eitaa logo
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
184 دنبال‌کننده
556 عکس
48 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 📌 برگرفته از دست‌نوشته‌های سردار : 💢 دیگر گروه‌های داوطلب و مردمی یا از سپاه‌های شهرستان‌های کشور آمده بودند یا مردمی بودند که بعضا مسلح هم بودند ولی اسلحه آن‌ها به کار جنگ نمی‌آمد و اصولا اسلحه‌خانه‌های ارتش و سپاه در تیر آن‌ها را نداشت. مثلا خشاب اسلحه‌ی برنو و ام یک بیشتر از پنج تیر جایی نداشت. ⚜ یکسری نیروها از شهرهای یاسوج، گچساران، دهدشت و... به اهواز آمده‌ بودند که وضعیت‌شان دیدنی بود. 📍 با همان لباس محلی لری و کلاه مشکی به سر آمده بودند. ‌... 🆔 @shahid_sayafzadeh
👈👈👈 ادامه 🔰 این نیروها در یک حمله‌ی عراق به شهر اهواز همه مجروح و زخمی شدند و هر چه تیر داشتند به هوا شلیک کردند. بعد از حمله‌ی هوایی دیگر تفنگ‌های آن‌ها خالی شده بود و تقاضای مهمات داشتند. اینجا بود که فهمیدیم با چه مشکلی مواجه هستیم؛ آموزش نیروهای مردمی و داوطلب! ⏰ بعد از ۲۴ ساعت تصمیم گرفتیم این برادران را سوار مینی بوس کنیم تا تلفات بیشتری ندادیم مردم را به عقب و شهرهای‌شان برگردانیم. مسئولیت این‌کار را آقای برعهده گرفت. البته خود این برادران هم می‌گفتند این جنگ نامردیست و قرار نشد که ما را از هوا به رگبار ببندند؛ ما برای جنگ تن به تن به اهواز آمده‌ایم.... 🔸 خب اینجا معلوم بود که خیلی قدیمی فکر می‌کردند و از ارتش‌های جدید کاملا بی‌خبر بودند و مشخص بود که اصلا سربازی هم نرفته‌اند. 🔻سایر گروه‌های اعزامی از خرم آباد به سرپرستی برادر بودند که در جریان انتخاب منطقه‌ی عملیاتی هر روز به یک منطقه می‌رفتند تا اینکه در ناهارخوری سپاه شوش هنگام صرف ناهار توسط اصابت توپ یا خمپاره به داخل سالن به شهادت رسید و چون لیدر و شجاع آن‌ها بود، بعد از شهادتش سایر اعضای گروه نیز به خرم آباد بازگشت. 🔹 روزهای نخست جنگ وضعیت آشنایی نیروهای مردمی با مسئله جنگ و آموزش‌ها و امکانات شرایط ابتدایی و منحصر به فرد خود را داشت که رفته رفته این مسئله رو به بهبودی می‌رفت... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مس
👈👈👈 : 🔆 کسانی که سن‌شان به ما می‌خورد قطعا یادشان هست که سپاه ما اصلاً این جوری نبود که ما از درون آن نیروی زمینی و هوایی و دریایی و قدس و مقاومت ایجاد شود؛ و یا فرمانده‌ی کل سپاه و سایر فرماندهانش درجه‌دار باشند! ✳️ لذا ما یکسال زمان می‌خواستیم تا این سپاه را تبدیل کنیم به آن وضعیتی که در ادامه می‌بینید. 🔸 همزمان درگیری داخلی هم داشتیم؛ در سطح قائم مقام رهبری، در سطح ریاست جمهوری در سطح نخست وزیر در سطح قوی ترین گروه‌های سیاسی مثل [سازمان]منافقین و... 🔷 ما در این سطح درگیر بودیم و امروز داستان‌های آن‌ها را دارید می‌خوانید که بنی صدر چه شد، بازرگان چه شد، منافقین چه شدند، کمونیست‌ها چه شدند، توده‌ای ها چه شدند... تازه ما تا مدتی حتی با هم زندگی هم می‌کردیم... ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از خاطرات و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 🔴🔴🔴 🔻 یکی از مسیرهایی که اهواز را به طور مستقیم تهدید می‌کرد محور بستان بود. ارتش عراق با عبور از مرز چزابه برای دستیابی به بستان، سوسنگرد و حمیدیه مانعی جدی بر سر راه خود نداشت. آنها هشتم مهر سال ۱۳۵۹ به نزدیک حمیدیه رسیدند. سقوط حمیدیه به معنی ورود دشمن به دروازه اهواز بود. 🔸حمیدیه یکی از کانون‌های جنگ در خوزستان بود. لشکر ۵ عراق که از طلاییه حمله کرده بودند باید در منطقه حمیدیه به لشکر ۹ عراق الحاق میشدند تا پس از آن بتوانند راهی اهواز شوند. این گره مواصلاتی خیلی مهم و استراتژیک بود. ارتش عراق به نزدیک حمیدیه رسید. مسئولیت محور بستان را برعهده گرفتم که به نظرم مستقیم ترین محور بود. گرفتن بستان، سوسنگرد و حمیدیه سخت نبود. باید تصمیم گرفته میشد در مقابل آنها حرکتی صورت بگیرد... