آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_بیست_و_دوم
می آزماید، عاداتمان را متبدّل می سازد و شیاطین پنهان در زوایای تاریك درون را در پیشگاه عقل رسوا می دارد، چه بسا که دراین غفلت پنهان همه عمر را سر می کردیم و حتی لحظه ای به خود نمی آمدیم. آنچه حُر را در دستگاه بنی امیه نگهداشته، غفلت است... غفلتی پنهان. شاید تعبیر "غفلت در غفلت" بهتر باشد، چرا که تنها راه خروج از این چاهِ غفلت آن است که انسان نسبت به غفلت خویش تذکر پیدا کند.
هر انسانی را لیله القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب می شود و حُر را نیز شب قدری اینچنین پیش آمد... "عمر بن سعد" را نیز... من و تو را هم پیش خواهد آمد. اگر باب یا لیتنی کنت معكم هنوز گشوده است، چرا آن باب دیگر باز نباشد که: لعن اهلل امه سمعت بذلك فرضیت به؟
حرگفت: "من از آنان که برای شما نامه نوشته اند نیستم. ما مأموریم که از شما جدا نشویم مگر آنكه شما را به کوفه نزد عبید الله بن زیاد برده باشیم." امام فرمود: "مرگ از این آرزو به تو نزدیك تر است." و یاران را گفت تا برخیزند و زین بر اسب ها نهند و زنان و کودکان را در محمل ها بنشانند و راه مراجعت پیش گیرند.
این سخن در بسیاری از تواریخ آمده است، اما به راستی آیا امام قصد مراجعت داشته اند؟ هر چه هست، در اینكه لشكریان حر تاخته اند و بر سر راه او صف بسته اند، تردید نیست.
امام می فرماید: "ثكلتك امك! ما ترید مِنُّی؟ ـ مادرت درعزای تو بگرید، ازمن چه می خواهی؟"
آنچه حر بن یزید در جواب امام گفته، سخنی است جاودانه که او را استحقاق توبه بخشیده است. روزنه ای از نور است که به سینه حُر گشوده می شود و سفره ضیافتی است که عشق را به نهانخانه دل او میهمان می کند. حُر گفت: "هان والله! اگر جز تو عرب دیگری این سخن را بر زبان می آورد، در هر حال، دهان به پاسخی سزاوار می گشودم. کائناً ما کان: هر چه باداباد... اما والله مرا حقی نیست که نام مادر تو را جز به نیكوترین وجه بر زبان بیاورم."
جمله ارباب مقاتل و مورخین حُر بن یزید را بر این سخن ستوده اند وحق نیز همین است. سخن، ثمره گلبوته دل است و حُر را ببین که از دهانش یاس و یاسمن می ریزد. این سخن ریحانی از ریاحین بهشت است که ازگلبوته ادب حُر برآمده.
... آنگاه حُر چون دید که امام بر قصد خویش سخت پای می فشارد و نزدیك است که کار به مجادله بینجامد، از امام خواست که راهی را میان کوفه و مدینه در پیش گیرد تا او از ابن زیاد کسب تكلیف کند، راهی که نه به کوفه منتهی شود و نه به مدینه بازگردد.
در بعضی از تواریخ هست که حُر بن یزید در ادامه این سخن افزوده است: "همانا این نكته را نیز هشدار می دهم که اگر دست به شمشیر برید و جنگ را آغاز کنید، بی تردید کشته خواهید شد." و امام در پاسخ او ...
📗 #فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_بیست_و_دوم
@shahid_sajad_zebarjady
🍃❤️
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
چشمی که دریا میشود شبهای جمعه
مهمان زهرا(س) میشود شبهای جمعه
گرچه گنه کارم ولی با دست زهرا
این نامه امضاء میشود شبهای جمعه
#اربعین_پای_پیاده_کربلا 🌸
@shahid_sajad_zebarjady
اربعین ، حرم ....mp3
6.93M
🏴قصه ی عشق و عاشقی شیرینه...
🍂 اربعین ، حرم ...
🎤حاج سید مجید بنی فاطمه
@shahid_sajad_zebarjady
✨ ماجرای عجیب گلزنی محمد انصاری و خوشحالی بعد از گلش
🌹 #شهید_محمدتقی_سالخورده
⚽️ #محمد_انصاری
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌸
🍃اللهم صل علی محمدو آل محمد
و عجل فرجهم 🍃
@shahid_sajad_zebarjady
#اشک_فراق...
🔹 امام صادق میفرمایند: "سوگند به خدا امام شما سالیان درازی غایب میشود، و چشم های مومنین در فراق او اشکباران است." (١)
🔸 اسماعیل بن مهران میگوید: امام جواد (ع) دو مرتبه از مدینه به بغداد رفتند. اولین بار به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! من در این راه بر شما نگران هستم.
🔹 حضرت امام جواد با لبان خندان فرمودند: «آن غیبتی که گمان میکنی در این سال نیست.» (٢)
📚 ١. بحارالنوار، ج ۵۱، ص ۱۴۷
٢. کافی، ج ١، ص ٣٢٣
@shahid_sajad_zebarjady