eitaa logo
شهیدانه
1.5هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
11 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از پیرمردی اشارتی از جوانی به سر دویدن جوان اما به هوای نان و نوا سفر آغاز کرد! غافل از آنکه حقیقتی که ارزش دویدن داشته باشد باید جان تو را گداخته کند نه سکه هایت را. #نمکتاب #کیمیاگر #عهد_مانا #رضا_مصطفوی #پویش_کتاب_خوانی_غدیر #غدیر #کتاب_بخوانیم #کتاب_خوب_بخوانیم #کلیپ_معرفی_کتاب #امیر_من پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
نگاهی نو به «نورا» از شاگردان امام صادق(ع یونس با دختری به نام نورا روبه‌رو می‌شود که شاگرد امام جعفر صادق(علیه‌السلام) بوده و در ماجرایی پرکش‌وقوس، به دربار هارون می‌رسد و... کیمیاگر، داستانی مستند و تاریخی است. داستان جوانی به نام یونس است که به‌دنبال کیمیا از شهری به شهری می‌رود و در پی کسی است تا بتواند از او کیمیا بیاموزد و خاک را طلا کند. این ماجراجویی جوان را درگیر ماجرایی پرهیجان می‌کند و در نهایت هم مس دلش تبدیل به کیمیا می‌شود اما... یونس با دختری به نام نورا روبه‌رو می‌شود که شاگرد امام جعفر صادق (علیه‌السلام) بوده و در ماجرایی پرکش‌وقوس، به دربار هارون می‌رسد و شاهد گفت‌وگوی چالشی نورا با دانشمندانی می‌شود که برای شکست دادن نورا از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. در نهایت زندگی یونس دچار تغییر اساسی می‌شود و... کیمیاگر، نوشته رضا مصطفوی، بازسازی داستانی است واقعی؛ از مناظره تاریخی «حسنیه» که انتشارات عهدمانا آن را منتشر کرده. (ع) پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
  بریده کتاب : همهمه در تالار پیچید. گویی کسی انتظار نداشت طرف مناظره زن باشد، آن هم کنیز. یحیی دست بالا آورد تا همهمه فرو بنشیند. سپس چشم گرداند تا نورا را پیدا کند. نورا در میان جمعیت و در محاصره دو کنیز ایستاده بود. یحیی به نورا اشاره کرد که نزدیک بیاید و در مقابل دانشمندان بنشیند… (ع) پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کیمیاگر : به دنبال کیمیا سفر کرد تا آنجا که کیمیاگری دلش را ربود.   بریده کتاب: یونس تا سرش به بالش رسید، خوابش برد. حتی فرصت نکرد لحظه ای در آرامش این اتاق، به راهی که آمده بود فکر کند. دوست داشت معمای دختر پشت پرده را زودتر حل کند تا از این فکری که گریبان گیرش شده رها شود، اما خیلی زود خوابش برد. وقت بیدار شدن، هنوز چشم هایش کامل باز نشده بود که فکرش رفت سمت حرف های دختر. حسی بیگانه با او همراه شده بود. نه اورا دیده بود و نه حتی میدانست نسبتش با پیرمرد چیست. همین اندازه میتوانست بفهمد که همسرش نیست. بعد با خودش گفت:پس اگر همسر جابر نیست، چرا او را آقا خطاب کرد… (ع) پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
کتاب «نورالدین پسر ایران» كه انتشارات سوره‌ی مهر آن را در آذر ماه 1390 منتشر كرد. خاطرات سید نورالدین عافی را ابتدا در سال 1373، آقای موسی غیور طی ۴۰ ساعت مصاحبه به زبان آذری ضبط كرد و خانم معصومه سپهری از سال 1383 كار پیاده‌سازی و تنظیم این مصاحبه‌ها را بر عهده‌ گرفت. اگرچه كتاب «نورالدین پسر ایران» به خاطرات یك نوجوان خطه‌ی آذربایجان می پردازد،در جای جای كتاب ویژگی‌های «فرزند ایران بودن» نورالدین كاملاً پیدست.ویژگی‌هایی چون صفا و صمیمیت، صداقت و صراحت، سادگی و بی‌تكلفی‌، سر نترس داشتن و شهادت‌طلبی كه به‌خوبی در این کتاب  تصویر شده است. پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
