#قسمت_نهم / روز های ۱ تا ۵اردیبشهت
بچه ها صبح روز یکم اردیبهشت با خانواده هایشان تماس گرفتند
شهید محمود رادمهر آمد و نقشه منطقه را نشان مان داد و توضیحاتی خوبی از نحوه حمله دشمن و پیشروی آنها به ما داد
ظاهرا ما دو تانک و یک نفر بر و چند نقطه از محل تجمع آنها را زده بودیم که خداروشکر تلفات زیادی گرفته بودیم
شب ۲ اردیبهشت نوبت من و یکی از بچه ها بود تا به خط برویم
قبل از رفتن سری به مقر محور بزنیم که در گوشی یکی از همکاران اعلامیه شهید حسین بواس را دیدیم
بچه ها خبر دادند که یکی از رزمنده های سوری که سن و سال کمی دارد گفته که پدر و برادرش در سمت تروریست ها هستند و چندین بار تماس گرفته اند تا به سمت آنها برود ولی او قبول نکرده بچه ها احتمال دادند که جاسوس است و اورا به اتاق اوردیم و با او صحبت کردیم که مشخص شد پدرش دو زن داشته
و سه سال است که پدرش را ندیده و مادرش به او گفته که باید در طرف ارتش سوریه بماند و بجنگد
به خط رفتیم و آن شب تروریست ها با خمپاره ۶۰هر چند دقیقه شلیک میکردند و چون این خمپاره صدایی ندارد نمیدانستیم که کجا میخورد ولی چون فاصله ما تا تروریست ها کم بود از صدای شلیک مشخص بود که خط یاسر را میزنند
نزدیک صبح بود که رفتم به نیرو های مستقر در خط سر بزنم که خداروشکر به کسی آسیب نرسیده بود
شب ۴اردیبهشت دشمن با کپسول جنهمی و ۱۴.۵ به سمت ما شلیک میکرد خیلی کم پیش آمده بود که دشمن در شب از کپسول جنهمی استفاده کند .