eitaa logo
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
211 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
214 ویدیو
8 فایل
𑨧اولین کانال رسمی شهید مدافع حرم آقاسجاد طاهرنیا مسافر تاسوعای94 (۹۴/۰۸/۰۱) باحضور مادر ،همسر،برادر و همرزمان شهید مدیر کانال @mohajjer
مشاهده در ایتا
دانلود
. روز سوم بود دوم بود هفتم بود ؟ نميدانم ! اما خوب ميدانم داغمان هنوز تازه بود هنوز خون از دلش مي‌جوشيد هنوز همه مان بهت زده بوديم . هر روز را مزار مي‌رفتيم اين قاعده تا روز چهلم تكرار شد ، بي هيچ دل زدگي و خستگي ! يكي از همان روزها كه نميدانم كِي بود ؟ يا حتی خوب خاطرم نيست كه چند شنبه بود ؟ پايين پاي نشسته بوديم كه اذان مغرب را سر دادند از خانه وضو داشتيم ! ترتيب موكت ها را دادم و نزديكترين كنج ِ نزديكِ به پهنشان كردم . ايستاديم به نماز ، همسرِ شهیدسجاد خواهرش و من اقامه مي‌گفتيم كه كه يك خانم چادري را در تير رسمان ديديم با بغل دستي‌اش كه آن هم از قضا زن جا افتاده‌ي محجبه‌اي بود حرف مي‌زد از هر دري حرف مي‌زدند از شهدايي كه پايين پايشان دفن بودند از همسرانشان... از زندگيشان... زن اولي صدايش را توي سرش انداخت و چادرش را وَر كشيد و به بغل دستي اش گفت: همين شهيد مثلا ،همين زنش خيلي زن بود جاي اين كارها مي‌بردش شهر خودشان دفنش ميكرد ! معلوم نيست ، دو فردا ديگر هم لابد... اينها اينجورند! دهانم كف مي‌كند. حتم دارم اسيدِ معده‌ام باشد كه دارد از دهانم بيرون مي‌آيد . نمازم را در ركعت دوم مي‌شكنم، به همسرِ پشت مي‌كنم كاش مي‌شد تا آخرِ دنيا به او پشت كنم تا نبينمش! بايد زن چادري را چكار مي‌كردم؟ دروغ چرا !؟ دوست داشتم خفه‌اش كنم. دروغ چرا؟ دوست داشتم يك هوار هم سر بكشم و بگويم مظلوم نباشد ! ساكت نباشد و حقش را از اين جماعت بگيرد . پيرزن دوباره از بغل دستي اش مي‌پرسد: حالا چقدري ميدن بهشون؟؟ دندانهاي رديف بالايي ام را روي رديف پايين فشار مي‌دهم. بغض ها گلويم را با ريسمان الهي اشتباهي گرفته‌اند كه اينقدر محكم بهشان چنگ مي‌زنند ... رو به با صدايي بلند مي گويم : برويم ؟! زن چادري چادرش را وَر مي‌كشد و بهمان پشت مي‌كند! _ _ ؟! _ @shahid_tahernia94