  «نورالدین پسر ایران» كتاب خاطرات سید نورالدین عافی  پسری شانزده ساله از اهالی روستای خنجان در حوالی تبریز در آذربایجان شرقی است كه مانند دیگر رزمنده‌های نوجوان ایران با تلاش و زحمت فراوان رضایت والدین و مسئولین را برای اعزام به مناطق عملیاتی جلب كرد و از دی ماه 1359 -یعنی تنها سه ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی- به جبهه‌های نبرد با متجاوزان رفت. او نیروی ازاد،غواص و فرمانده  در گردان‌های خط‌‌شكن لشكر 31 ، جبهه‌های مختلف تجربه بود و بارها در این جبهه ها مجروح شد.نورالدین نزدیك به هشتاد ماه از دوران جنگ تحمیلی را علیرغم جراحات سنگین و شهادت برادر كوچك‌ترش سید صادق -در جبهه ماند و در عملیات‌های متعددی حضور داشت او جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس است. پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
سید نورالدین عافی (زاده ۱۳۴۳ در محله خلجان تبریز) رزمنده و جانباز ۷۰٪ جنگ تحمیلی، در کتاب مذکور خاطرات نوجوانی خود در سال ۱۳۵۹ را توسط موسی غیوردر سال ۱۳۷۳ طی ۴۰ ساعت مصاحبه به زبان ترکی و سپس به وسیله معصومه سپهری در سال ۱۳۸۳ به تحریر درآورده که از ۱۶ سالگی پس از ۳ سال از آغاز جنگ تحمیلی وارد جبهه شده و او حضور در گردان‌های لشکر ۳۱ عاشورا را به عنوان نیروی آزاد، غواص و فرمانده دسته در جبهه‌های مختلف تجربه کرده و بارها مجروح شده است؛ایشان ۸۰ ماه از عمر خود را در جبهه‌ها گذراند و در نهایت جانباز ۷۰٪ شد. کتاب نورالدین پسر ایران به چاپ شصت وششم رسیده.این کتاب تاثیر گذار از نقاط اوج ادبیات مقاومت است. پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
روایتی پر کشش از ماجرایی کنار یک برکه (ع) پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
فاطمه دختر اسد هنگام تولد کودکش فرا رسیده بود. دست گرفت به دیوار کعبه. و گفت: خداوندا، من به تو و پیامبران ایمان دارم. و به جدم ابراهیم خلیل که این خانه را بنیانگذاری کرده. پس به حق او و حق آنکه در شکم دارم، ولادتش را بر من آسان کن. دیوار کعبه شکافت؛ مثل برقی که دل آسمان را می شکافد. فاطمه وارد کعبه شد و دوباره دیوار بسته شد. چهار روز بعد فاطمه دختر اسد از کعبه بیرون آمد با کودکی در آغوش........ (ع) پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
سال هزارو ...... مهم نیست تو در کجا و کدامین روز تاریخ یا در کدام نقطه ی زمین باشی، مهم این است که باور داشته باشی غدیر خم میدان یک انتخاب است. راهی به سوی حقیقت می رود و راهی به سوی تاریکی. این گونه است که می توانی باور کنی تو هم در غدیر خم حضور داشته ای و حضور داری. در این صورت است که میتوانی با پیامبر ( ص ) بیعت کنی و همراه او پیمان ببندی و حتی با پیامبر ( ص ) جملات اقرار شان را تکرار کنی....... پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
