⭐ همیشه خواندن خاطرات کسانی که #یک_شبه مسیر زندگیشان عوض میشود، جذاب و آموزنده است.
📖 داستان محمد، #داستان کسی است که جوانیاش در #لس_آنجلس و گشتوگذار در حال و هوای یکی از بزرگترین شهرهای #آمریکا گذشته و حالا برای تکمیل کردن مجموعه خوشیهایش، راهی ریو دوژانیروی برزیل میشود تا شرکت در #کارناوال_رقص و موسیقی برزیلیها، آلبوم خاطراتش را پر کند.
اما درست در همین لحظات حضور در #برزیل و در سروصدای یکی از گروههای #موسیقی ، جرقهای ذهن #محمد را تکان میدهد و مسیر زندگیاش را عوض میکند.
🔹 چند آیۀ دیگر خواندم و جلو رفتم. تا آیۀ 23 و 24 سورۀ بقره. حس خاصی نداشتم. برای همین قرآن را بستم و گذاشتم کنار. چراغ را خاموش کردم و خوابیدم. چندلحظهای که گذشت، یکدفعه با خودم فکر کردم که معنی این جملههایی که خواندم چه بود؟
✅ #تولد_در_لس_آنجلس،خاطرات #محمد_عرب ، #خواننده_آمریکایی که به کوشش #بهزاد_دانشگر و از سوی انتشارات #عهد_مانا راهی بازار شده است.
🔸چند سال پیش،با حضور ایشان در #ماه_عسل یکی از دیدنی ترین قسمت های این برنامه ساخته شد.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#کتاب_خوندم
#ادواردو
#بهزاد_دانشگر
کتاب ادواردو درباره همون آنیلی معروف و وارث #کارخانه_فیات_ایتالیا،یکی از قطب های اقتصادی دنیاست .
این داستان با دو زاویه دید مختلف نوشته شده که اون رو جالب تر میکنه و هر دو واقعی هستن⬇️
۱) خبرنگار ایتالیایی که به خودکشی بودن مرگ ادواردو مشکوک میشود و به دنبال دلیل اصلی مرگ او میرود😳
۲)چند جوان ایرانی که برای فیلم سازی درباره ادواردو به ایتالیا سفر میکنند
البته این کتاب اصلا خشکی نداره و خسته کننده نیست و داستان های دیگری هم در جریان کتاب وجود داره که اونو جذاب تر میکنه🙂
در جریان کتاب به سوالاتی که ممکنه برامون پیش بیاد پاسخ داده میشه 🌷
مثل
❌ چرا #قتل_شاهزاده_ایتالیا از طریق رسانه به طور غیر منصفانه و به
سرعت #خودکشی اعلام شد؟😱
❌ چرا مسلمان شدن او ، توسط خانواده اش #دیوانگی تلقی شده بود و او مدتی را بالاجبار در تیمارستان سپری کرد؟😣
❌چه جریاناتی باعث پیوند های خانوادگی #یهودیان و خانواده آنیلی شد به طوری که مادر ادواردو و شوهر خواهر او یهودی بودند؟😠
❌چگونه ادواردو #مسلمان شد ؟ ،چرا به #ایران آمد ؟،چرا با نفوذ خود برای ایجاد #عدالت در دنیا تلاش میکرد ؟😶
و برای من هنوز جالبه که فردی با چنین جایگاه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی که حتی از یک خانواده مسیحی _ یهودی هست چطور این گرایشات معنوی رو پیدا میکنه و در آخر مسلمون و #شیعه میشه🌹
زمین گذاشتنش خیلی سخته😊
پیشنهاد میکنم بخونید ❤️
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🔸 خدا قوت سفیران کتاب😊
در نشست صمیمی سفیران کتاب و آقای #بهزاد_دانشگر چه گذشت⁉️
🔹دوره ی ما مثل بازی کبدی است، باید یک نفر، یک نفر، یار جمع کنیم. اگر حاصل عمر هر کدام از شما حتی یک نفر باشد، برای تمام عمرتان بس است. فکر نکنید کماست، فکر نکنید بی ارزش است!
🔸داستان عمقی دارد که آن را سینما ندارد... عمقی که کلمات دارند تصاویر ندارند. سینما گسترش دارد، اما عمق ندارد.
🔹نیاز ما به اصالت کتاب جوری است که هیچچیز دیگری جای آن را پر نمیکند. بشریت دوباره به کتاب خواندن روی می آورد، چون نیاز به اصالت دارد.
💯 کتاب ها می توانند گاهی اوقات یکفرد را یا یکجامعه را تغییر دهند. چون مطالعه کتاب برای خواننده یا تجربه می شود یا در وجود او تمنا ایجاد می کند. خواننده همراه قهرمان داستان زندگی می کند و گاه درد می کشد، گاه آرزویی را در دل خواننده ایجاد می کند. این چنین تجربه ای را هیچ گاه فراموش نمی کنید.
🔸هیچ جا بدون کتاب نروید... عادت کنید.