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 🔴🔴🔴🔴 🔻ساعت ۴ بعد از ظهر روز هشتم مهرماه [مسئول آموزش سپاه خوزستان] به مقر عملیات آمد. بچه‌ها را جمع کرد و مثل عملیات‌های دستگيری روی یک صندلی رفت و برای بچه‌ها شروع به صحبت کرد که دشمن در حال رسیدن به اهواز است. از سوسنگرد عبور کرده دارد به حمیدیه می‌رسد؛ باید قبل از این که دشمن به حوالی اهواز برسد جلوی او را بگیریم. ما که یک جان بیشتر نداریم چه فرقی میکند کجا فدای اسلام و انقلاب شود. 🔺 بچه‌ها حرف ایشان را تأیید کردند. قرار شد با فرماندهی به سمت حمیدیه برویم آن جا کمین کنیم و به عراقی‌ها ضربه بزنیم. با چند ماشین خود را به حمیدیه رساندیم. غروب نیروها چند دسته شدند در ابتدای جاده حمیدیه سوسنگرد. 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مس
👈👈👈👈 🔹بچه ها دو طرف جاده مستقر شدند. طرف راست، بیابان بود ولی طرف چپ جاده مقداری درخت گز بود که حالت جنگلی داشت. جلوی این درخت‌ها به سمت سوسنگرد زمین کشاورزی بود که به تازگی شخم خورده و آبیاری شده بود. قرار بود بچه‌ها بدون هیچگونه حرکتی آن جا مستقر شوند و چند نفر به شناسایی بروند؛ ساعت که از ۱۲ شب گذشت حمله صورت گیرد. عراقی‌ها به نزدیکی ما رسیده بودند. صدای خودروها و حرف زدن آن‌ها به گوش می‌رسید ولی معلوم نبود چه می‌گویند و چه کار می‌کنند. خیلی زود معلوم شد که تانک‌های عراقی به آنجا رسیده‌اند. 🔸 آن‌ها به ستون از کنار جاده به سمت اهواز در حال حرکت بودند که به همان زمین کشاورزی می‌رسند؛ زمین شخم زده و آبیاری شده موجب می‌شود دو دستگاه از تانک‌ها و یک خودروی پر از مهمات تانک در این زمین فرو برود... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. ⏰️ ساعت دو نیمه شب نهم مهر ۱۳۵۹، این واقعه[شبیخون غیوراصلی] را به گلف گزارش کرد. 🖌 ساعت ۲۱ همان روز این گزارش را به فرماندهی کل سپاه مخابره کرد: از: سپاه اهواز به: مرکز فرماندهی تاریخ: ۱۳۵۹/۷/۹ 📌طبق خبر حاصله از اهواز بنابر اظهار برادر سیاف مسئول عملیات اهواز ساعت دو بعد از نیمه شب نهم مهرماه سال ۱۳۵۹ سی نفر از برادران پاسدار اهواز برای آزادی پاسگاه‌های اطراف حمیدیه که در تصرف عراق بود کاملاً خود را برای شهادت آماده نموده و شبانه تا قلب دشمن پیش می‌روند و با سلاح‌های انفرادی و آرپی جی ۷ بعد از نماز صبح که خود نیروهای عراق مشاهده می‌کردند ولی تشخیص نمی‌دادند حمله را آغاز نموده و ضربه‌ی سنگینی به دشمن وارد نمودند. 🔸 در این حمله بیست و دو تانک و دو کامیون مهمات آرپی جی ۷ از دشمن به غنیمت گرفته شد و دوازده نفر نیز اسیر شدند ولی چهار نفر از پاسداران که قبلاً در حمیدیه به اسارت عراقی‌ها در آمده بودند دست و پای بسته تیرباران شده بودند و چون دشمن فرار کرد و گرای آن محل را داشت با خمپاره شروع به تیراندازی کرد که یکی از کامیون‌های مهمات آرپی جی ۷ و دو دستگاه تانک منفجر شد و منهدم گردید و برادر نیز شهید شد... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از کتاب به قلم : : ❌ به محمود[مراداسکندری] گفتم ادامه نده برگردیم ولی محمود رفت بالا و پشت فرمان قرار گرفت. یکباره یک خمپاره روی مهمات خورد و ماشین شعله‌ور شد. دیگر از او خبری نشد. بعد از عقب نشینی عراقیها به سمت ماشین رفتیم. جسد محمود سوخته و جمع شده داخل ماشین بود. یک جفت کفش تکواندو مشکی به صورت نیم سوخته پایش بود؛ جنازه اش را به اهواز منتقل کردیم. 🔅فردای آن روز به خبر رسید که عراقی ها از تنگه چزابه خارج شده‌اند و قصد دارند بار دیگر حمله خود را سازماندهی کند. 💢 او[علی شمخانی] به احمد پیغام فرستاد که با نیروهایش به شهر بستان بروند و مانع پیشروی دشمن به بستان، سوسنگرد، حمیدیه و اهواز شوند. . 