eitaa logo
کانال شهید حاج سعید کمالی(شهید مدافع حرم)
443 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
8 فایل
با سلام در این کانال سعی می شود از شهید حاج سعید کمالی و خاطرات و آرمانهای او و دیگر شهدای مدافع حرم مطالبی ارائه شود .. یا زهرا ( س ) ارتباط با ادمین کانال @sh_s_k @zohoremonji313 @unknown217 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین نوشته محسن در وبلاگش؛ قرآن، من شرمنده توام "قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته‌ام😔که هر وقت در کوچه‌مان آوازت بلند می‌شود، همه از من می‌پرسند چه کسی مرده است؟😔😔چه غفلت بزرگی که می‌پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است...😔😭 شهید اقا محسن حاجی حسنی کارگر❤️ یاد شهدا با صلوات🌹 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
بسم رب الشهدا و الصدیقین حکایت عاشورایی نبرد لبیک گویان در روزهای پایانی سال 94،موضوع اعزام وحرکت کاروان حسینی به ٢۵_کربلا اطلاع رسانی شده بود. مسولین نیروی انسانی وعملیات،آموزش، آماد، و.... مشغول شناسایی افراد، ثبت نام، سازماندهی، آموزش و.... ، هماهنگی های اعزام در 95 بودند. خدارو شکر، داوطلبان زیادی برای حضور ورساندن خودشان به کنارحرمین شریف در دمشق و..... ثبت واعلام آمادگی کرده بود. این وضعیت ما را درانتخاب افراد بدلیل اینکه باعث دلسردی وناراحتی عاشقان اهل بیت علیهم السلام نشود نگران کرده بود. دوستان و همکاران و سلحشورانی همچون : عبدالله، رامین، محمود، حامد، روح الله، اسماعیل، امین، علی، و.... درشناسایی وانتخاب، افراد شایسته تر، کمک کردندتابتوانیم بهترین افراد را انتخاب و سازماندهی کنیم. کاروان 110 نفره انتخاب شدند و برای نبرد با تکفیری ها لحظه شماری میکردند. اعزام مجددی هابیشتر بودند، تجربه نبردهای سال‌ها و ماه های قبل را در ذهن وفکر وعمل داشتند. آموزش ها وچینش ها انجام گرفت تعدادی ازمالک اشتر های این کاروان پرچمداری می‌کردند وماهم به وجود همه عزیزان، بویژه این مالک ها افتخارنموده وشاکر نعمتهای خدای متعال بودیم. درتاریخ سال ٩۵ صدای طبل حرکت کاروان بلند شد. ای یاوران امام حسین علیه السلام، ای یاوران حضرت زینب کبری (س)، ای یاوران امام مهدی (عج) ای یاوران ولی امرمسلمین، ای آنانی که درانتظار ظهور هستید. با شعار: لبیک یا زینب کبری (س) کلنا عباسک یازینب(س) به پیش، که هل من ناصر حضرت زینب کبری (س) بگوش میرسد. مسافران کاروان پروازشان ازتهران به دمشق اغازشد. ... همرزم شهیدان مدافع حرم مازندران http://Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395 @shahid_saeed_kamali
🔖 قسمت اول ۱۴ فروردین | حدود ساعت ۹ شب پیامی مبنی بر اعلام آمادگی برای مأموریت جعفر طیار برای نیروهای لشکر ارسال شد ، در همان لحظه همه جوابش را با شعار لبیک یا زینب (س) دادند . از شنیدن خبر همه شوکه بودند چون طی روز های گذشته در محل کار هیچ صحبتی راجب این ماموریت نشده بود با این حال همه بچه های لشگر شور شوق خاصی برای اعزام اعلام آمادگی کردند ... نیروهای اعزامی بعد از وداع با خانواده هایشان بسرعت خودشان به لشگر رساندند. بعد از پر کردن یکسری فرم و تحویل گرفتن پاسپورت هایشان