🔹کتاب هایی بخوانید که به شما نیرو و انرژی بدهد.، نه افسرده تان کند.
🔸آدم ها را بشناسید، ببینید چه کتابی برای او مفید است. برای معرفی باید خودتان خوانده باشید. نمی توانید چیزی را که شیرینی آن را نچشیده اید به کسی معرفی کنید.
🔹مرز ما امروز، کتاب ها و فضای مجازی مان است! امروز کار فرهنگی از جنگیدن واجب تر است. الاناز طریق رمان ها، سریال ها و... دارند دید مردم ما را تغییر می دهند.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#بریده_کتاب
#تولد_در_لس_آنجلس
#بهزاد_دانشگر
گفت: «بیا از زیر قرآن ردت کنم. برای اینکه محافظت باشد. برزیل خیلی دور است.»
از زیر قرآن رد شدم و گفتم: «فریبا قرآن را بده همراهم باشد.»
با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمیکشد. آمده اینجا، در امریکا، توی مرکز علم و دانش، مثل امریکاییها میخورد، میگردد و میرقصد؛ اما هنوز دست از این خرافات برنداشته. بگذار سر فرصت چند صفحهاش را بخوانم و چند مطلب غیرعلمی و خرافاتیاش را پیدا کنم تا وقتی برگردم، توی صورتش بزنم.
...
صفحه اولش را باز کردم: «به نام خدای بخشاینده مهربان. اینک آن کتاب که در آن هیچ شبههای نیست و راهنمای پرهیزکاران است»... . برای همین چند خط چند لحظه مکث کردم. فکر کردم: اوووه! چه اطمینانی هم به خودش دارد...
چند آیه دیگر خواندم و جلو رفتم. یک دفعه با خودم گفتم معنی این آیه هایی که خواندم چه بود؟ همان اول کار می گوید: «این است کتابی که راهنمای پرهیزکاران است.» و برای آنها توصیفاتی را میگوید....
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98🖌
وقتی یه نفر تو دل آمریکا مسلمان میشه!
عجیب نیست ؟!
معمولا کسانی که میخوان آزاد میشن و میخوان از دست اسلام و دین و به قول خودشون محدودیت هاش دور باشن، میرن به یه جای دور.....یه جایی که خبر از دین و مذهب نباشه،
اما فقط کافیه خدا بخواد......
اگر خدا نظر کنه، در برزیل در وسط هیاهوی کارناوال رقص هم ایمان می آوری.....
در دل کفر و شرک و ماده گرایی دروازه ای از وحی به روت باز میشه؛ فقط کافیه چند دقیقه حواست را جمع کنی تا صدای خدا را بشنوی.
این ماجرایی واقعی از یک ایرانی بزرگ شده در لس آنجلس هست، بنام محمد عرب که علیرغم اینکه در خانواده مذهبی بزرگ نشده، اما دچار تحولی شگرف شده.
#تولد_در_لس_آنجلس
#بهزاد_دانشگر
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#بریده ای از کتاب تولد_در_لس_آنجلس
#بهزاد_دانشگر
در موقع مهاجرت جذابیتهایی ایجاد میشود. آدم وارد یک محیط جدید میشود. وارد فعالیتهای جدیدی میشود. انسانها اهدافی دارند و هر کاری انجام میدهند در راستای آن اهداف است. برای پیشرفت زندگیشان است. ولی بعد از اینکه این مراحل پشت سر گذاشته میشود، یک خستگی با خودش دارد. ایرانیهایی که به خارج از ایران رفتهاند، در این بازی میافتند و یک هیجان هم برایشان ایجاد میشود؛ ولی در نهایت توام با خستگی است. حالا باید ببینیم اصلا ارزش دارد یا ندارد؟ چون در این بازی شما یک چیزهایی را هم از دست میدهید؛ مثلا من در این شرایط، حیا و غیرتم را از دست داده بودم. آیا ارزش دارد که آدم وارد یک چنین بازیهایی میشود؟
ص 47
📚نذری کتاب👇
#کتاب_تولد_در_لس_آنجلس
📚 با صدقات شما میشود کتاب داد و فقر فکری و فرهنگی را درمان کرد.
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98🖌
برزیل برای بسیاری نماد فوتبال و هیجان است. برای بخشی از مردم، پله، زیکو و ..... نماد خوشگذرانی و عیش و نوش و برای بخشی دیگر، رقص و موسیقی های تند و پرهیجان.
من از دسته ی دوم بودم . به خصوص وقتی که با یک اتفاق جدید در شهر « روی دو ژانیرو» آشنا شدم: کارناول رقص. از وقتی با این کارناوال آشنا شدم، بی تاب دیدنش بودم. تا آنروز همه نوع عیش و نوش و خوش گذرانی را تجربه کرده بودم؛ اما حس میکردم این یک چیز دیگریست.....
گروهی زن.وارد که میرقصند و میرقصند و به دنبال لذت بیشتر هستند.