🔰 با نیروهای عملیات اهواز حرکت کردیم؛ حدود هشتاد نفر بودیم وارد بستان شدیم. بهترین جایی که می‌توانستیم مستقر شویم مسجد بستان بود. مردم از اهواز امکانات می‌آوردند و به خط مقدم و به مسجد تحویل می‌دادند... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 🔸 شب‌ها استراحت می‌کردیم و روزها در بیرون شهر مستقر می‌شدیم. شناسایی صورت گرفته نشان می‌داد که عراقی‌ها عمده قوای خود را روی ارتفاعات الله اکبر مستقر کرده‌اند. قرار این بود که با این نیروها که تقویت می‌شدند به تپه‌های الله اکبر حمله کنیم؛ از پشت تنگه چزابه را ببندیم و ضربه نهایی را به عراقی‌ها وارد کنیم. 🔺 اصلی با آقای از اهواز حرکت کردند که خود را به بستان برسانند و نیروهای ما را با خودشان هماهنگ کنند که فردا شب وارد عمل شویم. احمد غلامپور، علی غیور اصلی، آقای ویسی و حسین نظیری پنج نفری شبانه با یک جیپ آهو با چراغ خاموش حرکت کردند... 🔅 محورها به هم نزدیک بود و چراغ خودروها را روشن نمی‌کردند. بین راه تصادف کردند و غیور اصلی شهید شد. با شهادت آقای شمخانی بیشتر احساس تنهایی کرد. آقای غیور اصلی از دست رفته بود و محور حمله در بستان و سوسنگرد ضعیف شد. 🔻 روزی شد که عراقی‌ها نزدیک نورد رسیدند؛ هیاهوی بزرگی شد؛ وضع اهواز بهم ریخت. پس از این ماجرا، آقای شمخانی به من گفت محور بستان را تحویل بده، خودت به اهواز بیا، همه کارها از هم پاشیده شده؛ بیا ببینیم باید چکار کنیم... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. در ابتدای ورود به اهواز دانست که بار زمین مانده جبهه‌ها، شناخت دشمن است. کسی اطلاعات دقیق ندارد که بتواند رفتار عراقی‌ها را تحلیل کند. او بنیان اطلاعات‌عملیات را گذاشت و با استفاده از نیروهای بومی شروع به شناسایی کرد. 🔅 کمتر از دو هفته پس از شروع جنگ دست اتفاق و حسن را در کنار هم قرار داد تا توان و تجربه عملیاتی احمد با شناخت و اطلاعات حسن شبیخونی را علیه ارتش متجاوز شکل دهد؛ به‌خصوص که احمد پس از فقدان به دنبال اجرای شبیخونی نظیر عملیات حماسی بود. 🔺 در همان روزها به عملیات اهواز آمد. پیراهن سپاهی و شلوار معمولی تنش بود. گفت چه قدر نیرو داری؟ گفتم یک اتوبوس پاسدار دارم. 🟣 با گروهی از سپاه هویزه مترصد عملیات علیه عراقی‌ها بود. گفت من هم قدری نیرو دارم. دو اتوبوس پاسدار از اصفهان آورده بود. هم گروهی از سپاه حمیدیه داشت. بیشتر نیروهای عرب سپاه اهواز برای کار می‌کردند... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مس
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. ⭕️ با شناسایی و در اطراف دب حردان در جایی به نام سید یوسف محلی پیدا کرده بودند که می‌شد دشمن را به تله بیندازیم و جاده اهواز خرمشهر را از پشت قطع کنیم. 🔻 آن‌ها با دو اتوبوس و ما هم با یک اتوبوس حرکت کردیم، خیلی هم بد رفتیم. یعنی اوج بی‌سوادی ما در جنگ بود؛ کسی با اتوبوس نمی رود آنجا بایستد! اگر صبح خیلی زود حرکت نمی‌کردیم و برنمی‌گشتیم دشمن اتوبوس‌های ما را می‌دید! 🔸به نتیجه کار هم اصلاً فکر نمی‌کردیم؛ فقط می‌خواستیم به عراق بزنیم. کما این که کسی قبل از تک حسابی برای نتیجه باز نکرده بود. 🔺پنجاه نفر از را سپاه اهواز، شصت نفر از اصفهانی‌ها، با افراد علی هاشمی و علم الهدی در مجموع صد و پنجاه نفر- یعنی نیم گردان می‌شدیم. حسن باقری محورهایی را شناسایی کرده بود. گفت عراق خیلی باز ایستاده جای رخنه زیاد دارد... ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم : : 🔅 نمی‌دانستیم چه می‌شود. فقط کافی بود آن‌ها ما را نمی‌دیدند و بین تانک‌های‌شان قرار می‌گرفتیم در این صورت با نارنجک به تانک‌های‌شان می‌رفتیم و اسیر می‌گرفتیم. 🔰 من، و با یک جیپ آهو جدا رفتیم؛ اتوبوس‌ها پشت سر ما بودند. اتوبوس‌ها را از جاده سید یوسف داخل بردیم. دیگر حسن به ما می‌گفت که چه کار کنیم. سید یوسف به کرخه کور می‌خورد. در آن جا یک تیپ عراق مستقر بود. 