eitaa logo
کانال‌ رسمی‌ شهید‌ رضا حاجی‌ زاده
2.5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
89 فایل
🇮🇷تنها رسانه رسمی پاسدار شهید مدافع حرم"رضا حاجی زاده" 🔹ولادت: ۱۳۶۶/۱۰/۰۶-آمــــل 🔹شهادت: ۱۳۹۵/۰۲/۱۶-خان‌طومان سوریه روستای خالدیه 🔹بازگشت پیکر: ۱۳۹۹/۰۷/۲۴ 🔹با حضور گرم خانواده محترم شهید⚘ 🔹مزارشهید: گلزارشهدای امامزاده ابراهیم‌ علیه‌السلام آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال‌ رسمی‌ شهید‌ رضا حاجی‌ زاده
﷽ #خاطرات‌آقارضا📕 🕊شهیــــد حسیــــن بــــواس 🇸🇾در خان‌طومان سوریه شهید شده بود 😴شبی خواب دیدم در ع
📕 🌙ماه مبارک رمضان 🧨ماه رمضان سال۱۳۸۸ با آقا رضا در اصفهان دوره تکاوری بودیم. سختی و فشار دوره خیلی زیاد بود و اگه آب و غذا و خواب‌مون مناسب نمی‌بود، بدن به شدت کم میاورد. 🏭مرکز آموزشی‌ای که برای دوره تکاوری مستقر بودیم، خیلی وسعت داشت و بزرگ بود؛ 🚶‍♂طوری که فاصله‌ی آسایشگاه ما تا سالن غذاخوری زیاد بود و از فرط خستگی و بی‌خوابی نمی‌تونستیم برای سحری به سالن بریم. ☝️به خاطر همین، هر شب یه نفر انتخاب می‌کردیم که مسئولِ آوردنِ غذا باشه! آقا رضا جزو اولین نفرات برای خدمت به بچه‌ها بود. 🥚خلاصه، بعد چند شب دیگه کسی نمی‌رفت و مجبور بودیم سحری، تخم مرغ بخوریم. 😍ولی آقا رضا به جای بچه‌های دیگه از استراحتش می‌زد و می‌رفت سحری بچه‌ها رو میاورد تا برای بچه‌ها سخت نباشه! 📸پ.ن: این تصویر مربوط به دوره تکاوری در اصفهان سال ۱۳۸۸ میباشد. 🎙راوی:همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 😔آخرین‌دیدار 🇸🇾دفعه دوم که می‌خواست به سوریه عازم بشه، به دلیل نبود فرصت لازم، بدون مقدمه و خداحافظی رفت! 🎁آخرین باری که دیدمش، ۱۲فروردین مصادف با روز مادر بود که به خانه‌مان آمد. ☎️شب چهاردهم فروردین با او تماس می‌گیرند که باید سریع خودت را برسانی! 👋رضایم تا وسایلش را جمع کند، کمی طول می‌کشد. ساعت ۱۲ شب بود که تماس گرفت و گفت:«من دارم می‌روم! خداحافظ...» 🎙راوی: مادر شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🕊خبر شهادت بهترین رفیق💔 📆روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۵بود، که تکفیریها تلاش داشتند خان‌طومان را پس بگیرند. 💥حدود ۲ ساعتی از آتش و... گذشته بود که یه خمپاره ای تو بین ماها افتاد. 💔همان خمپاره منجر به شهادت شهید حسین بواس و مجروحیت بنده شد، که پیکر شهید بواس در همان لحظه به عقب کشیده شد. 🚑بنده چند روزی در بیمارستان حلب بودم و بعدآن دمشق و سپس به بیمارستان تهران انتقال داده شدم. بالاخره بعد چند روز بنده را به بخش (بیمارستان)آورده بودند. 📞آقارضا و دوستان دیگر همیشه برایم زنگ میزدند برای احوال پرسی و روحیه دادن... 🤔چند روزی شده بود که خبری از زنگ زدن نمی‌آمد،بنده هم به فامیلمان میگفتم آیا خبری شده؟ جوابی نمیدادند و بنده هم نگران بودم. 📺یک شب تلویزیون روشن بود و اخبار ۲۰:۳۰ شبکه دو را پخش میکرد.