هدایت شده از زهرا فاضلی
کتاب های مفیدی که خواندیم را به دیگران هم معرفی کنیم و این کتاب ها و سی دی های مفیدی را که دیگه استفاده نمی کنیم، به دیگران هدیه دهیم و از این افراد بخواهیم که پس از استفاده، ایشان هم به دیگران هدیه دهند تا این محصولات ارزشمند دست به دست بچرخد و مورد استفاده قرار گیرد
💠 امیرالمؤمنین عليه السلام:
🌺 بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند.🌺
إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَيشا مَن حَسُنَ عَيشُ النّاسِ في عَيشِهِ
📗غررالحكم حدیث 3636
#بهترین_زندگی
@maghar98
#نیمه_پنهان_ماه
#شهید_چمران
#رایت_فتح
#سالروزشهادت
💕تا به حال از عشقهایی خوانده اید یا شنیده اید که آغاز آن دنیا و مقصدش آسمان است .
زندگی شهید چمران با همسرش ؛ حس لطیف تنفس یک جان در جانی دیگر .
این حس گمشده رادر خود بیابیم .
💎 برشی از کتاب:
پرسید شمع ، چرا شمع ؟ اشکم ریخت . گفتم : « نمیدانم ، این شمع ، این نور ، انگار در وجود من است ، من فکر نمی کردم کسی بتواند معنای شمع و از خود گذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان بدهد »
مصطفی گفت : « من هم فکر نمیکردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند »
پرسیدم این را کی کشیده ؟ من خیلی دوست دارم او را ببینم .
گفت : من. تعجب کردم . شما کشیده اید ؟!
شما که در جنگ و خون زندگی می کنید ، مگر میشود ؟
فکر نمی کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید .
بعد اتفاق عجیب تری افتاد . مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته های من از حفظ .
گفت : هر چه شما نوشته اید خوانده ام و دورادور با روحتان پرواز کردهام و اشک هایش سرازیر شد.
ص 16و 17
کانال پاتوق کتاب شهیده کمایی
@maghar98
شهید مصطفی_چمران ، از جمله افرادی در زمانه ماست که به دلیل نوع حضورش در سالهای دفاع مقدس و نیز اطلاعاتی مختصر از حضورش در لبنان ناشناخته شده است؛ اما سید_مهدی_شجاعی در تازهترین اثر خود به سراغ نیمه_پنهان زندگی چمران رفته است. «مرد رؤیاها» داستانی است از زندگی شهید چمران در آمریکا و لبنان و مصر که تا پیش از این کمتر درباره آن صحبتی به میان آمده است.
مرد_رویاها با روایت پرکشش و کمتر شنیده شده از آشنایی شهید چمران با همسرش در آمریکا آغاز میشود و روایت جذاب و در عین حال عفیف از ابراز علاقه همسر چمران به وی را به تصویر میکشد. داستان اما در ادامه به ماجرای اعتراض شهید چمران و برخی از همفکرانش در آمریکا به جنایات ساواک و زندانهای رژیم پهلوی در سازمان_ملل باز میگردد. تحصن چمران در معبد ......
بخش دوم داستان نیز به ماجرای حضور چمران در مصر و نیز آشنایی با امام موسی صدر و مهیا شدن حضور چمران در لبنان اختصاص دارد.
♨️ چمرانی که در این کتاب میبینید، با همه چمران های دیگر فرق میکند.
#مرد_رؤیاها
#شهید_مصطفی_چمران
#معرفی_کتاب
کانال شهیده زینب کمایی
@maghar98
دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی. دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟....
#مرد_رؤیاها
#شهید_مصطفی_چمران
#بریده_کتاب
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
4_5798648969965864284.pdf
149.3K
نیمه پنهان ماه
❤️زندگی شهید چمران از زبان همسرش غاده چمران❤️
هدایت شده از اللهم عجل لولیک الفرج
کتاب گران شد صف نکشیدیم ...
شاید این تنها دلیل صف کشیدن هایمان است!
سربلند / روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی
پدیدآورنده: محمد علی جعفری
انتشارات: شهید کاظمی
تعداد صفحات: 356 صفحه
برگشتم به حاج سعید گفتم:((آخه من چطور این بدن ارباٌ اربا رو شناسایی کنم؟!)) خیلی بهم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم. سرش داد زدم:((شما مگه مسلمون نیستید؟)) به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرفهایم را ترجمه می کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده اند((القائم)). بپرسید، فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می گویداسیرتان را این طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت:((تقصیر خودش بوده!، پرسیدم به چه جرمی؟ بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد: ((از بس حرصمون رو در آورد،نه اطلاعاتی به ما داد نه اظهار پشیمانی کرد و نه التماسی کرد....