💢 می‌خواستیم در تاریکی شب عملیات کنیم چرا که پاتک هم در شب انجام شده بود. تک شبانه اینگونه رایج شد. حسن که حجم تانک‌ها را دیده بود به ما گفت یک تیپ از یک لشکر در این جا مأموریت دارد. ⭕️ اگر بین آن‌ها برویم یک تیپ را منهدم می‌کنیم. این برای عراق قابل جبران نیست. اگر لشکر یک تیپش خورد، یک طرفش خالی می‌شود. روی کرخه دو پل بود باید از پل‌ها عبور می‌کردیم... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم : 🔻 نیروها تا اذان صبح رفتند و پل‌ها را پیدا نکردند. نمی‌خواستیم با اتوبوس از روی پل بگذریم ولی ستون نیروها را باید از پل عبور می‌دادیم عملیات نکردیم و برگشتیم چون خطرناک بود. ▪️فهمیدیم به این راحتی نمی‌شود نیرو برد. حسن گفت باید سازمان دهی بهتری کنیم و با شرایط بهتری برویم. 🔸آن دو پس از مدتی با گروه دیگری و به همراه نیروهایی از سپاه اهواز که با شروع جنگ از کردستان بازگشته بودند با سازماندهی بهتر بار دیگر به همان منطقه رفتند. 🔹ارتش عراق پل‌های روی کرخه را خراب کرده بود. سراغ پل‌های بومی رفتیم. نهرهای بزرگی از کرخه منشعب می‌شوند. عرب‌ها به آن عباره می‌گویند. عباره‌ها حدود هفت متر عرض دارند که آب زیادی را برای کشاورزی می‌آورند. می‌شد از داخل آن‌ها به سمت عراقی‌ها رفت. الوار دوازده متری تهیه کردیم و شب از روی آن‌ها رد شدیم... 📸 اطلاعات تصویر: از چپ ایستاده: عبدالله مومن زاده، جاسم حمیدی، علی شمخانی و شهید احمد سیاف از چپ نشسته: مرحوم کاظم علم الهدی و شهید علیرضا دهبان 📌تابستان سال ۱۳۵۹ منطقه کردستان ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. : 📌 آن شب بازهم عملیات نشد. کار در شب خیلی سخت بود. چون زمان کم بود وقت ما اول شب تلف می‌شد. این که خط مقدم داشته باشید یا نداشته باشید خیلی فرق می‌کند‌. 🔹عصر از چهارشیر اهواز حرکت کردیم. کلی از وقت‌مان گذشت تا وارد جاده‌ها شدیم. دوم این که نقطه رهایی نداشتیم. اگر خاکریز بود تا فردا شب پشت خاکریز می ماندیم. 🔺به قدری به سیدیوسف رفتیم و آمدیم تا عملیات شد. دو شهید دادیم تا توانستیم کمی دشمن را منهدم کنیم. زمین هم نگرفتیم. بعد هم دیدیم هر عملیاتی انجام می‌دهیم فقط شهید می‌دهیم. 🔸معلوم شد دشمن را با این روش‌ها نمی‌شود هل داد یا انهدام تیپی و لشکری کرد. حجمی نداشتیم. خسته به لبه‌ی دشمن می‌رسیدیم حمله می‌کردیم و انهدامی صورت می‌گرفت اما دشمن خیلی احساس نمی‌کرد... ... 📸 اطلاعات عکس: شهید سیاف و شهید جانشین واحد طرح و عملیات در قرارگاه نجف 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. : 🔸 با بحث کردیم و به نتیجه رسیدیم که حتی برای عملیاتی درحد یک گردان یا نیم گردان هم باید مناسباتی طرح شود. حسن دانست با سرعتی که می‌شود به شناسایی رسید نمی‌شود به عملیات رسید. 🔹 از اینجا به بعد حسن باقری شروع به تشکیل شناسایی تیم‌های محلی کرد. موتور در اختیار آن‌ها قرار می‌داد که بتوانند تمام رفتارهای یگان‌های عراق و سازمان‌های رزم زرهی، مکانیزه، پیاده و ترتیب حجم نیرو و استعداد دشمن را به دست بیاورد؛ تا جایی رفت که اسم فرمانده یگان‌ها را هم به دست آورد... ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