سلام دوستان. در این کتاب روایت غدیر به زیبایی تمام و با ایجاز توسط بهزاد دانشگر روایت شده. لذت غدیر را با خواندن این کتاب درک کنید. پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
🔸 خدا قوت سفیران کتاب😊 در نشست صمیمی سفیران کتاب و آقای چه گذشت⁉️ 🔹دوره ی ما مثل بازی کبدی است، باید یک‌ نفر، یک نفر، یار جمع کنیم. اگر حاصل عمر هر کدام‌ از شما حتی یک‌ نفر باشد، برای تمام‌ عمرتان بس است. فکر نکنید کم‌است، فکر نکنید بی ارزش است! 🔸داستان عمقی دارد که آن را سینما ندارد... عمقی که کلمات دارند تصاویر ندارند. سینما گسترش دارد، اما عمق ندارد. 🔹نیاز ما به اصالت کتاب جوری است‌ که هیچ‌چیز دیگری جای آن را پر نمیکند. بشریت دوباره به کتاب خواندن روی می آورد، چون نیاز به اصالت دارد. 💯 کتاب ها می توانند گاهی اوقات یک‌فرد را یا یک‌جامعه را تغییر دهند. چون مطالعه کتاب برای خواننده یا تجربه می شود یا در وجود او تمنا ایجاد می کند. خواننده همراه قهرمان داستان زندگی می کند و گاه درد می کشد، گاه آرزویی را در دل خواننده ایجاد می کند. این چنین تجربه ای را هیچ گاه فراموش نمی کنید. 🔸هیچ جا بدون کتاب نروید... عادت کنید. 🔹کتاب هایی بخوانید که به شما نیرو و انرژی بدهد.، نه افسرده تان کند. 🔸آدم ها را بشناسید، ببینید چه کتابی برای او مفید است. برای معرفی باید خودتان خوانده باشید. نمی توانید چیزی را که شیرینی آن را نچشیده اید به کسی معرفی کنید. 🔹مرز ما امروز، کتاب ها و فضای مجازی مان است! امروز کار فرهنگی از جنگیدن واجب تر است. الان‌از طریق رمان ها، سریال ها و... دارند دید مردم ما را تغییر می دهند. پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
جرج جرداق:جوانی ۲۸ ساله بودم که کتاب"امام علی صدای عدالت انسان"را نوشتم... و جالب تر آن که در کشور لبنان 🇩🇪که نیمی از آنان مسلمان هستند، نتوانستم هزینه چاپ💵 کتاب را تهیه کنم تا اینکه یکی از دوستان کشیشم، هزینه چاپ کتاب را پرداخت کرد. من امروز اگر 💰اوناسیس💰 [یکی از ثروتمندان جهان] هم بودم به اندازه‌ای که امروز از ✅برکت نام《 علی (ع)》 در آرامشم، 🌸خوشبخت نبودم؛🌸 چرا که علی بزرگترین ثروت جهان ، یعنی نگاه درست به هستی و زندگی را با من . (ع) پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
🌸 ﷽ 🌸 کشیش کتاب را در دستش گرفت، جلدش را به سرگئی نشان داد و گفت: « است؛ سخنان و نامه‌های علی است. کتاب بسیار عجیبی است؛ پُر از مضامین بکر و راه‌گشا.» سرگئی گفت: «لابد به من توصیه می‌کنی که آن را بخوانم.» کشیش گفت: «حتماً؛ کاری که پدرت باید در جوانی می‌کرد. مثل که می‌گفت از ۱۲ سالگی مطالعه را شروع کرده و هنوز هم ادامه می‌دهد. (علیه السلام) شخصیتی است مثل اقیانوس؛ هرچه در عمق آن شنا کنی، شگفتی‌هایش آشکارتر می شود.» سرگئی روی کاناپه نشست و پرسید: «اگر چنین است که شما می‌گویید، پس چرا کشورهای مسلمان که علی امام آنهاست، جزو کشورهای جهان سوم و عقب‌مانده‌اند؟» کشیش گفت: «ملّت‌ها و دولت‌های اسلامی مانند کسانی هستند که گرانبهایشان را دفن کرده‌اند یا اساساً از آن خبر ندارند. گمان می‌کنم آنها هم علی را نمی‌شناسند. من هنگامِ مطالعه