#سربلند
#شهید_حججی
#معرفی_کتاب
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
معرفی کتاب:
رهبر معظم انقلاب اسلامي در سال گذشته (۱۱مهر ۹۶)، اين شهيد والامقام را نشانه و حجت خدا و سخنگوي شهداي مظلوم و سر جدا خواندند و با اشاره به حضور باشكوه و كمنظير مردم در تشييع آن شهيد، خاطرنشان كردند: «خداوند به واسطه مجاهدت محسن عزيز، ملت ايران را عزيز و «سربلند» كرد و او را نماد نسل جوان انقلابي و معجزه جاري انقلاب قراد داد.
کتاب سرمشق نیز به روایت زندگی این شهید بزرگوارش میپردازد.
#سربلند
#شهید_حججی
#معرفی_کتاب
@maghar98
یادداشتی از شهید محسن حججی در روز عرفه سال 94
بسمالله الذی خلق النور من النور
خدایا امروز روز عرفه بود و الان شب عید قربان
حاجیان امروز در عرفه بودند و الان هم در فکر قربانی فردا.جان به قربان حسین (ع)که عرفاتش نیمه ماند و قربانیاش را هم برد برای کربلا... .
خدایا معرفتم ده تا کربلایی شوم.
و حسینی قربانیات...
خدا چندی است به لطف و کرم شما اسمم جزو نوکران خانم کبری زینب (س) ثبت شده است... شکرت...
توفیقم بده زودتر برم. کمکم کن درمیدان عمل کم نیاورم. و روزیام کن در جوانی به پای اسلام فدا شوم.
خدایا شهیدم کن.
#سربلند
#شهید_حججی
#بریده_کتاب
@maghar98
درست از روزی که ما محسن دادیم قصه ما به سر رسید و یک شهید بی سر شد نماد عزت ایران. همه دلشان میخواست با او عکس بگیرند.حیف که او سر نداشت حیف که بدنش قطعه قطعه بود.حیف که زیارتش شبیه زیارت ناحیه بود . با بعضی شهدا نمیتوان سربلند نبود.
شما را دعوت میکنیم تا همه با هم با کتاب سربلند راه سربلندی را مرور کنیم.
#سربلند
#شهید_حججی
#معرفی_کتاب
@maghar98
پرسش از #آیت_الله_بهجت در مورد دخترانی که خواستگار ندارند یا خواستگاریشان به سرانجام نمیرسد
حضرت آقا فرمودند:
🌼به مدت پنج هفته شبهای جمعه عبایی برسر دختر قرار دهند و حدیث کسا رابخوانند،ان شاالله تعالی رفع میشود
ورق های آسمانی .ص۵۳
هدایت شده از مِثِ شُهَدا ...
کتاب " آخر شهید می شوی"
🔵 شهید صادق عدالت اکبری یکی از شهدای آذری زبان مدافع حرم است. او و شهید حامد جوانی، تقریبا یک روحند در دو جسم. خاطرات آقا صادق، از جنس حماسه و عشق و عرفان هستند، خاطراتی که چندین بار باید خوانده شوند. کسی که میداند پوشیدن لباس سبز پاسداری، یعنی تعهد به اینکه آخر شهید میشوی ...
🔴 قسمتی از متن کتاب :
صادق با افتخار لباس سپاه را تنش کرد و پاسدار شد و با افتخار می گفت: که نان سپاه را می خورد و یقین داشت صاحب فرمانده اصلی سپاه، امام زمان (عجل الله) است ...
آخرین نگاه هایم به صادق داشتند تمام می شدند. داشت دیدار می رفت تا قیامت ... از پشت پرده اشکی که میان صادق و نگاهم بود گفتم : صادقم!! من توی این دنیا هر جا که رفتی، تا هر کجا که توانستم، پابهپای تو آمدم، آن دنیا بیا دنبالم و با پای خودت ببرم ...
📔 کتاب " آخر شهید می شوی "
شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری
🖊 نوشته : حسین شرفخانلو
📖 انتشارات روایت فتح
📄 144 صفحه
#پیشنهاد_مطالعه 💯
✅ کانال کتابخانه ای " مث شهدا "
@messeshohada
مقام معظم رهبری: شیرودی اولین ارتشی ای بود که در نماز به او اقتدا کردم.
شهید دکتر چمران: شیرودی ستاره درخشان جنگهای کردستان است. او هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر، به صورت مایل شیرجه می رفت و مثل جنگنده فانتوم مانور میداد.
شهید تيمسار فلاحی: شیرودی از غیرممکنها، ممکن ساخت او ناجی غرب و فاتح گردنهها و ارتفاعات بازی دراز، آریا، میمک، دشت ذهاب بود.
رفسنجانی: من چهره مالک اشتر را در شیرودی می دیدم.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
نحوه شهادت
خلبان یار، احمد آرش نقل میکند:
بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز، مسلسل به دست میگرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به تانک شلیک کرد و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید.
و اینگونه بود که ستاره درخشان جنگهای کردستان و قهرمان راه سرخ سیدالشهدا در 8 اردیبهشت 1360 به آرزوی دیرینهاش دست یافت و پیکر مطهرش پس از تشییع در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
فرازي از وصیت نامه
هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.
اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98