👈👈👈 : 🔰دشمن در تمام مدت فعال بود و خودش را به آب و آتش می‌زد تا جاده را بگیرد و نیروهای ما را مجبور به عقب‌نشینی کند. شرایط جاده خوب نبود و ظرفیت و قابلیت مستقرشدن تعداد زیاد نیروها را نداشت و تلاش عراقی‌ها هم‌چنان روی جاده ادامه داشت. اقدامات جنگ الکترونیک برای قطع ارتباط بی‌سیمی، آتش مداوم برای منع رفت و آمد نیروهای ما و بمباران بی‌وقفه، پدافند جاده را خیلی سخت می‌کرد. در بحبوحه این همه دشواری‌ اما، در چهره غلام‌عباس ردی از فشار مشکلات دیده نمی‌شد. با این حال، او در تمام مدتِ ارائه گزارش به قرارگاه خاتم و زمانی ‌که با سردار رشید صحبت می‌کرد، سرش پایین بود و از مشکلات و محدودیت‌ها و سختی‌های کار می‌گفت، مثل اینکه از گفتن سختی‌ها خجالت می‌کشید. 🔷️با ایستادگی بچه‌ها و تلاش زیاد، بالاخره آن جاده تثبیت شد و معبری شد برای حرکت‌های بعدی رزمندگان در عملیات‌های دیگر. این اقدام، کار مهمی بود که نقش غلام‌عباس و شخصیت محکم او را برجسته‌تر ‌می‌کرد. با این همه، غلام‌عباس در جنوب نماند و به غرب برگشت ولی والفجر۸ در سال ۱۳۶۴ دوباره او را به جنوب کشاند. او به‌همراه تعدادی از برادران قرارگاه، مجدداً‌ از کردستان به اروندکنار آمد و مشغول آماده‌سازی منطقه برای عملیات والفجر۸ شد. یکی از ویژگی‌های خوب غلام‌عباس توجه زیادی بود که به آموزش‌ نیروهایش می‌کرد. این توجه را می‌شد در تذکرهای مداوم و دقیقی دید که هم در آموزش و هم در عمل و در صحنه‌های واقعی به بچه‌هایش می‌داد. غلام‌عباس برای آماده‌سازی محیط و آموزش نیروها نکات مهمی را به آن‌ها تذکر می‌داد. با اینکه سرش خیلی شلوغ بود و کار داشت و مدام مشغول عملیات‌های نظامی بود ولی از مطالعات عقیدتی و معارفی هم غافل نمی‌شد. او تا آخر، شخصیتش را که شبیه یک طلبه علوم دینی بود، حفظ کرد. 🟣 عملیات والفجر۸ شروع شد، عملیاتی که با همه دشواری‌ها ما را به فتح‌الفتوحی کم‌نظیر رساند. غلام‌عباس که حالا به‌عنوان جانشین فرمانده عملیات قرارگاه شناخته می‌شد، مثل یک فرمانده باتجربه طرف مشورت لشکرها و تیپ‌های عملیاتی قرار می‌گرفت. با اینکه تصرفات رزمندگان ما در فاو تثبیت شده بود، اما عراقی‌ها در قسمتی از جاده استراتژیک فاو ــ بصره خودشان را به مواضع ما نزدیک کرده بودند و به‌شدت آن را تقویت می‌کردند. موضع دشمن خیلی وسیع نبود ولی برای آینده، یک تهدید جدی به حساب می‌آمد. فرماندهی قرارگاه به این نتیجه رسید که این منطقه باید از تصرف دشمن خارج شود چون ممکن بود خیلی زود به جای پایی برای شکستن خطوط خودی تبدیل شود. 🟠سردار پس از عملیات بدر و پیش از عملیات والفجر۸، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا شده بود و در این فاصله، یک نقشه اساسی برای غلام‌عباس داشت. مرتضی تصمیم گرفته بود غلام‌عباس را معاون فرماندهی عملیات لشکر ۲۵ کند. غلام‌عباس هم غیر از پذیرش این مسئولیت چاره‌ای نداشت. در این شرایط، مأموریتی به قرارگاه واگذار شد و مسئولیت غلام‌عباس، آغاز همکاری در یک عملیات بود برای برداشتن فشاری که عراقی‌ها از موضع خودشان روی بچه‌های ما گذاشته بودند. بررسی‌هایی صورت گرفت و قرار شد کار در یک شبی انجام بگیرد و حتماً هم به نتیجه برسد... ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
📌بعضی از سفارشات شهید به همسرش: : 🔺 من امیدوارم با توکل و توسل به پروردگار بزرگ، با روحیه‌‌ای قوى و عزمی راسخ و اراده‌ای پولادین همانند یک شیر زن شیعه، پیرو حضرت فاطمه و زينب(سلام الله علیها) مشکلات و سختی زندگی را به‌عنوان یک امتحان و آزمایش الهی و وسیله‌ای در جهت سنجش ایمانی، تقوا و معرفت نسبت به حق بنگری و با صبر و استقامتی زینب وار و ایمانی فاطمه وار مسائل و مشکلات موجود در زندگی را حل کرده و بر آن‌ها چیره گردیده و با توان و قوت بیشتر با دیو سیاه یاس ترس، ضعف، نا امیدی مبارزه کرده و با چنگ زدن به ریسمان الهی آن‌ها را نابوده کرده و سرافراز در مقابل حضرت مهدی امام زمان(عج) به راه خود ادامه دهی. ⭕️ هر دو باید تلاش کنیم که عمل خود را در راه خدا خالص کنیم تا شاید مورد رضای خدا قرار گیریم و خسارت دیده در دنیا و آخرت نباشیم و در این مسیر فرزندانت را همچون علی(ع) و فاطمه(س) تربیت کرده و رسالت الهی خود را انجام بدهی. ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
