وقت اسم گذاری، زهره روی محمدحسین اصرار کرد: «پیامبر گفتن توی هر خونه ای، پسری هم اسم من باشه.» دوست داشت پسرش مثل محمدحسین طباطبایی، که آن روزها نابغه قرآنی شده بود، توی مسیر اهل بیت و قرآن گل کند.
اما روح الله حسابی مخالف بود. می گفت: «من دوست ندارم بچه م دو تا اسم داشته باشه.» تصورش این بود که خیلی ها یا محمدش را می گویند یا حسینش را.
زهره هم کوتاه نمی آمد: «وقتی پدر و مادر بچه را خوب صدا بزنن، اطرافیان هم خوب صداش می زنن.» روح الله اما توی کتش نمی رفت: «چرا اطرافیان رو به سختی بندازیم؟ یه اسم رو صدا کنن دیگه.»
بعد از اینکه آقاجان اذان و اقامه را در گوش پسرشان گفت، روح الله اسم حسین و محمدحسین را روی کاغذ نوشت. بین قرآن گذاشت تا آقاجان اسم را انتخاب کند؛ ولی آقاجان این کار را به عزیز سپرد.
بعد از اصرار زیاد، قرآن که باز شد، اسم حسین آمد. روح الله مثل شادی بعد از گل از جا پرید و زینب را توی هوا چرخاند.
#قلبی_برایت_می_تپد
#شهید_روح_الله_مهرابی # بریده_کتاب
@maghar98
دوست داشتن یک چیز است، دوست داشته شدن چیز دیگر. در انتظار بودن دنیایی است و در انتظار گذاشتن دنیایی دیگر... این عشق است که به قلب ها تپش می دهد و این کتاب هم از قلبی می گوید که برای دوری از یار می تپد...
شیرینی رسیدن به عشق وصف ناپذیر است و بعضی ها آنرا بر روی زمین خاکی و برخی دیگر در آسمان ها به سراغش می روند.
روایت کتاب "قلبی برایت می تپد" از زبان ظاهری گفته نشده بلکه زبان دل اینجاست که از زندگی سینوس وار و پر فراز و نشیب شهید مدافع حرم روح الله مهرابی از زبان همسر و همدمش روایت می کند. این کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی در قطع رقعی و با 264 صفحه در اختیار عموم کتاب دوستان عزیز علل الخصوص دوست داران حوزه شهدای مدافع حرم قرار گرفته است.
#قلبی_برایت_می_تپد
#شهید_روح_الله_مهرابی
#بریده_کتاب
انگار گرد آرامش را به قلب همهشان پاشیدند. برایش آن لحظه خریدنیترین لحظه عمرش بود.
زهرهای که سختی حال حسین و زینب برایش رمقی نگذاشته بود به این فکر کرد که اگر
روح الله زیارت دلچسب امام حسین(علیه السلام) نصیبش شد او هم جا نمانده...
#قلبی_برایت_می_تپد
#شهید_روح_الله_مهرابی
#بریده_ کتاب۰