eitaa logo
شهید سیدرضا طاهر 🕊
746 دنبال‌کننده
1هزار عکس
613 ویدیو
6 فایل
وَ مَن عَشَقتَهُ قَتَلته❤ وعاشقِ هرکس شود او را میکشد. ❣کانال اولین شهید‌مدافع‌حرم شهرستان‌بابل #شهید_سیدرضا_طاهر 🌸ولادت زمینے:۱۰ دی۱۳۶۴ 🕊ولادت آسمانے:۱۶ اردیبهشت۱۳۹۵ 🌷محل شهادت:سوریه،خانطومان ارتباط با ادمین‌ها @hajirg تبادل👈 @ahmadsalehinejhad
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍سلام... آخرین دفعه ای که قبل از شهادتش اومده بودن خونمون، بعد نماز صبح دو نفری رفتیم جنگل برای پیاده روی. دو سه ساعتی راه رفتیم... بیشتر صحبتها در مورد سوریه بود و اتفاقاتی که دفعه اول حضورشون در سوریه افتاده بود و اینکه چطور تا دم شهادت رفته و برگشته بودند..بهش گفتم اگه واقعا اینقدر که میگی خطر نزدیکه، اعزام این دفعه رو نرو تا بچه ها بیشتر ببینندت و کارها رو جمع و جور کن و دفعه بعد برو.. گفت "چند روز پیش با بقیه بچه ها رفته بودیم خونه شهید خانزاده که دقیقا بغل دستم شهید شده بود و تیر تو سرش خورده بود. وقتی چشمم به دختر کوچولوش افتاد نرگس رو می گفت و دیدم که چطور با مادرش تنها شدن خیلی بهم فشار اومد." دقیقا یادمه که میگفت "حاجی الآن در وضعیتی قرار دارم که اگه زن و بچه ام شبیه زن و بچه ی اون بشن راحت ترم تا اینکه من بالای سرشون باشم." همون وقت بود که فهمیدم سید دیگه دل کنده و به همین زودی ما هم به غم فراغ مبتلا میشیم.‌ گفتمش "زود مرو"، گفت که "باید بروم" شرری بود که افتاد به جانش " " راوے : بستگان 🌴کانال "شهید سید رضا طاهر" 🆔 @shahid_taher
🍃🌸 🔻 🍀در یکی از ماموریت‌هاشون به شمال غرب در نبرد با پژاک، چندتا از دوستانش شهید شده بودند. 🍀می‌گفت: " حاجی وقتی برمی‌گشتیم، بچه ها از شهادت دوستان ناراحت بودند، اما از طرفی چون ما همیشه برای این وضعیت آماده هستیم خیلی برامون جانفرسا نبود و از سویی خوشحال بودیم که دوستانمون به این فیض عظیم نائل اومدند. اما وقتی اومدیم داخل شهرها، اونقدر ناراحت شدیم که قابل وصف نیست.💔 وقتی حجاب‌های آنچنانی رو دیدیم و دیدیم که دوستان‌مون برای حفظ ناموس این مرز و بوم، اینطور در سرما شهید می شوند و این افراد بی‌حجاب عین خیالشون نیست، غم و غصّه هامون مضاعف شد. فقط عشق ولایت هست که ما ها رو تو خط نگه می داره ...." ✨ 🔸 🔹 🌴کانال "شهید سیدرضا طاهر" 🆔 @shahid_taher
🔻 💠 سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چندتا خونه بود. ما اگه قرار بود دور نخوریم، باید حتما اون خونه ها_که چون دیوارش زرد بود، معروف به خونه زرد بود_ را نگه می‌داشتیم؛ که به آن ارتفاع تل اربعین می‌گفتند. تا ورودی آن خانه رسیدیم؛ پهپاد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست؛ اما اطلاعات غلط بود... چون فرمانده خط بود، می‌خواست زودتر از همه وارد شود. با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون جلو رفت. تا در را باز کرد... یک خشاب کامل بر سینه‌اش خالی شد..♡ که با همان حال در لحظات آخر با زبان مازندرانی گفت: «دله نهین. وشون دله درنه.....♡» با بیسیم پشت دیوار شنید.. فرصتی هم به او ندادند و پشت خانه به شهادت رسید...♡ 🌹🌹🌹 🍃 🍃یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.. 🌴کانال "شهید سیدرضا طاهر" 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3043491842Caf33f065a3
💠 سرِ پُستم بودم و خسته آمدم که بخوابم. نصفه‌های شب بود. وارد اتاق که شدم، دیدم نشسته و تا مرا دید رفت زیر پتو. در دلم گفتم: "باز این پسره شوخی‌ش گرفت." حرفی نزدم و رفتم داخل کیسه خوابم و کلاهش را به سرم کشیدم؛ ولی زیر چشمی نگاه می‌کردم ببینم سیدرضا چکار می‌کند. لحظاتی که گذشت، دیدم سرش را از زیر پتو در آورده و نگاهی به من و اطراف انداخت. بلند شد و ایستاد به نماز. بی‌سر و صدا نگاهش می‌کردم. خواند و خواند تا به نماز وتر رسید. دست چپش بالا رفت و با دست راستش تسبیح به دست گرفت. دلم نمی‌آمد بخوابم و این صحنه‌ی بی‌نظیر را از دست بدهم. حال خوشی داشت. بارها به من گفته‌بود: "کمیل! هرکس به هرجایی رسید، با نماز شب رسید. نماز شب رو برای خدا بخون تا خدا دستت رو بگیره." 🔸 همرزم شهید طاهر 🔹برگرفته از کتاب _______________________ 🌴کانال"شهید سیدرضا طاهر" 🆔 @shahid_taher