📌بعضی از سفارشات شهید به همسرش: : 🔻من در این مدت، در جبهه به یقین رسیده‌ام که اگر خدا نخواهد هیچ برگی از درخت نمی‌ریزد، پس راضی باش به رضای خدا و هر چه از سوی او پیش آمد شكر كن و مصلحت خدا را چنین بدان. 🔹 آری این نوشتن‌ها و گفتن‌ها تنهایی مفهومی ندارد مگر آن‌که عمل شود. پس در این لحظه هم من که افتخار همسری ایشان را داشتم و هم شما دوستان و اهل فامیل و تمام کسانی که حتی به انداره یکی دو کلمه با ایشان صحبت کرده‌اند و ایشان را می شناختند در برابر خدا مسئولم که بار این رسالت بسیار سنگین است و باید پیام رسان خون شهدای به خون خفته باشیم. ... اطلاعات تصویر: از سمت چپ شهید شمخانی، شهید ابراهیم نجیب 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
💢 معرفی شهدای واحد طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس #دومین_شهید 🔰 ۲. سرد
🔰 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار حسین امامی: : 💢 سردار شهید در فروردین ماه ۱۳۳۶ در شهر آبادان در خانواده‌ای کارگر و مستضعف چشم به جهان گشود. پدرش قباد بازنشسته و مادرش کلثوم نام داشت.(شادی روحشان صلوات) 🔺در اواخر دوره تحصیلات متوسطه‌اش بود که جهت ادامه تحصیل و اخذ دیپلم راهی آغاز حرکت او به سوی الی ا.. بود. در شهر شیراز با مفاهیم قرآنی و مبانی اسلامی آشنا گردید و با پایان گرفتن تحصیلاتش و گذراندن دوره نظام وظیفه به شهر آبادان باز می گردد که این بازگشت مصادف با اوج انقلاب اسلامی ایران بود. 🔸 بعد از انقلاب، خود را موظف به حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی می‌دید؛ لذا با پیوستن به کمیته‌های انقلاب اسلامی سعی کرد گوشه‌ای از وظایف خود را انجام دهد. 🔹 پس از تشکیل سپاه پاسداران، در آبا‌‌‌ن ماه ۱۳۵۸ به عضویت سپاه در آمد و مسئولیت‌های زیادی به وی مأموریت داده شد و اهتمام ویژه‌ای در انجام کامل و متعهدانه در امور محوله داشت. ... 🆔 @Shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🔰 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار حسین امامی: #قسمت_دوم: 📍شهید #حسین_امامی در خرداد ماه ۱۳۵۹ در سن
🔰 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار : : 🔰 با شعله ور شدن آتش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حسین و برادرش داوطلب شدند که در واحد های عملیاتی سپاه که آن‌روزها مشغول جنگ بود درجبهه‌های خرمشهر خدمت کنند. 🔺شهید حسین امامی با توجه به اینکه در گذشته آموزش عملی جنگ را با نیروهای ضد انقلاب و نیروهای عراق طی کرده بود توانست به عنوان موثر ترین نیروهای یگان عملیات در اصلی ترین ماموریت‌ها شرکت نمایند تا اینکه در یکی از ماموریت‌ها در مهر ماه ۱۳۵۹ در خرمشهر که به وی محول شده بود برای نجات یکی از برادران ارتشی که مجروح شده بود و احتیاج به کمک داشت جلو رفته و خود حسین هم به شدت از ناحیه پا مجروح شد؛ زیرا روی مین رفته بود و با سعی فراوان پزشکان از قطع شدن پایش جلوگیری کردند. 🔸 با این حال عصب پایش قطع شد. شهید امامی دوران نقاهت بیماری را می گذراند که خبر شهادت برادرش حمید امامی را شنید و بدین ترتیب حسین مصمم‌تر از قبل و با اینکه هنوز بهبودی کامل نیافته بود با انرژی به جبهه های حق علیه باطل بازگشت. 🔹 وقتی به آبادان بازگشت آن شهر تقریباً به محاصره دشمنان در آمده بود لذا طی زمانی کوتاه با جمع آوری باقی‌مانده وسایلی که کنار اروند رود در دید دشمن مانده بود و عقب کشیدن و آماده کارکردن آن‌ها توانستند تدارکات لازم را از طریق آب انجام دهند و کلیه تدارکات و ترابری مهمات و نیرو را در بین آبادان و ماهشهر به عهده بگیرند و با موفقیت کامل این امر خطیر را که خود گامی در جهت شکستن حصر آبادان(به فرمان امام راحل) بود به انجام برسانند. ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎥 بیانات امام خامنه‌ای درباره شهید نصرالله و قدرت حزب الله لبنان 🔸تصاویر کمتر دیده شده از دیدار شهی
