👈👈👈 ادامه #قسمت_چهارم
🔰 این نیروها در یک حملهی عراق به شهر اهواز همه مجروح و زخمی شدند و هر چه تیر داشتند به هوا شلیک کردند. بعد از حملهی هوایی دیگر تفنگهای آنها خالی شده بود و تقاضای مهمات داشتند. اینجا بود که فهمیدیم با چه مشکلی مواجه هستیم؛ آموزش نیروهای مردمی و داوطلب!
⏰ بعد از ۲۴ ساعت تصمیم گرفتیم این برادران را سوار مینی بوس کنیم تا تلفات بیشتری ندادیم مردم را به عقب و شهرهایشان برگردانیم. مسئولیت اینکار را آقای #حسین_افقه برعهده گرفت. البته خود این برادران هم میگفتند این جنگ نامردیست و قرار نشد که ما را از هوا به رگبار ببندند؛ ما برای جنگ تن به تن به اهواز آمدهایم....
🔸 خب اینجا معلوم بود که خیلی قدیمی فکر میکردند و از ارتشهای جدید کاملا بیخبر بودند و مشخص بود که اصلا سربازی هم نرفتهاند.
🔻سایر گروههای اعزامی از خرم آباد به سرپرستی برادر #شاپور_عبداللهی بودند که در جریان انتخاب منطقهی عملیاتی هر روز به یک منطقه میرفتند تا اینکه در ناهارخوری سپاه شوش هنگام صرف ناهار توسط اصابت توپ یا خمپاره به داخل سالن به شهادت رسید و چون لیدر و شجاع آنها بود، بعد از شهادتش سایر اعضای گروه نیز به خرم آباد بازگشت.
🔹 روزهای نخست جنگ وضعیت آشنایی نیروهای مردمی با مسئله جنگ و آموزشها و امکانات شرایط ابتدایی و منحصر به فرد خود را داشت که رفته رفته این مسئله رو به بهبودی میرفت...
#ادامه_دارد
🆔 @shahid_sayafzadeh