حدود ساعت ۲-۳صبح سوار اتوبوس شدند و حرکت کردند، در مسیر تا دژبانی پاسدارانی که اسمشان در لیست نبود وخود را به لشگر رسانده بودند دیده میشدند که خیلی تلاش کردند تاهرجور شده آنها هم اعزام شوند ولی چون سهمیه محدود بود نمی‌توانستند بیایند، ناراحتی و افسوس در چهره شان کاملا مشخص بود. فردا صبح به پادگان مربوطه که رسیدند ساعت ۱۱بود که اعلام کردند برای تست دی ان ای به طبقه همکف بروند و بعداز دادن تست؛ جلسه ایی برگزار شد. بعد آن سوار هواپیما که شدند داخلش کاملا تاریک بود هیچ پنجره ای وجود نداشت . به آسمان سوریه که رسیدند به دلیل تهدید توسط تروریست ها خاموشی مطلق هواپیما را فرا گرفت خداروشکر هواپیما به سلامت فرود آمد و به مکان استراحت هایمان رفتیم... @shahid_saeed_kamali
با اتوبوس به سمت روستای خلسه حرکت کردند. نماز را خواندند، جلسه ای برگزار شد بچه های شیراز خط را تحویل دادند و برگشتند. بعد از تحویل گرفتن خط فرماندهان اسامی نیروهایشان را خواندند و تقسیم شدند. با توجه به حضور تروریست ها و تهدید با سلاح کورنت ماشین ها مجبور بودند با سرعت حرکت کنند . بعد از ۳، ۴ کیلومتر به شهر رسیدند و نیروهای گردان امام سجاد جلسه ای با فرمانده برگزار کردند. دو نفر از بچه ها برای بازدید به کانال خط رفتند که ... @shahid_saeed_kamali
💔در همان حال بچه ها فهمیدند امروز روز سختی در پیش دارند. به خط که رسیدند فرمانده خط بچه هارو به سه قسمت تقسیم کرد و هر کدام با سرعت به سنگر مربوطه رفتند. بچه های فاطمیونی که در خط بودند هرکدام در سنگرشان پناه گرفته بودند تا حالا چنین وضعیتی ندیده بودیم از آسمان خمپاره و کپسول جهنمی مثل باران میبارید و بچه ها با هر صدا خودشان را به داخل سنگر پرت میکردند تا آسیب نبینن. کل شهر زیر آتش سنگین تروریست ها بود حدود ساعت ۱۳نماز را نیروها نشسته خواندند و ناهار رسید در آن گیر و دار چیزی از گلوی کسی پایین نمیرفت چون هر لحظه ممکن بود کپسول جهنمی یا خمپاره کنارت اصابت کند . تروریست ها هم عقبه و هم جلوی شهر را میزدند تا پشتیبانی به ما نرسد در همان لحظه دیدیم که کپسولی به انتهای کانال که به نونی معروف بود خورد و احساس کردیم بچه هارا زدند، در همان لحظه بیسیم زدند که بیایید و بچه ها را ببرید به نونی که رسیدیم دیدیم یکی از بچه های ما کنار یک پیکری ایستاده فک کردیم ان شخص شهید شده ولی پتو را که کنار زدیم دیدیم زنده است ولی ... @shahid_saeed_kamali
خودم را سعی داشتم به کانال برسانم ولی انقدر آتش دشمن سنگین بود کار سخت بود خداروشکر رسیدم به خط و بچه هارا دیدم که گفتند حسین شهید شده است💔 بچه ها با سختی زیاد پیکر آن را کشانده بودند تا به دست تروریست ها نیافتد دشمن حمله زمینی خود را شروع کرده بود بدن حسین داخل پتو بود سعی کردم به پشت برگردانم و ببرم که سخت بود و باید داخل برانکارد میزاشتیم و میبردیم. در راه دلم برای محمد جواد پسر حسین بواس سوخت و بچه ای هم در راه داشت به ماشین که رسیدیم پیکر حسین را پشت گذاشتیم در همان لحظه خمپاره ای به سمت ما می امد که سریع خیز رفتیم که خمپاره به فاصله ۴ ۵ متری ماشین اصابت کرد به طوری که کل شیشه های ماشین خورد شد... @shahid_saeed_kamali