اخبار هم جنگ در سوریه و خان‌طومان را داشت نشان میداد‌. 😓ناگهان خبرنگار اعلام کرد، طی عملیات ناجوانمردانه‌ای ۱۳ نفر مازندرانی شهید شدند و نام اسامی شهدا را داشت میخواند. 😭نام آقارضا که بهترین دوست و رفیقم بود در آن اسامی بود.بدترین خبر زندگیم شهادت آقارضا بود که داخل بیمارستان تهران شنیده بودم‌‌💔 🎙راوی: همرزم شهید(جانباز مدافع حرم آقا فرشید عزیزی)   🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🌳دوره جنگل 🗓تابستان سال ۱۳۸۷ بود که من و آقارضا و دیگر دوستان یک دوره جنگل در تیپ۳ پیاده امامت واقع در چالوس داشتیم. 🪖در طول مسیر بایستی در ارتفاع باشیم و مسیر هم کاملا سنگ و...بود. این مسیر رو در طی ۷ روز چند نفر به صورت گروه شش نفره می‌رفتیم. 🎒همه دوستان در طول این مسیر کوله داشتیم و وسایل(خیلی سنگین)همراهمون بود؛ یعنی هر کس وسایل‌های خودش را حمل بکنه برایش سخت بود. 💥یکی از دوستان در طول مسیر مشکلی برایشان پیش اومده بود و برایش خیلی سخت بود، اونجا این دوستمان نمیتوانست این کار را انجام دهد. 🙂آقارضا را دیدیم که سریع به کمک دوستمان آمد و بیشتر وسایل‌های این دوستمان را گرفت و در کوله‌اش گذاشته بود! 👮🏻‍♂دو سه تا وسایل دیگه مانده بود که به دوستان دیگر داد تا برای این دوستمان در طول این مسیر سخت نباشه. 📸 پ.ن: این تصویر مربوط به دوره جنگل در تیپ۳ امامت چالوس سال ۱۳۸۷ میباشد. 🎙راوی:همرزم شهید(جانباز مدافع حرم آقا فرشید عزیزی) 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 📆یک روز خوابش را دیدم و به او گفتم:«آقارضا رفتی و من را تنها گذاشتی بی‌وفا منم ببر💔 گفت: مامان مگه دست منه؟ 🥺بهش گفتم:«اره، من میدونم دستِ توست دستت بازه...» 😅ما (مادر و فرزند)خیلی با هم شوخی میکردیم. به شوخی دستهایش را باز کرد و گفت:«بیا دستم بازه چی کار میتونم بکنم؟» 😄وقتی دستش را باز کرد حضرت عزرائیل آمد، بهش گفتم دیدی دستت بازه! آقا آمد... 😊فاصله بین من و آقارضا یک متر نمیشد رفتم کنارش ایستادم، فرض کنید رفتم اون دنیا. 🤔گفت:«از کدام کانال ببرمتان بالا؟» 🤗من با یک غرور خاصی گفتم:«من را از کانال خانم فاطمه زهرا(س) ببرید بالا...» 😨یک صدایی از آسمان آمد، که از این کانال نمیتوانی عبور کنی... ☺️از کانال یوسف زلیخا باید عبور کنی...{لازم به ذکر است آن زمان پیکر شهید به وطن بازنگشته بود و گمنام بودند، مادرشهید هم گمگشته داشتند.} 🙂با یک چیز بلوری من و آقارضا بالا رفتیم و در مکانی مسطح ایستادیم. آقارضا درِ هر خانه‌ای را باز میکند و برای من دنبال خانه میگردد... 🎙راوی:مادر شهید   🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 📆وقتی که پیکر آقارضا را برای شناسایی آوردند. 😥سَر کفنی را که باز کردم پیکر رضایم را بی سر دیدم با خودم گفتم:«الهی شکر، شهادتش مقبول شد.» 🙂بعد کفن را بازتر کردم استخوانی بیرون آمد آن را گرفتم و نشان دادم، گفتم این کجای جسم شهید من است؟ گفتند:«این استخوان سینه‌اش هست، که در این هنگام تمام قفسه سینه‌ام را بر روی او انداختم و برای بار دوم رضایم را صدا زدم تا مرا آرام کند!» 😊وقتی بلندشدم، از روی شکم‌بند پشمی که برایش گرفته بودم و کِش جورابش که برایش درست کرده بودم! فهمیدم این پیکر مال من است. ☺️این پیکر، پیکرِ رضای من است.این پیکر، پیکرِ شهید من است... 🕊پسرم به خواسته‌ات رسیدی؟شهادتت مبارک💔 🎙راوی:مادر شهید   📥کیفیت اصلی 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 📆اوایل سال ۱۳۸۷ بود، تازه چند ماهی بود که گردان تکاوری در تیپ ۳ پیاده امامت چالوس تشکیل شده بود. 🧮تا اینکه یک مشکل مالی برای بنده پیش اومده بود. به یکی از دوستانی که خیلی صمیمی بودم با آن درمیان گذاشتم، اون موقع مقداری به پول نیاز داشتم. 🤗آن مقدار پولی که بنده نیاز داشتم بچه‌ها جمع کرده بودند و به من داده بودند. 😊بعداز گذشت ۸ ماهی متوجه شده بودم از اون مقدار پولی که به بنده داده بودند نصفش رو آقارضا داده بود.(اون موقع همان مقدار نصف پول خیلی زیاد بود که آقارضا داده بود.) 🙂البته آقارضا اصلا چیزی نگفته بود، اون واسطه‌ای که این مقدار پول رو از بچه‌ها گرفته بود بعد از ۸ ماه به من گفت مبلغ زیادش را آقارضا داده بود. 🌺از همان اول آقارضا تو کارش ریا نبود و گمنام بودند☺️ 📸پ.ن: این تصویر مربوط به تیپ ۳ امامت چالوس سال ۱۳۸۷ - پشت ساختمان گردان تکاوری با یه تفنگ بادی مسابقه تیراندازی میگذاشتیم. 🎙راوی:همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 💪خستگی ناپذیری 🪖بنده و شهید حاجی زاده بعد از دوره‌ عمومی همدان، اواخر سال ۱۳۸۶ به بعد در تیپ۳ پیاده امامت سپاه کربلا که مستقر در شهرستان چالوس بود، مشغول به خدمت بودیم. 💥ما برای رفتن به چالوس هر روز از آمل به سمت چالوس در حرکت بودیم. 🚌شهید حاجی زاده و شهید صحرایی به همراه چند نفری از دوستان دیگر سعی میکردند همیشه آخر، سوار اتوبوس شوند. ⛔️با توجه به اینکه اتوبوس معمولا تکمیل میشد و جایی برای نشستن نبود، سرپا می ایستادند و یا اینکه اگر ورودی و خروجی اتوبوس جا بود می نشستند. 😇شهید حاجی زاده، هیچ وقت در این رفت و آمدها خستگی از خودش نشان نمی داد...! {لازم به ذکر هست که تمرینات سختی ازجمله تمرینات تکاوری ،تاکتیکی ، آمادگی جسمانی و البته دوره های جنگل ، عملیاتی ، گشت محور و ... را هم داشتیم.} 🎙راوی: همرزم شهید ❣ 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🕊فدایی رفقا... 📆در عملیاتی که در خان‌طومان سوریه 🧨بودیم، خط گردان‌مون پدافندی بود. 🗺آقارضا میگفت: تو شرایط پدافندی، 🔥وظیفه تک‌تیرانداز خیلی سنگینه! 🔫یک تک‌تیرانداز باید تو خط بمونه 🖐🏻و فدایی بچه‌های گردان بشه تا 💥تک‌تک نیروها بتونند خودشونو به ⏰خط دوم برسونند و خودش نفر ☄آخری باشه که به عقب بر میگرده...! 📸این تصویر مربوط به چند روز قبل از شهادت در خان‌طومان سوریه سال ۱۳۹۵ میباشد. 🎙راوی: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🕊فدایی رفقا... 