#خاطرات_سعید
سنی نداشت دوران ابتدایی را میگذراند از مدرسه که آمد دیدم کادو دستش هست
گفت:« مامان روزت مبارک!»
با پول تو جیبی هایش برایم گلدان خریده بود.
اولین هدیه روز مادر...
قسمت شد به سوریه رفتیم روزهای آخر سفرمان بود سعید من را برد بازار زینبیه تا سوغات بخرم، داخل یک مغازه روسری فروشی رفتیم؛ روزهای قبل روسری مشکی دیده بودم خیلی چشمم را گرفته بود آن را خریدو گفت:«مامان روزت مبارک! »
آخرین هدیه روز مادر...
راوی: مادرشهید
#روز_مادر
کانالرسمی|شهیدسعیدکریمی🕊🤍
@shahid_saeedkarimi