🔖 از ابتدای سال ۱۳۵۸ جذب سپاه شدم. نامه ای از جهاد آمد که از من خواستند عضو شورای جهاد بشوم اما من سپاه را بیشتر دوست داشتم. از ابتدای سال ۵۸ در سپاه اهواز بودم. فرمانده سپاه خوزستان آقای #علی_شمخانی بود. ابتدا آقای #غیوراصلی مسئول آموزش سپاه شد. او یک رنجر انقلابی و اخراجی از ارتش در زمان پهلوی بود. محل آموزش ابتدا در پیش آهنگی سابق اهواز در فلکه چهارشیر قرار داشت. بعدا به پروکاندیلم منتقل شد. #شهید_غیور_اصلی ما را به عنوان مربیان سپاه اهواز انتخاب کرد و به پادگان سعدآباد تهران فرستاد تا آموزش ببینیم. من جزو گروه تخریب بودم. ۱۰ روز در تهران آموزش دیدیم. آقا [غلامعلی] رشید، آقای سید محمد حجازی و آقای زارع هم بودند. از شهر های دیگر هم در سعدآباد حضور داشتند ولی سهمیه اهواز بیشتر بود. خرابکاری های خلق عرب شروع شده بود و اهواز به تخریبچی و خنثی کننده بمب نیاز داشت. چون اهواز کانون اصلی انفجار بود...
📋 انتشار بخش هایی از خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده در کتاب روایت زندگی شهید حسن باقری(جلد اول) به مناسبت فرا رسیدن روز پاسدار
🆔 @shahid_sayafzadeh
🔖 از ابتدای سال ۱۳۵۸ جذب سپاه شدم. نامه ای از جهاد آمد که از من خواستند عضو شورای جهاد بشوم اما من سپاه را بیشتر دوست داشتم. از ابتدای سال ۵۸ در سپاه اهواز بودم. فرمانده سپاه خوزستان آقای #علی_شمخانی بود. ابتدا آقای #غیوراصلی مسئول آموزش سپاه شد. او یک رنجر انقلابی و اخراجی از ارتش در زمان پهلوی بود. محل آموزش ابتدا در پیش آهنگی سابق اهواز در فلکه چهارشیر قرار داشت. بعدا به پروکاندیلم منتقل شد. #شهید_غیور_اصلی ما را به عنوان مربیان سپاه اهواز انتخاب کرد و به پادگان سعدآباد تهران فرستاد تا آموزش ببینیم. من جزو گروه تخریب بودم. ۱۰ روز در تهران آموزش دیدیم. آقا [غلامعلی] رشید، آقای [شهید] سید محمد[حسینزاده] حجازی و آقای زارع هم بودند. از شهر های دیگر هم در سعدآباد حضور داشتند ولی سهمیه اهواز بیشتر بود. خرابکاری های خلق عرب شروع شده بود و اهواز به تخریبچی و خنثی کننده بمب نیاز داشت. چون اهواز کانون اصلی انفجار بود...
📋 انتشار بخش هایی از خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده در کتاب روایت زندگی شهید حسن باقری(جلد اول) به مناسبت فرا رسیدن روز پاسدار
🆔 @shahid_sayafzadeh