📆در عملیاتی که در خان‌طومان سوریه 🧨بودیم، خط گردان‌مون پدافندی بود. 🗺آقارضا میگفت: تو شرایط پدافندی، 🔥وظیفه تک‌تیرانداز خیلی سنگینه! 🔫یک تک‌تیرانداز باید تو خط بمونه 🖐🏻و فدایی بچه‌های گردان بشه تا 💥تک‌تک نیروها بتونند خودشونو به ⏰خط دوم برسونند و خودش نفر ☄آخری باشه که به عقب بر میگرده...! 📸این تصویر مربوط به چند روز قبل از شهادت در خان‌طومان سوریه سال ۱۳۹۵ میباشد. 🎙راوی: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🎗غیبت‌کردن! 📆یه روزی از روزهایِ تابستان، من و 🌴آقارضا و دیگر دوستان زیرِ درختی 🌞نشسته بودیم و نزدیک نماز ظهر بود. 🗣یکی از دوستان شروع کرد به صحبت 😟کردن در مورد یکی از دوستان دیگر... 🙂اون لحظه آقارضا رو دیدم، بدونِ کسی 🚶🏻‍♂متوجه بشه اونجا رو ترک کرد و به سمت 😅دیگری رفت تا مثلا یه کاری داره! 🤔بعد این کارِ آقارضا، همه‌ی ما اونجا 😲متوجه شدیم که داریم به سمت غیبت 🤗میریم و آقارضا اینجا را ترک کرده بود. 💫آقارضا در این مواقع با رفتارش، حتی 😇به صورت غیرمستقیم هم نشان میداد 🖐🏻که این کار درست نیست... 📸پ.ن: تابستان سال ۱۳۸۹- تیپ۳ پیاده امامت چالوس 🎙راوی:همرزم شهید(جانباز مدافع حرم آقا فرشید عزیزی) 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕 ⭕️روایت مجروحیت شهید مدافع حرم رضا حاجی‌ زاده 🌨صبحِ روز شانزدهم آذر سال۱۳۹۴ 💣در عملیــــات آزادســازی وادی ترک 🗺که کمربند دفاعی شهر الحمـره بود، 🏅گردان تکاوری امام سجاد علیه‌السلام 🔥در سمت چپ وارد عمل شد که ⏰در دقایق اولیه حمله، یکی از 🥷تک‌تیرانــــدازان عناصر تکفیری 🏹اقدام‌به‌هدف‌قراردادن‌ِنیروهای‌ما کرد 😔و در پی آن، شهیــــدان مرادخانی، 🕊صحرایی و شیخ‌الاسلامی پر کشیدند. 🔫آقارضــــا تک‌تیرانداز بود و با 👀دوربین قناصه، منطقه را رصد می‌کرد 📍تا مکانِ‌تیراندازیِ‌تک‌تیراندازتکفیری‌را 😢پیدا کند که در همین اثنا، یک تیــــر 🪖به کلاه پشمی روی سرش اصابت کرد 🔥و از آن رد شد و تیری دیگــــر 🤕به ساعد دستــــش اصابت کرد 🩸و باعث خــــون‌ریزی شدیدی شد! 🧣آقارضا با چفیه‌ای که در اختیار داشت 🧻اقدام به بنــــدآوردن خــــون 🩹و بستــــن محل جــــراحت نمود 💥و پس از آن، با توجه به شرایط سخت 💪و تحلیل نیروها، دست از کار نکشیـــد 😍و با تیــــراندازی‌های دقیــــق خود 🚀تک تیرانداز دشمن را هدف قرار داد 💫وَشرایط‌رابرای‌پیشروی‌نیروهای‌خودی ✌️و تثبیـــت خطوط دفاعی فراهم نمود. 🎙راوی: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🕊شهیــــد حسیــــن بــــواس 🇸🇾در خان‌طومان سوریه شهید شده بود 😴شبی خواب دیدم در عالم بهشت 🔍همه به‌دنبال شهید بواس بودیم که 🩸اثری‌ازاودربین‌شهدای‌خان‌طومان‌نبود ☝️یکی از دوستان از آقارضا پرسیــــد 🧐پس حسین بواس کجاست؟ 💙آقارضا گفت حسین بواس 👳‍♂جایی هست که عُرفــــا 🗓ســــال‌ها باید تلاش کنند 🏅تا به اون درجه و مقام برسند! 🎙راوی: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🕊پدرم رفت تا خواب هزاران کودک سوری آشفته نشود... 