«قدیس» از آن دست کتابهایی است که میتوان آن را به دوستداران کتابهای داستانی، تاریخی، مذهبی و حتی پلیسی پیشنهاد داد. در این کتاب نویسنده دنبال پیچدگی برای نوین و مدرن نشان دادن داستان خود نیست او مستقیم بدون مکث و حاشیه وارد قصهای جذاب و پرکشش میشود، همین موضوع باعث شده تا این کتاب متفاوت و موفق باشد.
قدیس برخی از حصارهای ذهنی خواننده را بهم میریزد و باعث میشود خواننده در حین خواندن غرق در داستان کتاب شود و در انتها از خواندن آن لذت ببرد. نثر رمان ساده و روان است و با این که نویسنده در طول داستان بازگشتهای فراوانی به گذشته دور دارد و از تاریخی سخن میگوید که مخاطب رمان بارها و بارها آن را در کتابهای تاریخ خوانده و یا در منابر شنیده است، ولی دچار کلیشهزدگی نمیشود. در واقع در داستان روایتهایی را میخوانیم که قبلا از زبان خیلیهای دیگر هم شنیدهایم، اما این بار با نثر دیگری که در برخی قسمتها باعث جذابیت سیر تاریخی داستان میشود آن را دنبال میکنیم.
در واقع قدیس کتابی است با یک موضوع تکراری، ولی بیانی تازه و نویسنده آن با تسلط خوبی که بر زندگی امام علی(ع) و نهج البلاغه ایشان داشته، با تکیه بر منابع و ماخذ فراوان که مورد پسند نسل امروز است به معرفی امام علی(ع) از زبان یاران و دشمنان ایشان پرداخته است.
#قدّیس
#امام_علی (ع)
#میلاد_امام_علی (ع)
معرفی کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
آن روز، کشیش بقچهی کتاب را داخل نایلونی گذاشت و با ترس و وحشتی که در او سابقه نداشت، از کلیسا خارج شد و به آپارتمانش رفت و تا وقتی ایرینا [همسر کشیش] در را به روی او گشود و گرمای مطبوع و بوی سوپ «بورش» [نوعی سوپ روسی] به مشامش رسید، همچنان نگران بود و میترسید که آن دو جوان مشکوک دیروزی به سراغش بیایند و کتاب را از چنگش در آوردند.
پس از ناهار به بانک رفت، دو هزار دلار از حسابش برداشت و به کلیسا برگشت تا ساعت پنج که مرد جوان تاجیک میآمد، با پرداخت پول کتاب کار را به خوبی و خوشی به پایان برساند. اما نه آن روز و نه روزهای دیگر از مرد تاجیک خبری نشد و غیبت ناگهانی او، معمای دیگری شد که کشیش نمیتوانست آن را حل کند. با وجود این دوهزار دلار پول کتاب را همان روز در کشوی میز کارش در کلیسا گذاشت تا هر وقت او را دید به او بدهد.
حس کنجکاوی کشیش برای مطالعه کتاب، نه برای پی بردن به ارزش مادی آن، بلکه به خاطر رویایی بود که در آن حضرت مسیح به عنوان فرزندش و امانتی که به دست او میسپرد یاد کرده بود. مگر در این کتاب چه نوشته بود که رسالت نگهداری از آن از سوی مسیح به او سپرده شده بود؟
عصر همان روز که مرد تاجیک نیامد و بر معمای پیچیدهی کتاب معمای دیگری افزوده شد، کشیش به منزل رفت و از سوپ «بورشی» که ایرینا همیشه آن را لذیذ طبخ میکرد، چند قاشق بیشتر نخورد و با گفتن «امشب اشتها ندارم»، به اتاق کارش رفت. پشت میزش نشست، بقچه را گشود و عینکش را زد و سعی کرد با غلبه بر هیجانی که داشت مطالعهی کتاب را آغاز کند.
نخست چند برگ رویی را برداشت و کاغذ پاپیروسی را که چهارده قرن پیش مردی در جایی از کرهی زمین روی آن نوشته بود، چند بار لمس کرد و بویید. سعی کرد حدس بزند در قرن ششم میلادی دنیای پیچیدهی امروز چقد ساده بوده و مردم دور از هیاهوی زندگی ماشینی و ازدحام سرسامآور انسانها، چگونه در کنار هم میزیستند. کشیش عادت داشت هرگاه یک نسخه خطی را میخواند، شرایط زندگی آن دوران را تجسم کند.
#قدّیس
#میلاد_امام_علی
#امام_علی
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98