📗کتاب دیجیتال💾
🚩داستانهای نهج البلاغه☀️
💠خطابه ی آتشین جهاد1⃣
#معاويه با آن همه تزوير و نيرنگ و ترفند، سرانجام مشكل #جنگ صفين را برطرف نمود و پس از #جنگ صفين، به توسعه طلبي و سلطهگري خود ادامه ميداد.
#شهر انبار، بين كوفه و شام قرار داشت و #امام علي (ع) يكي از #ياران خود، «#حسان بن حسان بكري» را #فرماندار شهر انبار و حومه آن قرار داده بود و آن سرزمين زير پرچم #امام علي (ع) قرار داشت.
#معاويه يكي از سران لشكرش «#سفيان بن عوف غامدي» را خواست و به او چنين گفت: تو را با سپاه فراوان و تجهيزات كافي به جانب فرات ميفرستم، وقتي به سرزمين «#هيت» رسيدي، هرگاه لشكري در آنجا ديدي، به آن #حمله كن و آن را تار و مار بنما و اگر لشكري نديدي به حركت خود به سوي شهر #انبار ادامه بده و به آن حمله كن و اگر در شهر انبار نيز لشكري نديدي، به مدائن هجوم كن، پس از حمله و غارت آنجا، به سوي #شام برگرد، از حمله به كوفه بپرهيز و بدان كه اگر به مدائن و انبار حمله كني، گوئي به خود #كوفه حمله كردهاي و نيز بدان كه اين حمله #رعب و وحشت بر دل مردم كوفه ميافكند و دوستان و هواخواهان ما را خوشحال ميكند، در اين سفر به هر كس برخوردي كه حكومت ما را قبول ندارد، او را بكش و قريههائي كه سر راه تو قرار دارد، همه را ويران كن و اموال مردم را غارت كن، چرا كه #غارت اموال آنان همچون كشتن آنان است، بلكه دردناكتر است.
⏪ادامه دارد...
منبع⬇️
[32] شهر انبار، قبلا در زمان شاهان ايران، به نام «تيسفون» خوانده ميشد و پس از فتح آن به دست مسلمين، چون آنجا را انبار مهمات و خواربار كردند، به اين نام (انبار) موسوم شد.
@Shahid_tahernia94
#همداني
#روضهی_اختصاصی_بیبیرقیه.س.
همیشه خودش را به مراسمات هیئت #فاطمیون قم میرساند و #محرم هم اگر #ماموریت نبود برای عزاداری همهی کارهایش را تعطیل میکرد. شب حضرت #رقیه.س. با هم به هئیت #فاطمیون رفته بودیم.
#آقاسجاد شیفتهی حضرت #رقیه.س. و مشتاق شنیدن #روضههای آن حضرت و #گریه برای ایشان بود.
تمام سال را برای شب سوم و روضههای خرابهی #شام انتظار میکشید!
همان اول برنامه، تلفنش زنگ خورد، یکی از دوستان #صمیمیاش بود مشکلی برایش پیش آمده بود لذا مجبور شد مراسم را #ترک کند. خیلی #مهربان بود و همیشه برای #مشکلات دیگران از بهترین لحظههایی که #دوست داشت هم گذشت میکرد.
میدانستم که #عاشق حضرت #رقیه.س. است. دلم مانده بود پیشش و میدانستم که دلش توی #هیئت مانده. وقتی برگشت مراسم تمام شده بود. خیلی دلم برایش #سوخت. به اتفاق هم برگشتیم. فردا شب دوباره رفتیم #هیئت...
با این که شب حضرت #رقیه.س. نبود اما مداح برخلاف رسم همیشگی دوباره روضهی #بیبی سه ساله را خواند و بعد روضهی دیگری را شروع کرد. انگار روضهی بیبی سه ساله #رزقش بود.
وقتی برمیگشتیم به #آقاسجاد گفتم:
"چقدر بیبی بهت #توجه داره. دیشب بخاطر اون #بندهخدا رفتی، امشب ویژه دوباره برات #روضه خوندن!"
🌸هدیه به روحِ پرفتوحش #صلوات🌸
#برگرفته_از_کتاب📘
#ساقیان_حرم🇮🇷
#خاطرات_شهیدمدافعحرم🕊
#سجادطاهرنیا🌷
@shahid_tahernia