#خاطرات_شهدا
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا #اباعبدالله_الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت.
می گفت : مثل ارباب همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم.
از آن روز بیشتر از قبل مفهوم #کربلا و #تشنگی و #امام_حسین علیه السلام را فهمید.
#شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری🌷
@shahid_saeedy
📝#خاطرات_شهدا
🌹شهید مصطفی صدرزاده
💠میگفت:
#شیعهی مرتضی علی(ع) باید با رفتارش
عشقش را ثابت کند.
کسی که توی #ھیئتها فقط سینه میزند ،
خیلی کار بزرگی نمیکند،
باید رفتار و کردارمان در #زندگی
و برخورد با دیگران ثابت کند که
یک شیعهی واقعی هستیم.
پیغام شهیدان
@shahid_saeedy
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃
#خاطرات_شهدا 🌷
یکی از همسنگری هایش در سوریه میگفت:
من بستنِ کمربند ایمنی را در سوریه
از محمودرضا یاد گرفتم!☺️
وقتی مینشست پشتِ فرمون،
کمربندش را میبست
یکبار بهش گفتم: اینجا دیگه چرا میبندی؟!🤔
اینجا که پلیسنیست!
گفت: میدونی چقدر زحمت کشیدم
با تصادف نمیرم.. :)🍃
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمودرضابیضائی✨
(نام جهادی حسین نصرتی)
شهدارایادکنیدباذکرصلوات 🌷
#خاطرات_شهدا 📚
سوریه که میرفت،
همیشه ساکِ سفرش را همسرش میبست!
تو آخرین سفر به همسرش گفتهبود🙂
که ساک را خودش میخواهد ببندد..
ساک را سبک بسته بود و حتی
قرصهایی را که بخاطر دندان دردش،
همیشه همراه داشت، تو ساک نگذاشته بود!
میگفت: پرسیدم قرصها را نمیبری؟!🤔
گفت: ایندفعه دیگر لازم ندارم.. :)🙃🌿
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمودرضابیضائی🌷
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات ✨
شہیدرمضاݧ سعیدی
#خاطرات_شهدا 💌
هنگام صحبت با نامحرم، سرش را
پایین می انداخت،
حجب و حیا در چهرهاش موج میزد.
وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت،
اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی📚 در دست میگرفت
و سرش را بالا نمی آورد.
میگفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید!🙂
#شهید_سیدمجتبیعلمدار🌷
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات 💌
@shahid_saeedy