eitaa logo
کانال رسمی شهید روح‌الله قربانی
1.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
554 ویدیو
19 فایل
کانال 🌷مدافع حرم شهید روح الله قربانی🌷 متولد : ۱ خرداد ۱۳۶۸ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت: حلب سوریه بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۳ (کپی مطالب آزاد با ذکر صلوات) @Montazer313_40 تبادلات: @nooraa_315
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ . رفته بودیم جنوب. توی فکه داشتم مدح و روضه حضرت زهرا(س) می‌خوندم. یکدفعه روح‌الله بلند شد و گفت: سید رسیدی به گوشواره...از رقیه بخون... از بیابون‌های داغ... پای برهنه... دست‌های سنگین دشمن...😭 می‌گفت و بلند بلند گریه می‌کرد. از خود بی خود شده بود. همه با دیدن حال روح‌الله به گریه افتادند. عاشق حضرت رقیه(س) بود. . خوشا به حالش که شهادت در جوار حرم رقیه خاتون سلام الله علیها نصیبش شد‌. . . پ‌ن: کتاب  زندگی نامه‌ داستانی شهید روح‌الله قربانی را می‌تواند از نمایشگاه کتاب، شبستان اصلی راهرو ۱۱/۱ غرفه روایت فتح تهیه فرمایید. @shahid_roohollah_ghorbani
🔆💕🔆💕🔆💕 تو معلمـ مایـے ... درس عشــق مےدهے ... و درس مــردانگے "تو" معلمِ هدایتـے " چراغ " راهـے ... ڪلاست ، دلهاے ما و تڪلیف هر روزمان ، شبیہ " شما " شدن 🌸🍃 @shahid_roohollah_ghorbani
﷽ سال ۸۷ دوم راهنمایی بودم. کلاس همهمه بود. تا معلم بیاید بچه‌ها کلاس رو، روی سرشون گذاشته بودن! درِ کلاس که باز شد، همه نگاه‌ها به سمتش چرخید. یک آقای جوون و خوش خنده‌ای وارد کلاس شد. بلند سلام کرد و خودش رو اینجوری معرفی کرد: #روح‌الله_قربانی هستم، معلم خط تون لبخندش انقدر دلنشین بود که هنوز در خاطرم مونده. رفت پای تخته گچ سفید رو برداشت و با خط بسیار زیبایی، بالای تخته نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم» همه‌مون محو تماشای حرکات دستش بودیم. انقدر زیبا نوشت که هر معلمی بعد از او به کلاس اومد محو تماشای خط خوشش بود. هیچ‌کس دلش نمیومد اون رو پاک کنه. #روح_الله_قربانی معلمِ خط ما بود، اما با شهادتش شد معلمِ زندگی ما. من دوست دارم روز معلم رو به او تبریک بگم که با شهادتش درس ایمان و تقوا به ما داد. معلم شهیدم، روزت مبارک خاطر به نقل از: یکی از شاگردانِ شهید روح‌الله در مدرسه امام هادی(ع) روز #معلم مبارک باد. @shahid_roohollah_ghorbani
4.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﴾﷽﴿ کتاب #دلتنگ_نباش جزء کتابهای پرفروش انتشارات روایت فتح... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ یه روزی باید به آیندگان بگیم: «شما یادتون نمیاد، یه زمانی از شام بلا شهید می‌آوردند... بوی عطر گلاب و اسفند توی هوا می‌پیچید... چشمت که به تابوتشون می‌افتاد، دلت تا پر‌ می‌کشید... روضه‌ی سه ساله ارباب که خونده می‌شد... شهید توی تابوت هم به گریه می‌افتاد... دلها آسمونی می‌شد... چشم‌ها بارونی می‌شد... بعد هم بغض غریبی گلوت رو فشار می‌داد که: بازم تو جا موندی...😭 اگر کربلا نبود، اگر زمان دفاع مقدس نبود یا جامونده بود ولی الان رسید، رسید به قافله حسین(ع)، رسید به شهادت... اما تو نه کربلا بودی نه دفاع مقدس بودی حالا هم که بودی و درِ آسمون باز شد، باز جاموندی!!! بعد همه وجودت از غصه اشک می‌شد و از چشم‌هات می‌بارید، اما ته دلت نور امیدی می‌تابید که هنوز بیت‌المقدس آزاد نشده... هنوز اسرائیل منحوس از صفحه روزگار محو نشده... هنوز امامم از پشت پرده غیبت بیرون نیومده... هنوزم می‌شه امید داشت...» و شاید روزی که این ها رو برای آیندگان تعریف می‌کنیم، در بیت‌المقدس محضر امام‌مان باشیم... ان شاءالله... @shahid_roohollah_ghorbani
﴾﷽﴿ یکی از شب‌های ماه رمضون اومد پیشم و با لحن همیشگیش گفت: سید امشب نمیری حاج منصور؟ گفتم: اگر دوست داری بریم ... عشقه... همه رفقا رو جمع کردیم که بریم، دمِ رفتن گفت: بچه‌ها شما برید، من خوابم میاد ... نمیام😊 خلاصه همه‌ی بچه ها رو راهی کرد و خودش رفت خوابید! با خواب شوخی نداشت، هروقت خوابش می‌گرفت، تو هر حالتی بود می خوابید... حتی چهار زانو😄 به نقل از : دوست شهید @shahid_roohollah_ghorbani