این کتاب و چند کتاب دیگر، به همین مسئله فکر می‌کردم. در آن دوران، خلیفه مسلمانان بود و مردی هم به نام معاویه خود را خلیفه مسلمانان نامیده بود. هردوی اینها، داعیه داشتند، امّا علی کجا و معاویه کجا! فکر کنم اکثر رهبران کشورهای اسلامی، حکومتشان از جنس حکومت معاویه باشد، نه علی. اگر حاکمی از حاکمان مسلمان، یک بار نهج‌البلاغه را با دقّت می‌خواند و به آن عمل می‌کرد، امروز روزگارشان این نبود که هست.» سرگئی لبخند زد و گفت: «ما باید کم کم مراسم مسلمان شدن شما را فراهم کنیم پدر...!» کشیش گفت: «ادیان الهی، شکل، قالب و پوسته روح الهی است سرگئی. مهم مغز و درون آن است که یکی است و فرق چندانی با هم ندارند. کسی که مسلمان است یا مسیحی، اگر به ذات و جوهره الهیِ دین خود دست نیابد، می‌خواهد روحانی مسلمان باشد یا کشیش مسیحی، به یک اندازه از مسیر خدا جدا شده است. در زمان علی دشمنانش و آنهایی که با او می‌جنگیدند، از حافظان و مبلّغان قرآن و اسلام بودند و در عبادت و زهد و تقوا چنان بودند که زانوهایشان بر اثر سجده پینه بسته بود. آنها به نام همان اَللهی با علی جنگیدند که علی به نام همان الله می‌خواست هدایتشان کند.» 📚 . نشر پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
محبت علی ( ع ) گناهان را می بلعد همانگونه که آتش هیزم ها را می بلعد. @maghar98
کتاب 🍉برش هایی از متن کتاب: کاش در غدیر بودم! هزار و چهار صد و بیست و شش سال پیش ده ها هزار حاجی ، دسته دسته به سرزمین غدیر رسیدند. پیامبر خدا که مثل خورشید در میانشان می درخشید فرمان داد : « همه بمانند » آن ها که جلوتر بودند برگشتند و آن ها که عقب تر بودند شتابان خود را رساندند پیامبر خدا روی بلندی ایستاد و برایشان سخنرانی کرد و بعد امیر مؤمنان را صدا زد و دست او را در دست گرفت و بالا برد و فرمود : « هر که من مولای او هستم این علی مولای اوست » و این جمله ی بی نظیر در دفتر خاطرات زمین و آسمان ثبت شد آن سال چند کودک هم آن جا بوند و آن صحنه ی تماشایی را از نزدیک دیدند خوشا به حالشان! کاش آن سال ما هم در آن جا بودیم! کاش می توانستم همین الآن مثل کبوتر به سوی سرزمین غدیر پر بکشم و در میان آن سرزمینِ دلنشین چند لحظه بنشینم! پر شور ترین حج! بیابان ها را یکی بعد از دیگری پشت سر می گذاریم و شب به مکه می رسیم . چه شهر عجیبی! شهر ابراهیم و اسماعیل!  شهر هاشم و عبدالمطّلب و عبدالله  شهر پیامبر و  علی و فاطمه(علیهم السَّلام) وقت نماز مغرب است . همه به سوی مسجد الحرام می رویم و نماز مغرب را می خوانیم خانه ی کعبه مثل نگین انگشتر می درخشد و ما دور تا دورش حلقه زده ایم.   زمانی خانه ی کعبه پر از بت بوده است و  مردم در برابر بت ها به خاک می افتادند و اکنون همه در برابر خدا به سجده افتاده ایم. (ع) (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