📆آذرماه سال ۱۳۹۴ که در ریف‌ الحاظر 🧨بودیم،از شهرهای حلب که به تازگی 🥷توسط رزمندگان اسلام آزاد شده بود، 👨‍👩‍👧‍👦مرد، زن و بچه‌های بومی منطقه وارد شهر ⛑شدند و امکاناتی هم وجود نداشت چون تمام 🖐🏻زیر ساخت‌های منطقه از بین رفته بود و در 🍏تحت تغذیه و موادغذایی مشکل اساسی 💌داشتند. آقارضا پیشنهاد دادند غداهای اضافی 🤝را جمع کنیم. البته سعی میکردند این کار به 🤫صورت مخفیانه صورت بگیرد، غذاها رو بین 🧕🏻مردم و بچه‌هایی که تازه در منازل ساکن 🤗شده بودند پخش میکردیم. با اینکه ایده 🦋از طرف آقارضا بود، خیلی تأکید داشتند 🍃اسمی از ایشان برده نشود...! 📸پ.ن: این تصویر مربوط به آذرماه سال ۱۳۹۴ در منطقه ریف الحاضر، دست آقارضا هم بخاطر گلوله قناصه دشمن به گردنش آویزون هست، تو همون عملیاتی که شهید روح‌الله صحرایی شهید شد... 🎙راوی: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 😔آخرین‌دیدار 🇸🇾دفعه دوم که می‌خواست به سوریه عازم بشه، به دلیل نبود فرصت لازم، بدون مقدمه و خداحافظی رفت! 🎁آخرین باری که دیدمش، ۱۲فروردین مصادف با روز مادر بود که با هدیه‌ای به خانه‌مان آمد. ☎️شب چهاردهم فروردین با او تماس می‌گیرند که باید سریع خودت را برسانی! 👋رضایم تا وسایلش را جمع کند، کمی طول می‌کشد. ساعت ۱۱ شب بود که تماس گرفت و گفت:«من دارم می‌روم! خداحافظ...» 🎙راوی: مادر شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🍂هیچ‌وقت از شهادت خودش صحبتی نمیکرد 📆شب‌های منتهی به عملیات، روزای آخری که در خان‌طومان سوریه بودیم، خیلی صحبت میشد. 🙂هفته‌ی آخر، شب‌هایی که تا صبح کنار هم بودیم، اون شب‌ها من نمی‌تونستم آقارضا رو درک کنم. 🕊حال و هوای صحبتش، صحبت‌هایی که از شهدا میکرد، دیگه احساس میشد که آقارضا آماده پرکشیدن بود... 😔شاید من زیاد اون موقع‌ها متوجه نبودم! 💔اون حال و هوای حسرت کشیدنا، یاد شهید روح الله صحرایی و در عملیاتی که ۲۱ فروردین داشتیم و شهید حسین بواس که ایشون هم از رفیقای صمیمی آقارضا و ما بود... 🥀آقارضا هیچ‌وقت از شهادت خودش صحبتی نمیکرد...🖤 🎙راوی: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 📆در یکی از مأموریت‌های پیرانشهر سال۱۳۹۴، شب کمین بودیم و بچه‌ها بار قاچاق مشروب گرفته بودند. 🎞صبح اون روز بار قاطرها را خالی کردند و همه مشروب‌ها را چیده بودند که مستندسازی کنند. 😃بچه‌های دیگه‌ای که در کمین بودن خیلی خاطره تعریف می‌کردند که چطور شد و چه اتفاقاتی افتاد... 🙂ولی آقارضا اصلا هیچ تعریفی نمی‌کرد. خودش رو می‌‌کشید کنار و می‌‌گفت:« ما کاری نکردیم...» (این حرف‌ها از روی عقیده قلبیش بود) 😇تمام کارهاش همیشه به صورت گمنام بود. 📸پ.ن: این تصویر مربوط به معبر کمین پایگاه مرزی بزمرگسیر در منطقه پیرانشهر ارتفاعات قندیل سال ۱۳۹۴ 🎙راوی:همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