چند لحظه ای در خط آرامش نسبی برقرار شد اما ناگهان دشمن از جناح اقدام به هجوم سنگین تری کرد خط یاسر به دلیل اشرافیت به محور های همجوار از اهمیت بالایی برخوردار بود درگیری دیگر از روبه رو نبود و دشمن از جناحین وارد میشد زمانی که من یکی از بچه ها را داشتم انتقال میدادم اسلحه من توی ماشین جاموند و اسلحه ای نداشتم دشمن به فاصله 50متری ما رسیده بود جوری که من سر آنها را به وضوح می‌دیدم که در حال جا به جایی هستند دشمن از پشت شروع به تیراندازی کرد که سریع سنگر گرفتیم اوضاع داشت بحرانی میشد و ما داشتیم در محاصره قرار می‌گرفتیم ... @shahid_saeed_kamali
قرار شده بود بچه های خط مالک به سمت ما حرکت کنند باران شروع به باریدن کرد و کل بدنمان خیس شده بود و میلرزیدیم ساعت حدودا ۳_۴صبح بود همینطور که نشسته بودم و به شهر خانطومان نگاه میکردم دیدم حدودا ۲۰_۳۰ خودرو با چراغ روشن در جاده به سمت ما می آیند که نیروی کمکی بودند شروع کردیم به ریختن آتش جهنمی از گلوله به سمت دشمن در حال باریدن بود دیگر خبری از شعار تکفیری ها نبود و گلوله و خمپاره ها اثر کرده بودند نماز صبح را تیمم کردم و خواندم بچه های خط مالک شروع به پاتک زدن کردند و بخشی از خط را هم پس گرفتند یک سری به انتهای کانال که محل شهادت حسین بواس بود زدم سلاح حسین روی زمین بود و خونش هنوز مشخص بود سمت راست جنازه یکی از تکفیری ها را دیدم که به درک واصل شده بود از بچه های فاطمیون جیب هایش را چک کرد که قرآن کوچکی و یک برگه نقشه داشت جوانی که باید در مقابل دشمن اصلی اسلام یعنی اسراییل بجنگد با تبلیغات اشتباه و توطعه علیه جهان اسلام میجنگید نقشه آن را که چک کردیم تصویری هوایی از خط یاسر بود که آن را به ۱۶قسمت تقسیم کرده بود این فرد احتمالا از فرماندهان تکفیری ها بوده جنازه آن را به عقب انتقال دادیم تا شاید در تبادل ها به درد بخورد... @shahid_saeed_kamali
پایش را با باند بستیم و اطلاع دادیم ماشین آمد و او را به بهداری انتقال دادند یکی از بچه ها اطلاع داد که دشمن در جنگل رو به رویمان نیروی پیاده مستقر کرده است و ماهم با چند خمپاره آنجا را زدیم دستور رسید که همه در سنگر ها پناه بگیرند و هیچ تلفاتی در زمان آتش دشمن مورد قبول نیست هر چند لحظه جلوی خط را نگاه میکردم که نکند دشمن زیر آتش پیشروی کند ساعت حدود ۱۷:۳۰شده بود و صدای هلیکوپتر و هواپیما به گوش رسید که نوید خبر های خوبی را میداد حدود ساعت ۱۸دیگر از آتش سنگین دشمن خبری نبود هلیکوپتر ها بمب های بشکه ای را بر سر تروریست ها ریختند.. الله اکبر دقیقا همانجایی که باید میخورد خورد یکی هم دقیقا به مدرسه ایکس که محل تجمع تکفیری ها بود خورد همه بچه ها در حال دادن شعار لبیک یا زینب (س) بودند در بیسیم شنیدیم که دشمن در حال عقب نشینی است و کمر دشمن شکسته است دشمن حملات خود را با هلی شات مدیریت میکرد نماز مغرب را نشسته خواندیم و گروهی از بچه ها برای استراحت به محل اسکان رفتند و شام خوردیم و بعد از چند ساعت تعویض شیفت انجام دادیم روزی سختی را پشت سر گذاشتیم... @shahid_saeed_kamali
