eitaa logo
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
221 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
131 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در د
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس: : 🔰 نام شهید علیزاده هم جزء کسانی بود که باید در این سمت، یعنی خاک خودمان می‌ماند و این مسئله به شدت او را آزار داد. ⏺ یکی از دوستان، دو روز بعد از عملیات رفته بود سری به او بزند، وقتی برگشت به حاج احمد گفت: فکری برای علیزاده بکنید، آنجا دارد دیوانه می شود و مرتب گریه و زاری می‌کند. وقتی حاج احمد متوجه شد، گفت، بسیار خب به ایشان بگویید بیاید این طرف. فاصله ارسال پیام تا آمدن علیزاده حتی به ساعت هم نرسید. 🟪 برای همه جای تعجب داشت که چگونه با توجه به ازدحام اسکله و دوری مسافت، خودش را به این سرعت به این طرف آب رساند. 🔈 ادامه روایت را از زبان نزدیک‌ترین دوستش می‌شنویم: شبی که شهید علیزاده به قرارگاه آمد، چون من چندین بار برای ثبت گزارش و آگاهی از آخرین وضعیت آرایش نیروها در خط به جلو رفته بودم، به من گفت: "اگر خواستی جلو بروی، حتماً من را هم با خودت ببر. شب را در کنار هم خوابیدیم. شهید علیزاده موقع خواب خیلی خروپف می‌کرد ولی عجیب بود آن شب به حدی راحت خوابیده بود که چندین بار من شب بلند شدم و ترسیدم برایش اتفاقی افتاده باشد. 🟩 معمولاً بچه‌ها نماز را به جماعت می‌خواندند و هر بار یک نفر جلو می‌ایستاد و بقیه به او اقتدا می‌کردند. شهید علیزاده هیچ‌گاه حاضر نبود امام جماعت شود، ولی آن روز تا یکی از بچه‌ها گفت: عباس برو جلو تا نماز را بخوانیم، بدون هیچ حرفی رفت و همگی نماز را به او اقتدا کردیم. بعد از نماز مجدداً به من گوشزد کرد که یادت نرود اگر خواستی جلو بروی، من را نیز حتماً با خودت ببر. ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
📸 آلبوم تصاویر شهید والامقام از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس 🕊 ولادت: سال ۱۳۳۵ 🌹 شهادت: عملیات والفجر هشت/ ۸ اسفند سال ۱۳۶۴ 🆔 @shahid_sayafzadeh
هدایت شده از بانک عکس دفاع مقدس
در سالروز شهادت امام هادی علیه‌السلام به یاد هادی دل‌ها خواهر شهید نقل می‌کند: یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند ، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین، ابراهیم رسید... و دزدِ زخمی شده را بلند کرد! نگاهی‌ به چهره وحشت‌زده‌اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده ! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد آن بنده‌ خدا از رفتارِ ابراهیم خجالت‌ زده شد... ابراهیم از زندگی اش سوال کرد کمکش کرد و برایش کار درست کرد طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد..! 💠 @bank_aks
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در د
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس: : 🔻 تقریباً نیم ساعت بعد شهید مهدی احسان نیا داخل اتاق شد و یواش به من گفت پاشو برویم. در حالی که داشتم بند پوتین را می‌بستم، شهید علیزاده متوجه شد گفت: "کجا می‌روی؟" گفتم: با مهدی می رویم جلو و برمی‌گردیم. گفت: "مگر قرار نبود با هم برویم؟" گفتم مهدی گفته خودت تنها بیا. گفت: "برو ولی خیلی نامردی چون زیر قولت زدی". گفتم: به جان محمد -پسرم که خواهرزاده او هم بود- برگشتم با هم جلو می‌رویم. 🔹 به اتفاق مهدی احسان نیا، ابتدا رفتیم به منطقه کارخانه نمک، چون آن‌جا خیلی مهم بود، گزارش استقرار دقیق نیروها را گرفتیم و برگشتیم. وقتی رسیدیم قرارگاه، رفتم سراغ عباس را از شهید حسینی گرفتم، گفت: به اتفاق آقای کریم ایوز رفتند جلو تا خبری از لشکر نجف بیاورند. 🔸خوشحال شدم که عباس هم بالاخره جلو رفت. در همین موقع شهید احسان نیا باز آمد و گفت سوار شو برویم سمت خورعبدالله، می‌گویند آنجا را شیمیایی زدند ببینیم چه خبر است، صحت دارد یا نه؟ 🔰 رفتیم دیدیم که منطقه کاملاً آلوده است. ما هم که ماسک نداشتیم تقریباً هر دو، مقدار زیادی گاز خوردیم که این هم بعدها مسئله شد. به هر حال وقتی برگشتیم قرارگاه، به محض ورود دیدم بچه‌ها با دیدن من متفرق می‌شوند. وقتی شهید حسینی که معلوم بود از گریه چشم های زیبای سبزش به قرمزی رفته بود، من را دید به طرفم آمد و گفت: بیا برویم یک کاری باهات دارم. متفرق شدن بچه‌ها و رنگ چشم‌های شهید حسینی بیانگر یک مسئله بود ولی سعی کردم خودم را گول بزنم. 🔺 شهید حسینی شروع کرد به حاشیه رفتن و صحبت کردن. دیگر نتوانستم خودم را گول بزنم. به او گفتم: کجا شهید شد؟ گفت: کی؟ گفتم: عباس! به یک باره زد زیر گریه و تمام آن وقایع یعنی خوشحالی آن از بابت برگشتن به آبادان، شور و شوقش در موقع شناسایی‌ها، گریه و بی‌قراری‌ها به خاطر ماندن در آن سوی اروند و قول گرفتن از من برای رفتن به جلو و عجله‌ای که برای رفتن داشت، مثل پرده سینما از جلوی چشمانم عبور کرد و گفتم حالا من نامرد بودم یا تو که تنها رفتی؟ سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۱۳۶۴ به آرزوی دیرینه‌اش که وصال خدا بود رسید و جاودانه شد. 🕊 پیکر مطهرش پس از طواف در مرقد ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) به آبادان برگشت و در گلزار شهدای آبادان در خانه ابدیش آرام گرفت. 🌷روحش شاد و راهش ان‌شاالله مستدام باشد🌷 🆔 @shahid_sayafzadeh
📸 آلبوم تصاویر شهید والامقام از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس 🕊 ولادت: سال ۱۳۳۵ 🌹 شهادت: عملیات والفجر هشت/ ۸ اسفند سال ۱۳۶۴ 🆔 @shahid_sayafzadeh