#تولد_در_لس_آنجلس
#بهزاد_دانشگر
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
شهیدانه
وقتی به هتل رسیدم و در اتاق مستقر شدم ، روی تخت خوابیدم تا کمی استراحت کنم که یک دفعه شیشه ها شروع کرد به لرزیدن و های و هوی شدیدی بلند شد .
صدای بام بام طبل ها و موسیقی پر هیجانی که از بلندگوها پخش می شد . شیشه های هتل را می لرزاند. متوجه شدم کارناوال دارد از جلوی هتل می گذرد . دویدم کنار پنجره و دیدم کامیون ها و تریلی هایی که کارناوال رویشان مستقر شده از جلوی هتل در حال عبور است. از دیدن این صحنه ها و خوشگذرانی هایی که این چند روز و چند شب خواهم داشت هیجان زده شدم .
گفتم : عجب جایی آمدم . این جا چه شور و هیجانی هست . بهتر است عجله نکنم و یکی دو ساعتی استراحت کنم و دوش بگیرم بعد خودم را به کارناوال برسانم .
روی تخت دراز کشیدم ولی خوابم نمی برد . برای اینکه چشمم خسته شود و خوابم ببرد باید کتاب می خواندم . سراغ کوله ام رفتم . ناگهان یک کتاب کوچک با برگ های کهنه کاهی و جلد سبز به بیرون سر خورد .
اولش یادم نبود این کتاب چیست و از کجا آمده اما یاد روز حرکتم از لس آنجس افتادم . با مادر خداحافظی کردم . داشتم کفش هایم را می پوشیدم که خواهر بزرگترم فریبا از راه رسید. گفت : اُغور به خیر محمد کجا میری؟ گفتم : برزیل . گفت : اما همین یکی را نرفته بودی حالا برزیل چه خبره ؟ گفتم : می رم ببینم چه خبر است.
فریبا چشمک زد و هر دو خندیدیم . بغلش کردم و خداحافظی کردم . صدایم زد برگشتم . رفت از روی پیشخوان شومینه که سفره هفت سین پهن کرده بود،
از توی سفره کتابی برداشت و آمد طرفم . گفت : بیا از زیر قرآن ردت کنم . پرسیدم برای چه؟ گفت : برای اینکه محافظت باشه ، برزیل خیلی دور است از زیر قرآن رد شدم و گفتم : فریبا قرآن را بده همراهم باشد .
فریبا با تعجب نگاهم کرد اما با این حال قرآن را داد دستم و من هم گذاشتم توی کوله ام . با خودم فکر کردم دختره خرافاتی خجالت هم نمی کشد . آمده اینجا، در آمریکا توی مرکز علم و دانش مثل آمریکایی ها می خورد ، می پوشد و می گردد و می رقصد اما دست از این خرافات بر نداشته . بگذار چند صفحه اش را بخوانم و چند مطلب غیر علمی و خرافاتی اش را پیدا کنم تا وقتی برگردم توی صورتش بزنم و بگویم : دختره کم عقل اینجا دیگر دست از این عقاید خرافاتی ات بردار.
#تولد_در_لس_آنجلس
#تحول
#بهزاد_دانشگر
صدای بوم بوم طبل ها و موسیقی پر هیجانی که از بلندگوها پخش می شد شیشه های هتل را می لرزاند. متوجه شدم کارناوال دارد از جلوی هتل می گذرد. دویدم کنار پنجره و دیدم کامیون ها و تریلی هایی که کارناوال رویشان مستقر شده از جلوی هتل در حال عبور است. از دیدن این صحنه ها و خوش گذرانی هایی که این چند روز و چند شب خواهم داشت، هیجان زده شدم. گفتم: عجب جایی آمدم! این جا چه شور و هیجانی هست.😁😁
#تولد_در_لس_آنجلس
#تحول
#بهزاد_دانشگر
در موقع مهاجرت جذابیتهایی ایجاد میشود. آدم وارد یک محیط جدید میشود. وارد فعالیتهای جدیدی میشود. انسانها اهدافی دارند و هر کاری انجام میدهند در راستای آن اهداف است. برای پیشرفت زندگیشان است. ولی بعد از اینکه این مراحل پشت سر گذاشته میشود، یک خستگی با خودش دارد. ایرانیهایی که به خارج از ایران رفتهاند، در این بازی میافتند و یک هیجان هم برایشان ایجاد میشود؛ ولی در نهایت توام با خستگی است. حالا باید ببینیم اصلا ارزش دارد یا ندارد؟ چون در این بازی شما یک چیزهایی را هم از دست میدهید؛ مثلا من در این شرایط، حیا و غیرتم را از دست داده بودم. آیا ارزش دارد که آدم وارد یک چنین بازیهایی میشود؟
ص 47
#تولد_در_لس_آنجلس
#تحول
#بهزاد_دانشگر
📚 با صدقات شما میشود کتاب داد و فقر فکری و فرهنگی را درمان کرد.