صبح رفتیم به خط مالک و سری زدیم و محل ورود تانک در درگیری روز ۲۱فروردین را دیدیم که اگر خط مالک عقب نشینی نمیکرد فشار بر ما کمتر بود و احتمال سقوط خط یاسر خیلی کم میشد دشمن یکی دو روز بود که فعالیت خاصی نداشت و فقط به صورت پرت تیراندازی میکرد شب ۵اردیبهشت در حال استراحت بودیم که صدای بمباران و درگیری هوایی شروع شد و تا صبح ادامه داشت صبح مشخص شد جبهه النصره از سمت راست به خط حزب الله حمله کرده که با مقاومت شدید بچه های حزب الله رو به رو شده بودند قرار شد به الحاضر برویم در مسیر از روستاهای سابقیه و عبطین عبور کردیم. سابقیه محل شهادت روح الله صحرایی و مصطفی شیخ الاسلامی و مرادخانی بود که در عملیات آفندی لشکر در سال ۹۴ به شهادت رسیده بودند... @shahid_saeed_kamali
به همین دلیل موقعیت استراتژیک خوبی بود در این خط یک موشک ضد زره کونکورس بود که کاربر آن از بچه های فاطمیون بودند و از او پرسیدم که آیا در درگیری روز ۲۱ از آن استفاده هم کرده گفت استفاده کردیم ولی وقتی موشک به نزدیک تانک میرسید منحرف میشد که ظاهرا تانک به سیستم اخلال گر مجهز بود برگشتیم به مقر خودمان بعد از اذان مغرب دوستان با شور اشتیاق خاصی مداحی کردند اخر شب بولدوزر داشت خاکریز احداث میکرد که جهت برقراری تامین آن باید میرفتیم واقعیتش کار کردن در تاریکی مطلق خیلی سخت بود آن هم ماشینی که دور تا دور آن برای حفاظت از ورق های آهنی پوشیده شده بود تا صبح از سمت دو طرف تیراندازی های پرتی صورت گرفت... @shahid_saeed_kamali
آتش تهیه دشمن شروع شده بود و درحال سنگین شدن بود دونفر از بچه ها را با قبضه خمپاره 60 در موقعیت خط دوم پیاده کردیم و ماشین به سرعت به سمت خط راه افتاد. راکدهای جهنمی اطراف ما به زمین می.خورد حاج مصطفی به همه اعلام کرد که سوئیچ ماشین را زیر لاستیک میگذارد تا اگر لازم شد همه بدانند کجاست بر اساس هماهنگی قبلی قرار شد من و رضا برویم به سمت خانه شهید و در آنجا مستقر شویم اما تا نیمه های مسیر که رفتیم به علت شدت حجم آتش دشمن دیگر قادر به حرکت به سمت خانه شهید نبودیم به همین خاطر با هماهنگی با حاج مصطفی در خانه ای که در انتهای خاکریز ما بود و دید خوبی هم به جلو و هم به سمت خانه شهید و جناح چپ خط و هم به جناح راست داشت مستقر شدیم محمد و هادی هم رفتند در ابتدای کانال مستقر شدند کانال کاملا " تخلیه شده بود. دشمن همزمان هم خطوط پدافندی و هم شهر را زیر آتش گرفته بود من باهمان حالتی که روی زمین دراز کشیده بودم از حفره دیوار به شهر نگاه میکردم و میدیدم دشمن به صورت هدفمند نقاط مشخص شدهای مانند دیدگاه و مقر گردانها را زیر آتش گرفته است دشمن برخلاف دفعات قبل سمت خانه شهید را خیلی میکوبید صدای شلیک موشک هر چند دقیقه از سمت سیلوی فلزی (خوراک دام) به گوش میرسید معلوم بود آنها با موشکهای هدایت شونده نقاط حساس شهر را زیر آتش گرفته اند @shahid_saeed_kamali