﷽ 📸| 📕خاطرات‌شهید 💛شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده بنده و آقارضا و شهید صحرایی با هم از مقطع کارشناسی در دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر شهرستان آمل همکلاسی بودیم... 📸ادامه در تصویر | تصویر باز شود... 🎙به روایت: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 📆آذرماه سال ۱۳۹۴ که در ریف‌الحاضر 🧨بودیم، از شهرهای حلب که به تازگی 🥷توسط رزمندگان اسلام آزاد شده بود، 👨‍👩‍👧‍👦مرد، زن و بچه‌های بومی منطقه وارد شهر ⛑شدند و امکاناتی هم وجود نداشت چون تمام 🖐🏻زیر ساخت‌های منطقه از بین رفته بود و در 🍏تحت تغذیه و موادغذایی مشکل اساسی 💌داشتند. آقارضا پیشنهاد دادند غداهای اضافی 🤝را جمع کنیم. البته سعی می‌کردند این کار به 🤫صورت مخفیانه صورت بگیرد، غذاها رو بین 🧕🏻مردم و بچه‌هایی که تازه در منازل ساکن 🤗شده بودند پخش می‌کردیم. با اینکه ایده 🦋از طرف آقارضا بود، خیلی تأکید داشتند 🍃اسمی از ایشان برده نشود...! 📸پ.ن: این تصویر مربوط به آذرماه سال ۱۳۹۴ در منطقه ریف‌الحاضر حلب میباشد، دست آقارضا هم بخاطر گلوله قناصه دشمن به گردنش آویزون هست، تو همون عملیاتی که شهید روح‌الله صحرایی شهید شد... 🎙به راویت: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
﷽ 📸| 📕خاطرات‌شهید 💛شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده ☀️روزی از روزهای بسیار گرم تابستان سال ۱۳۹۲ در استان کرمانشاه مأموریت بودیم. سرِ ظهر، یک دشت در منطقه‌ای که مأموریت بودیم، آتش گرفت و نیاز به چندین نیرو برای خاموش‌کردن آن بود🧯🔥 🌞چون در آن موقع از سال هوا بسیار گرم و علف‌ها همه خشک شده بود، یه آتشِ کوچک باعث آتش‌گرفتن کل منطقه میشد🤯🌋 🧯خلاصه با چند نفر از بچه‌ها سریعاً کپسول اطفای حریق گرفتیم و سوار تویوتا شدیم و رفتیم. یکی از بچه‌ها آقارضا بود🛻💚 😨هوا هم خیلی گرم بود. بعد از خاموش‌شدن آتش، اومدیم مقرّ گردان و خیلی هم تشنه بودیم. همه شروع کردیم به خوردنِ آب یخ🚰🧊 🧐اونجا بود که متوجه شدم آقارضا روزه هستش و شروع کردم به دعواکردن با آقارضا که تو چرا با زبون روزه اومدی؟!؛ رضا هم مثل همیشه با آرامش و متانت خاصی منو آروم کرد☺️💔 🎙به راویت: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 🍂نرخ رفتن به سوریه چند است؟ 🥀قدر دل کندن از دو فرزند است... 📆روزهای آخری که تو مقرّ شهر خان‌طومان سوریه بودیم، آقارضا و بچه‌ها به نوبت می‌آمدند با تلفن با خانواده‌هاشون تماس می‌گرفتند. 😓یه روز منم کنارش نشسته بودم، آقارضا داشت با خانواده‌اش صحبت می‌کرد. بعد از پایان صحبتش به من گفت: «فلانی...» +مِه کیجا دونی چی بَوتِه مِرِه؟! بَوتِه که:«بابایی داری میای برای من بستنی بخر.» 😔همون‌جا یه بغض شدیدی رو تو چهره آقارضا دیدم، بسیار اشک تو چشماش جمع شده بود که دخترش بهش گفته بود داری برمی‌گردی برای من بستنی بخر... 🎙به‌راویت: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
