadi
•┈┈•••✾•♥️•✾•••┈┈•