به طرف سنگر بشکه ای که نگاه کردم دیدم جمعیت انبوهی به صورت پیاده و تعدادی هم با موتور از سمت سنگر بشکه ای در حال دویدن و حرکت به سمت نوک کانال هستند جمعیت دشمن من را به یاد ورزشگاهی انداخت که در آن ناگهان باز شود و جمعیت با فشار در حال خارج شدن از آن هستند. دوباره دویدم و از سمت دیگر اتاق به جناح خط مالک که نگاهی انداختم ستون زرهی دشمن را دیدم ستونی شامل یک تانک تی 72 بارنگ تیره و با فاصله بیست سی متر پشت سر آن یک نفربر که درهای پشتش باز بود و بعد آن یک محمول زره پوش و در انتها هم یک خودروی سفیدرنگ دوکابین قرارداشت دشمن حرکت زمینی خود را شروع کرده و در حال نزدیک شدن به خاکریز ما در موقعیت خانه شهید بود. اما با كمال تعجب دیدم تانک با همان سرعت زد به خاکریز و وارد شد، بی ام پی هم قبل رسیدن به خاکریز ما یک دور درجا زد و تعدادی نیرو از پشت آن بیرون پریده و به خاکریز ما چسبیدند @shahid_saeed_kamali
در خلال درگیری ناگهان یکی از مسلحین آنقدر عجله داشت یا این که حول کرده بود با سرعت دوید و از حیاط خانه کناری ما آمد وسط کوچه و بادیدن ما دوباره سریع خودش را پرت کرد داخل خانه دوتا زخمی داشتیم یکی از نیروها تیر به کتفش و دیگری تیر به شکمش اصابت کرده بود و خونریزی شدیدی هم داشت حسین و یکی از نیروهای فاطمیون سریع زخمی را به کنار دیوار کشیدند و مشغول بستن زخمش شدند نیروی فاطمیون که تیر به کتفش خورده بود هرچه به او اسرار میکردند که برگردد عقب او قبول نمیکرد و دوباره اسلحه خودش را برداشته و شروع کرد به دفاع و تیراندازی دشمن به هر دری زد نتوانسته بود از خاکریز و خانه شهید یک متر جلوتر بیاید در یکی از ارتباطهای بیسیم یکی از دوستان خبرداد و :گفت که ما در حال عقب نشینی و رفتن به خط دوم ،هستیم دیگر در خط کسی نیست شما هم سریع برگردید! من چند بار از او خواستم دوباره حرفش را تکرار کند خبر را از فرماندهی که جویا شدم تایید کرد ظاهرا بخاطر سقوط خطوط کناری به دشمن پهلو داده بودیم با هماهنگی با نیروهای همراه به هر زحمتی که بود به همراه زخمیها خودمان را به خاکریز چسباندیم @shahid_saeed_kamali
با تاریک شدن هوا از شدت آتش دشمن هم کم شده بود حدود ساعت 9 شب حاج حسین برادران زمانی که خواست جهت سرکشی از پیش ما برود و سری به بچه های مالک بزند تا از یک خاکریزی که در عرض بود بالارفت دیدم ناگهان به پشت پرت شد پایین بلا فاصله به همراه دونفر از بچه ها دویدیم به سمتش کنارش که رسیدیم متوجه شدیم تیر تکت یرانداز دشمن به شکمش اصابت کرده توپخانه و ادوات ما به شدت و قدرت بیشتری شروع کرده و خاکریز اول ما و گردانهای دیگر را زیر آتش گرفته بود شدت تیراندازی در شهر هم زیاد شده بود با تعجب میدیدیم که تیراندازی با فشنگ رسام سمت فرماندهی خیلی زیاد است. تازه فهمیدم که در چه شرایط بحرانی قرار داریم و موقعیت فرماندهی تیپ و سه راه دانش کارخانه سقوط کرده است در بیسیم میشنیدم که حاج رحیم کابلی و حاج عبدا... صالحی در حال برنامه ریزی برای باز پس گیری سه راه دانش هستند هرچه که میگذشت بیشتر به خرابی اوضاع پی میبردم و اینکه احتمال محاصره شدن ما خیلی زیاد است و حتی میشود گفت در آن لحظه هم ما در یک شبه محاصره نعل اسبی قرار گرفته بودیم در دوطرف جناح خودمان یعنی از سمت غربی شهر(خط اول مالک) میدیدم که یک گروه به طور ممتد با فشنگ رسام به سمت آسمان تیراندازی میکند بلافاصله از سمت سه راه دانش هم به همین صورت اقدام به تیراندازی هوایی میکردند و پاسخ می دادند! بعدا متوجه شدم که دشمن هر کجا که پیشروی میکرد برای اینکه به نیروهای خود در جناح دیگر میزان پیشروی و موقعیت خودش را اعلام کند این کار را انجام می دهد @shahid_saeed_kamali