﷽
🌱#تشرفات
🔹یکی از شیفتگان حضرت ولیعصر ارواحنافداه نقل می کند:
من مبتلا به آرتروز گردن شده بودم و به بسیاری از دکترها مراجعه کردم اما درد گردنم خوب نشد. روزی به خانواده ام گفتم: من می خواهم پیش دکتر خودم (وجود مقدس حضرت بقیة الله روحی فداه) بروم و در دل با امام زمانم عهد بستم که چهل شب چهارشنبه به مسجد مقدس جمکران بروم. چهل شب چهارشنبه به مسجد مقدس جمکران آمدم و در میان این چهل شب دیگر از گردن درد و آرتروز خبری نبود، درشب چهلم بسیار گریه کردم وحال معنوی خوبی داشتم و ارتباط #روحی با امام زمانم برقرار کردم.
🔹عرض کردم آقاجان من برای وجود نازنین شما به اینجا آمده ام و نیّتم فقط شما بودید وبعد از مناجات با امام زمان و انجام اعمال مسجد مقدس به قصد منزل از مسجد حرکت کردم. در میان مسجد آقای بزرگواری را دیدم که بسیار با وقار و باعظمت بود و عمامه سبزی برسر مبارک داشتند، به ایشان سلام کردم، جواب مرحمت فرمودند، عرض کردم آقا برایم دعا کنید، فرمودند: هم اکنون برایت دعا کردم، خم شدم دست مبارکش را بوسیدم و به طرف درب خروجی حرکت کردم، خواستم برگردم و دوباره جمال زیبای ایشان را ببینم اما نمی توانستم، مثل اینکه دست خودم نبود برگردم.
🔹هنوز متوجه نبودم تا اینکه به منزل رسیدم، همین که به داخل منزل رسیدم اهل خانه به من گفتند: این چه عطری است که شما استفاده کرده اید؟ تا به حال چنین عطر خوش بویی را ندیده ایم!
تمام فضای خانه را پر کرده بود، گفتم: من اصلا هیچ عطری استفاده نکرده ام.
دخترم کنار من آمد دستم را بویید و گفت: عجب بوی خوشی از دست شما می آید و من قضیه فوق را برای آنها نقل کردم و همه اهل خانه منقلب شدند و حال توجه خاصی به وجود مقدس حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوجود آمد و من یکباره متوجه شدم که به دیدار امام زمانم نائل شده ام.
📚ملاقات با امام زمان در عصر حاضر ص 129
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليّٖكَ_الْفَرَج
☀️
🌱
@shahid_seyed_mahdy
#احسن_القصص
#تشرفات
💥یکی از تجار اصفهان که مورد وثوق است نقل می کرد: من در منزل، اطاق بزرگی را بعنوان حسینیه اختصاص داده ام و اکثرا در آنجا روضه خوانی برپا می کنم. شبی در خواب دیدم که من از منزل خارج شده ام و بطرف بازار می روم، ولی جمعی از علما اصفهان بطرف منزل ما می آیند! وقتی به من رسیدند گفتند: فلانی کجا می روی؟ مگر نمی دانی منزلت روضه است؟ گفتم: نه منزل ما روضه نیست! گفتند: چرا منزلت روضه است و ما هم به آنجا می رویم و حضرت بقیة الله ارواحنا فداه هم آنجا تشریف دارند، من فورا با عجله خواستم به طرف منزل بروم، آنها به من گفتند: با ادب وارد منزل شو، من مؤدبانه وارد شدم،
✨💫✨
دیدم جمعی از علما در حسینیه نشسته و در صدر مجلس هم حضرت ولیعصر ارواحنافداه نشسته اند. وقتی به قیافهٔ آن حضرت دقیق شدم دیدم مثل آنکه ایشان را در جائی دیده ام، لذا از آن حضرت سؤال کردم که آقا من شما را کجا دیده ام؟ فرمود: همین امسال در مکه در آن نیمهٔ شب در مسجدالحرام، وقتی آمدی نزد من و لباسهایت را نزد من گذاشتی و من به تو گفتم: مفاتیح را زیر لباسهایت بگذار. تاجر اصفهانی میگفت: همینطور بود یک نیمه شب در مکه خواب از سرم پریده بود، با خود گفتم چه بهتر که به مسجد الحرام مشرف شوم و در آنجا بیتوته کنم و مشغول عبادت شوم .
✨💫✨
لذا وارد مسجدالحرام شدم ، به اطراف نگاه می کردم که کسی را پیدا کنم لباسهایم را نزد او بگذارم و بروم وضو بگیرم، دیدم آقائی در گوشه ای نشسته اند، خدمتش مشرف شدم و لباسهایم را نزد او گذاشتم، میخواستم مفاتیحم را روی لباسهایم بگذارم، فرمود؛ مفاتیح را زیر لباسهایت بگذار و من طبق دستور ایشان عمل کردم و مفاتیح را زیر لباسهایم گذاشتم و رفتم وضو گرفتم و برگشتم و تا صبح در خدمتش و در کنارش مشغول عبادت بودم ولی در تمام این مدت حتی احتمال هم ندادم که حضرت ولیعصر ارواحنافداه باشند. به هر حال در خواب از آقا سؤال کردم: فرج شما کی خواهد رسید؟ فرمود: "نزدیک است،" به شیعیان ما بگویید "دعای ندبه" را روزهای جمعه بخوانند.
📗ملاقات با امام زمان ص 45
#یامهدی
#امام_زمان
#شعبان
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
أین صاحِبُــنا؟!
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليّٖكَ_الْفَرَج
☀️
🌱
🇮🇷شهیدانه
@shahid_seyed_mahdy