#صبح_جمعه 🌸
#طنز_جبهه 😉
#چفیــه 😌
#چفیه یه #بسیجی رو از دستش زدن ،
داد میزد : آهــااای ... 😮
سفره ، حوله ، لحاف ، زيرانداز ،
روانداز ، دستمال ، ماسك ، ڪلاه ،
ڪمربند ، جانماز ، سايه بون ، ڪفن ، باند زخم ، تور ماهیگیریم ...
همــه رو بـردنــــــد !!! 😳😳😂😂
شادی روحشون ڪه دار و ندارشون يک چفيه بود#صــلـــوات
🍃🌹
@shahid_sajad_zebarjady
🍃❤️
#طنز_جبهه
درعملیات بیتالمقدس، دو « #احمد » داشتیم که #فرمانده بودند و صدای آنها از شبکههای بیسیم مرتب شنیده میشد. 🙂📞
« #احمدمتوسلیان » فرمانده لشگر محمد رسولالله و « #احمدکاظمی » فرمانده لشکر نجف اشرف. 🌼
در تماسهای بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرماندههان و رزمندگان از #لهجههای آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. 😄
اما جالبتر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. در مرحلهی دوم عملیات که بچههای لشگرمحمد رسول الله در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میکرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت: احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد. 😅
او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجهی تهرانی ☺️ میگفت اما اسم خودش را با لهجهی نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظتر بیان میکرد، 😅 به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایهی خنده را برای فرماندهان زیادی که صدای او را از بیسیم میشنیدند فراهم میکرد. 😂 یادشان بخیر:
احمَد احمَد، احمَد احمِد، احمَد احمِد 🙂
#یـادشهدابـاذڪـرصـلـوات🌸🍃
@shahid_sajad_zebarjady
#طنز_جبهه 😁
دو تا از بچههای گردان ، غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند.😂
گفتم: این کیه؟!👀
گفتند: عراقی
گفتم: چطوری اسیرش کردید؟🤔
میخندیدند.
گفتند:
از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی ها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود !!♂
اینطوری لو رفته بود.
بچهها هنوز میخندیدند.....
|آقاسجــاد|
💜| @shahid_sajad_zebarjady