•[⛓🌻] 🍃هشتگ‌های کاربردی کانال رسمی شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده برای دسترسی راحت شما بزرگواران به موضوعات و مطالب کانال شهید⚘️ "📕" ←‏ ①روبه‌روشدن‌باقاچاقچیان🧤 ②راه‌درست✨ ③عکس‌شهادت💞 ④دارم‌فوتبال‌بازی‌میکنم⚽️ ⑤غواصی🥷 ⑥لباس‌تمیز🧣 ⑦ای‌نرگس‌باغ‌بهشت‌دوستت‌دارم🦋 ⑧دوره‌کویری⛱ ⑨مأموریت‌کرمانشاه🪖 ⓪①انتقام🎖 ①①شجاعت💪🏻 ②①روایت‌مجروحیت🩸 ③①توچرابازبون‌روزه‌اومدی؟!☀️ ④①شهیدحسین‌بواس‌به‌نقل‌آقارضا🎙 ⑤①دعای‌فرج🤲🏻 ⑥①ماه‌مبارک‌رمضان🥚 ⑦①آخرین‌دیدار👋🏻 ⑧①خبرشهادت‌بهترین‌رفیق💔 ⑨①دوره‌جنگل🌳 ⓪②ازکانال‌یوسف‌زلیخا❤️‍🩹 ①②پسرم‌به‌خواسته‌ات‌رسیدی؟!🕊 ②②مشکل‌مالی🧮 ③②خستگی‌ناپذیری🌟 ④②فدایی‌رفقا🖐🏻 ⑤②غیبت‌کردن🎗 ⑥②یادرفقای‌شهیدش🌹 ⑦②قاچاق‌مشروب💥 ⑧②پخش‌غذادرمنطقه‌ریف‌الحاضرحلب🍎 ⑨②نرخ‌رفتن‌به‌سوریه‌چنداست؟!🥀 ⓪③بویِ‌شـــــــــــهادت "🦋" ←‏ ①احترام‌به‌بزرگترها🍃 ②صبور،محجوب،باوقار🥰 ③دروغ‌وغیبت🧐 ④نظم‌وادب😇 ⑤داوطلبانه‌بودن‌درکارهای‌سخت✌️🏻 ⑥ولایت‌پذیری‌تاپای‌جان🇮🇷 ⑦رعایت‌بیت‌المال۱♨️ ⑧رعایت‌بیت‌المال۲♨️ ⑨نماز‌اول‌وقت📿 ⓪①تکلیف‌محوری🪖 ①①شهامت🔥 "📖" ←‏ ①قسمت‌اولقسمت‌دومقسمت‌سومقسمت‌چهارمقسمت‌پنجمقسمت‌ششمقسمت‌هفتمقسمت‌هشتمقسمت‌نهم ⓪①قسمت‌دهم ①①قسمت‌یازدهم ②①قسمت‌دوازدهم ③①قسمت‌سیزدهم ④①قسمت‌چهاردهم ⑤①قسمت‌پانزدهم ⑥①قسمت‌شانزدهم ⑦①قسمت‌هفدهم ⑧①قسمت‌آخر 📚پست‌هایی با هشتگ ←‏ " " 📱برای آسان پیدا کردن عکس و فیلم دیده نشده از شهید می‌باشد🌸
📕 ❣بویِ شـــــــــــهادت 📆فروردین سال ۱۳۹۰ تو پایگاهی 🪖لبِ مرزِ پاکستان با بچه‌های مشهد 🤝باهم بودیم. 🖐یکی از بچه‌های مشهد اون‌جا ☺️تو دلش افتاده بود که آقارضا با 🥷بقیه‌مون فرق داره و اصرار می‌کرد 📿به آقارضا که تو باید پیش‌نماز ما باشی 💞و همیشه بهش می‌گفت تو شهید میشی! 🥰تو بویِ شَـــــــــــهادت میدی! 😅البته آقارضا هم هیچ‌وقت قبول نمی‌کرد...! 🎙به روایت: همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh
📕 📆اوایل سال ۱۳۸۷ بود، تازه چند ماهی بود که گردان تکاوری در تیپ ۳ پیاده امامت چالوس تشکیل شده بود. 🧮تا اینکه یک مشکل مالی برای بنده پیش اومده بود. به یکی از دوستانی که خیلی صمیمی بودم با آن درمیان گذاشتم، اون موقع مقداری به پول نیاز داشتم. 🤗آن مقدار پولی که بنده نیاز داشتم بچه‌ها جمع کرده بودند و به من داده بودند. 😊بعداز گذشت ۸ ماهی متوجه شده بودم از اون مقدار پولی که به بنده داده بودند نصفش رو آقارضا داده بود.(اون موقع همان مقدار نصف پول خیلی زیاد بود که آقارضا داده بود.) 🙂البته آقارضا اصلا چیزی نگفته بود، اون واسطه‌ای که این مقدار پول رو از بچه‌ها گرفته بود بعد از ۸ ماه به من گفت مبلغ زیادش را آقارضا داده بود. 🌺از همان اول آقارضا تو کارش ریا نبود و گمنام بودند☺️ 📸پ.ن: این تصویر مربوط به تیپ ۳ امامت چالوس سال ۱۳۸۷ - پشت ساختمان گردان تکاوری با یه تفنگ بادی مسابقه تیراندازی میگذاشتیم. 🎙راوی:همرزم شهید 🌹تنها کانال‌ رسمی‌ تکاور پاسدار شهید مدافع حرم‌ رضا حاجی‌ زاده👇🏻 🍃| @shahid_reza_hajizadeh