-پدر📚 دخترانش را می نشاند روی پایش.  در عرب رسم نبود « دخترداری»… علی با آنها بازی می کرد. نازشان را هم می خرید. چنان محترم بزرگشان کرد که وقتی زینب وارد اتاق می شد، حسین مقابلش بلند می شد. خودش خدا را یاد کودکانش می داد.  ریشه ای، که حتی با تمام مصیبتها هم خشک نمی شد.  ثمر دختر علی در کربلا بود که ماندگاری قیام برادر شد… حماسه ی زینب! دختر را لوس نمی کرد، مقاوم بار می آورد. دختر را ضعیف نمی کرد، مجاهدت یادش می داد.  دخترانه های دختران علی، مادرانه های دختران علی، شد زنانگی های کربلایی… دختران علی یزید را خوار و خفیف کردند.  علی پدر زن نمونه ی کربلاست، زینب . ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
#معرفی_کتاب : 📚نام کتاب: #زیباترین‌عید_زیباترین‌جشن 🖋نویسنده: سید محمد مهاجرانی 📑 ناشر: #کتاب_جمکران این کتاب روایت حضور بچه‌ها در جشن‌های عید غدیر و فعالیت‌های آن‌هاست که هر ساله یاد غدیر را زنده نگه می‌دارند و با توجه به سنشان از معارف بیشتری نسبت به قبل برخوردار می‌شوند. انتشارات کتاب جمکران، دو کتاب «زیباترین جشن» و «زیباترین عید» را در یک جلد منتشر کرده است،‌ به نحوی که دو کتاب با چرخاندن کتاب قابل خواندن هستند. با این ایده، مخاطب هم روایت کودکان حاضر در واقعه غدیر را می‌خواند و هم با فعالیت بچه‌های امروزی برای برپایی جشن‌های غدیر آشنا می‌شود. دو صفحه میانی کتاب نیز تلفیق حضور امروزی و دیروزی مردم در واقعه غدیر است. این کتاب روایت کودکان از واقعه غدیر است که در تمام مراحل حج و آماده‌سازی واقعه غدیر حاضر بوده‌اند و اتفاقات بازه زمانی معرفی حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) به عنوان جانشین رسول خدا(صلی الله و علیه و آله) را بازگو کرده‌آند. مسلمانان و به خصوص شیعه همواره روز غدیر را یکی از عیدهای بزرگ می‌دانند و این روز در میان ایشان به عید غدیر معروف و مشهور است. #عید_غدیر #زیباترین_عید ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
⭕️ این جمله امام خامنه‌ای را هر بار می‌خوانم، برایم تازگی دارد و‌زیباست، از بس نغز و پرمحتواست: غدير، كربلای عوام بود، و كربلا، غدير خواص. در غدير با آنكه بيعت گرفته شد «جفا» شد و در كربلا با آنكه بيعت برداشته شد «وفا» شد. پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
📚📚📚📚📚 بهترینها را از ما بخواهید.😍 همراه شما هستیم. ما تغذیه روحتان را تامین میکنیم. 📚📚📚📚📚 📚 📒معرفی کتاب 📕طنز کتاب 📘نقدکتاب و.... همه و همه در 👇👇 @maghar98
🔰خاطره از همسر شهید صدرزاده فکر کنم ۶مرداد امسال(۹۴) بود مستقیم بردنشون بقیةالله.حدودا ساعت۳شب رسیده بودن بقیةالله دلم پرمیزد برای دیدنش ساعت۷حرکت کردم سمت بیمارستان وقتی رسیدم آقا مصطفی ودونفر از دوستانشون توی یه اتاق بودن همیشه تو بدترین حالم که بود تا من میدید میخندید و میگفت خوبم هیچی نیست نگران نباش اون روز هم تا من دید روی تخت نشست و گفت خوبم هیچی نشده بعد از یکی دو ساعت اصرار میکرد برو خونه دلیلش هم محمد علی سه ماهه بود.وقتی دلیل اصلی اصرارشون برای رفتنم پرسیدم گفتن مجروحان دیگر که تو بخش بستری هستن خانواده هاشون تهران نیستند که به راحتی توی این موقعیت کنارشان باشند وقتی شما اینجا هستی من خیلی شرمنده این رزمنده ها میشم‌ بخاطر این حرف آقا مصطفی اونروز چند ساعت مجبور شدم توی حیاط بیمارستان بنشینم و هر یک ساعت یکبار برم توی بخش که هم دل خودم آروم بشه وهم آقا مصطفی شرمنده دوستانشون نباشن... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98