🔰 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار حسین امامی: : 🔻پس از احداث جاده زمینی، که طبعا اهمیت ترددهای آبی کمتر شده بود و به همین دلیل شهید به اتفاق چند تن از برادران دیگر واحد اطلاعات عملیات، ستاد آبادان را که از اولین ستادهای عملیات بود تشکیل دادند و مشغول به جمع آوری اطلاعات از وضعیت دشمن شدند. 💢 در طی این مدت که حسین در اطلاعات‌عملیات کار می‌کرد در یکی از ماموریت‌ها با عراقی‌ها در گیر شدند و چند تن از این مزدوران را به درک واصل کردند. هنگامی که شهید امامی با دیگر برادران مشغول جمع آوری اطلاعات برای شروع عملیات ثامن الائمه(ع) بودند و با انجام این عملیات پرشکوه عراقی‌ها از آبادان خارج و حصر آبادان شکسته شد. 🔹 سال ۱۳۶۰ شهید حسین امامی مدتی از جبهه دور بود و بعد از مدتی با دیگر عزیزان مشغول سر و سامان دادن قسمت‌های پژوهش‌های پرسنلی شد و سپس در جنوب به خدمت مشغول شد. مدت ۶ ماه در جبهه‌های زید و کوشک وطلاییه و عین خوش خدمت کرد و ضمن اینکه در این جبهه‌ها در خدمت برادران رزمنده بود به جمع آوری مدارک عملیات‌های گذشته مشغول شد. 📌خاطره‌ای در این قسمت به نقل از خود شهید امامی می نویسیم: 🔺در شروع عملیات والفجر مقدماتی همراه دوستانم به این جبهه رفته بودم در آن‌جا ما شب‌ها برای هدایت دستگاه‌های مهندسی به جلو رفتیم که حتی یادم هست یک شب یکی از دستگاه‌های ما روی مین رفت و مختصر خسارتی برداشت در آن لحظات در آن بیابان و در تاریکی شب ناگهان صدای انفجار مین و خلاصه همه مسایلی که خود برادرها بهتر می‌دانند؛ انسان وقتی دقت می کند معجزه‌های خدا را به وضوح می بیند. 🔸جدا نگاه کنید در جایی ما باید با صدای مین شناسایی می‌شدیم و دشمن در صدد از بین بردن ما بر می آمد، فقط یکی از دستگاه‌های ما خسارتی جزیی بردارد مگر معجزه به چه می گویند؟! 🟡 آیا این‌ها خود نشان دهنده حمایت خدا از ما نیست. ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار #مهدی_احسان_نیا جانشین معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران د
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار جانشین معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس: : 🔅 مهدی قهرمانان زندگی خویش را که می‌بایست سرمشق عملی زندگی‌اش باشد خیلی زود شناخت. او این سمبل‌های درخشان حیات بشری را از همان مراسم سوگواری و در هیئت حماسه‌سازان عاشورای ۶۱ ه.ق یافت. 🔰 وی پیش از همه، شیفته فتوت، جوانمردی علمدار قهرمان کربلا، حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) بود و آتش سوزان چون او شدن را در سینه عاشق خویش احساس می‌کرد. این عشق و شیفتگی، بعد‌ها در زندگی و سرنوشت مهدی نقش بسزائی ایفاء نمود. 💢 دوران کودکی«مهدی» و سپس تحصیلات ابتدایی وی در شهر شوش در حالی سپری شد که همگان مجذوب صفا و طینت پاک وی بودند و جاذبه رفتار نیک و صمیمی «مهدی» قلوب افرادی را که با وی تماس داشتند مسحور خود می‌ساخت. پس از دوره ابتدائی، خانواده احسان‌نیا به اهواز مهاجرت کردند و «مهدی» دوران دبیرستان را در این شهر گذراند. همزمان با سال‌های آخر تحصیل، به منظور کمک به خانواده، کار هم می‌کرد. اشتغال به کار و تحصیل در دوران جوانی، تأثیر غیر‌قابل انکاری بر روحیه خود‌‌ساخته وی داشت و او را با واقعیت‌های زندگی اجتماعی به وضوح آشنا می‌کرد. ... 🆔 @Shahid_sayafzadeh
🔘 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار جانشین معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس: 📌 «مهدی» پس از اخذ دیپلم طبیعی بلافاصله در کنکور سراسری دانشگاه شرکت کرد و با بهره‌مندی از هوش سرشار و معلومات فراوان خویش، در سال ۱۳۵۸ در رشته پزشکی دانشگاه شیراز قبول شد 🔖 با توجه به اندیشه‌های اسلامی و روحیه انقلابی که مهدی از آن بهره‌مند بود، وی در زمره اولین افراد فدایی و پاکبازی قرار گرفت که فریاد ستم‌ستیز خود را علیه رژیم ستمشاهی سر‌داده و مردم را به قیام عمومی بر ضد سلطه نا‌مشروع حکومت شاه فرا خواندند. 💢 «مهدی» شور برپایی حکومت قسط و عدل اسلامی در دل داشت و در راه قیام برای آن از هیچ خطر و تهدیدی دلهره نداشت. او مفهوم زندگی را این می‌پنداشت که در راه عقاید و آرمان‌های اصیل اسلامی خویش مبارزه کند و تا رسیدن به آرمان هایش اندکی عقب نشینی نمی کرد. در چشم و دل مهدی، زندگی در پرتو حکومت طاغوت و در فضای ذلت و سکوت و اختناق، حتی از مرگ هم حقیر‌تر بود. آسایش قلب عاشق و پرشور «مهدی» تنها در پس خطراتی که وی را به هدف الهی‌اش نائل می‌کرد، امکان داشت. 🔰 او حرکت و مبارزه و تلاش را خودِ زندگی می‌دانست و در غیر این صورت، حیات و هستی برایش نامفهوم و بی‌ارزش تلقی می‌شد. 💢 انقلاب با فداکاری و جانفشانی جوانان مؤمن و دلبری چون مهدی با شتابی خیره کننده به پیروزی رسید و تار و پود رژیم دو هزار‌و پانصد ساله ستمشاهی را از هم گسست. ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
💢 معرفی شهدای واحد طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس #پنجمین_شهید 🔰 ۵. سر
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام سردار جانشین معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس: : 💢 شهید مسعود (محمد‌علی) فتحی در فروردین ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی و سنتی در شهر اهواز متولد شد. هنوز سه سال از عمر این نهال تازه روییده نگذشته بود که پدر و حامی خود را طی یک حادثه رانندگی در جاده مشهد-تهران از دست داد. در این حادثه علاوه بر پدر، خواهر و برادران و عمه او نیز جان باختند. لیکن آن‌چه در این حادثه انسان را به شگفتی وا‌ می‌دارد این است که علی‌رغم اینکه مادر و برادر وی هم در این حادثه زخمی شدند ولی او صحیح و سالم از ماشین به بیرون پرتاب شد و بدون اینکه صدمه‌‌ای ببیند زنده ماند زیرا خداوند تقدیر کرده بود تا او بماند و روزی در اوج سعادت در خیل سربازان امام زمان (عج) در‌آمده و بهترین نوع رفتن را که شهادت است انتخاب کند. 🔸پس از وفات پدرش، مادرش که زنی دل‌سوخته و فداکار بود، همه عمر خود را فدای نگه‌داری و تربیت او و برادرش کرد. 🔹شهید فتحی در مدرسه از لحاظ اخلاقی شاگردی نمونه و الگو بود و پس از طی‌کردن دوران دبستان و راهنمایی وارد دبیرستان شد و مرحله تازه‌ای از زندگی را آغاز نمود. ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
💢 معرفی شهدای واحد طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس #ششمین_شهید 🔰 ۶. سرد
🌷 زندگی‌نامه شهید والامقام از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس: : 🔺 شهید در دوم بهمن ماه ۱۳۴۱ در محله جمشید آباد در شهر آبادان به دنیا آمد. پدرش کارگر شرکت نفت بود. او با اینکه در جامعه‌ی ناسالم و آن روز زندگی می‌کرد اما به اجرای مسائل شرعی اهمیّت می داد. به همین سبب حسین‌علی نیز هم‌چون دیگر افراد خانه با نماز و قرآن و مسائل شرعی آشنا شد. 🔸 حسین‌علی به فراگیری علوم و دانش روز علاقه‌مند بود. او علاوه بر مسائل دینی، در خصوص یادگیری دروسی که در مدرسه تدریس می‌شد نیز تلاش می‌کرد. 🔹 شهید حیدری قبل از شروع جنگ تحمیلی، سال سوم دبیرستان را می‌گذراند و همیشه جزء دانش آموزان ممتاز مدرسه بود. به دنبال بازنشستگی پدر، تابستان‌ها برای تأمین مخارج خانواده به کار می‌پرداخت تا باری از هزینه‌های مادی را به دوش بکشد. 🔺 به دنبال رحلت پدر در سال ۱۳۵۶ به جدیت خود افزود و به تربیت برادران و خواهران کوچکتر خود پرداخت و در همان سال با سازمان "پیکار با بی‌سوادی" همکاری داشت... ... 🆔 @shahid_sayafzadeh