eitaa logo
یادگاه ••مسافرتاسوعا••شهيد(سجادطاهرنيا)
211 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
214 ویدیو
8 فایل
𑨧اولین کانال رسمی شهید مدافع حرم آقاسجاد طاهرنیا مسافر تاسوعای94 (۹۴/۰۸/۰۱) باحضور مادر ،همسر،برادر و همرزمان شهید مدیر کانال @mohajjer
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸﷽🌸 برای نماز شب که بیدار می شد دلم طاقت نمی آورد بهش می گفتم : بسه دیگه مصطفی❗️یکم استراحت کن از این همه عبادت خسته نمیشی ؟ بهم می گفت : تاجر اگه از سرمایه اش خرج کنه بلاخره ورشکست میشه. باید سود در بیاره که زندگیش بگذره ... ما اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست می شیم... شهید_مصطفی_چمران🕊 🌷 کوچه دلت رو به اسم یکی از شهدا بزن🌷 و مثل همونم کن... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_tahernia
به نام خدا.... 🔴شريك جرم همانطور كه شاهد بوديم ، مغرضان نظام اسلامي به بهانه افزايش قيمت بنزين بار ديگر فضاي كشور را ملتهب ساخته تا بلكه زحماتي را متوجه كشور نمايند . بر همين اساس از طرف فعالان فضاي مجازي تحليل هاي متفاوتي صورت پذيرفت . اما موضوعي مهم همچنان در پس غفلت مسئولان سالهاي غربت را سپري مي كند. انگونه كه از شواهد پيداست ، اين فتنه مختص كشور عزيزمان ايران نبود بلكه مثلثي را نشان مي دهد كه اضلاع ان را لبنان ، عراق و ايران تشكيل مي دهند. با هوشياري پاسداران گمنام اقا امام عصر عج ، بخش اعظمي از اين توطئه با دستگيري نيما زم قبل از اجرا خنثي شد.زيرا بخشي از برنامه ها طراحي شده ، به ابلاغ نرسيد و بيشتر ليدرهاي داخلي نيز يا شناسايي شدند يا ماست هاي خود را كيسه كرده و اشك ندامت جاري ساختند .پس با اين اقدام به موقع و انقلابي سرعت فتنه گرفته شد. اما دردي كه سينه هاي سينه سوختگان را مي فشارد اين موضوعات و مشكلات نيست ،چون حكومت هايي كه بر مبناي اسلام ناب بنا مي شوند در طول تاريخ مورد تهاجم دنياطلبان بي ايمان قرار گرفته و مي گيرد كه اگر دشمن دست به توطئه نزند بايد به مسير شك كرد.ايجاد فتنه ها نشان مي دهد كه به حول قوه الهي راهي كه انقلاب اسلامي ايران طي مي كند مسيري است به سوي سعادت بشري . اما درد اينجاست كه در طول چهل سال ، چرا نهادهاي فرهنگي نتوانستند انطور كه شايسته يك حكومت اسلامي است جوانان جامعه را تربيت كنند . چرا بايد جوان جامعه اسلامي با وجود هزاران موسسات فرهنگي كوچك و بزرگ ، كه از بيت المال هزينه دريافت مي كنند ، فريب القائات دشمن را بخورد؟ چرا بايد مراكزي در فضاي حقيقي و مجازي داير نباشد كه به شبهات ايجاد شده توسط دشمنان با خوشرويي و حوصله پاسخ دهد؟ چرا جوانان جامعه اي كه با خون پاك هزاران شهيد به اين مرحله از پيشرفت و اقتدار رسيده قدرت درك و تحليل يك كليپ ساختگي و تقطيع شده را نداشته باشد؟ چرا مراكز فرهنگي بروز حركت نمي كنند ؟ چرا بايد سواد رسانه اي در كشوري چون ايران در مرحله پيش دبستاني متوقف و درجا بزند؟ چرا بايد يك مشت سلبريتي بيمار بتواند با ايجاد حواشي و هوچي گري افكار جوانان جامعه اسلامي را به هر سو كه مي خواهند منحرف نمايند و با استدلال هاي صد من ي غاز براي دشمن پياده نظام تشكيل دهند.؟ چرا اين جوانان نمي توانند اصل ماجرا را براي خود تبيين كرده و به مرحله اي برسند كه با شهامت سوال كنند : شما سلبريتي هايي كه با پول بيت المال مسلمين ، به اين دارايي ها دست يافتيد ، چرا به مردم مظلوم فخر مي فروشيد ؟ وقتي در كشور ما هزاران كارگر با حقوق ماهيانه يك ميليون و دويست هزار تومان زندگي مي كنند ، شما از دستمزد ١٠ هزار دلار ناراضي و با بغض از خانواده خود در امريكا عذرخواهي مي كنيد و باز هم طلب كار هستيد. سوال شود : شما بازيگر به چه حقي ، شعبان بي مخ تربيت مي كنيد تا خون پاك يك روحاني ساده زيست را بر زمين بريزد؟ و صدها چراهاي ديگر كه مجال اشاره به انها در اين بحث نيست. و اما ! مسئولين مراكز فرهنگي ،از نهادهاي دولتي تا موسسات مردم نهاد تا مساجد و مدارس و حتي گروه هاي فعال در فضاي مجازي ، به ياد داشته باشيد در صورتي كه به هر دليلي در وظايف خود كوتاهي كرده باشيد ، جرم شما اگر از معاندان بيشتر نباشد قطعا كمتر نيست! يقين بدانيد و بدانيم كه ، همراهي جوانان جاهل با اشرار و اغتشاشگران به دليل همان سستي و كم كاري من و شماست كه در تربيت ديني ضعيف عمل كرديم و به اندازه دشمنان اسلام دربه زمين ريختن خون پاك شهدا و حيف و ميل بيت المال دخيل هستيم و روزي بايد در دادگاه عدل اللهي پاسخگو باشيم .وقتي سلبريتي ها همگام با دشمن فكر جوانان را از آن برنامه هاي شوم خود مي كنند يعني نهادهاي متولي و فعالان فرهنگي ضعيف عمل كرده اند . اميد ان مي رود خداوند متعال توفيقي عنايت فرمايد تا با تلاش و كوشش مضاعف كوتاهي هاي صورت گرفته را جبران كرده تا شرمنده شهدا و ولي امر خود نباشيم. ان شاالله ✍جليل محمدی همداني http://hamadani52.blog.ir/1398/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم خاطرات سراسر عشق،سردار شهید کتاب:مهتاب خین قسمت(116) جگر محمّدلو،یک روستای مخروبه ای قرار داشت که آن جا هم می رفتیم و از داخل آن روستای مخروبه،مواضع دشمن را شناسایی می کردیم. در دوتا از ماموریت های شناسایی این محور،محمود شهبازی هم با ما آمد و از قضا،در هر دو نوبت هم شلوغ کاری و بازیگوشی کرد!(می خندد)... _چطور _بار اوّل که او را با خودمان بردیم،رفتیم ان روستای خرابه ی جلوی روستای جگر محمّد لو.آن جا می رفتیم کلبه های خرابه و از لای منافذ دیوارها به سمت دشمن دوربین می کشیدیم. نحوه ی شناسایی هم به این ترتیب بود که گروهی وارد مواضع دیدگاه نمی شدیم.یکی،یکی می رفتیم آن جا،اوّلی به حالت خمیده می رفت و دوربین می کشید و سایرین در نقطه ای دورتر می ماندند به انتظار مراجعت او،نفر اول که بر می گشت،دوّمی می رفت و قس علی هذا. اعضای تیم شناسایی عبارت بودند از:قدیر نظامی و حبیب الله مظاهری.حبیب می خواست نسبت به آنجا توجیه باشد لذا او را هم با خودمان برده بودیم. نفر چهارم هم شهبازی. اوّلین نفر که رفت و خط دشمن را دید زد و برگشت،شهبازی بود. آن جا من کنار آقای قدیر نظامی ایستاده بودم،آخر او شناسایی بیشتری در آن جا انجام داده بود و از من توجیه تر بود. ایشان داشت من را توجیه می کرد. حبیب مظاهری هم در آن ته روستا، منتظر بود تا نوبت اش بشود و بیاید توجیه بشود. ناگهان دیدیم محمود شهبازی،در حالی که اسلحه اش را به صورت حمایل فنگ در آورده، دارد مثل تیر رو به سمت عقب می دود. مو به تن مان راست شد و با خودمان گفتیم قطعا عراقی ها متوّجه حضور ما در روستا شده اند و این طرف آمده اند تا ما را اسیر بگیرند که محمود، دارد این طور سراسیمه می دود و دور می شود! ما هم دوربین را برداشتیم و پشت سر محمود، شروع کردیم به دویدن. حالا او دارد جلوتر می دود، ما هم پی اش داریم می دویم(می خندد). منتها می دیرم همان طور که دارد می دود، با یکی از دست هایش،انگار دارد چیزی را از سرو صورتش دور می کند، حیرت کرده بودیم چرا این طوری می کند؟ سرانجام وقتی به او رسیدیم،معما حل شد. معلوم شد وقتی ما مشغول شناسایی بوده ایم،محمود که حوصله اش سر رفته بود، کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا)
بسم الله الرحمن الرحیم خاطرات سراسر عشق ،سردار شهید کتاب:مهتاب خین قسمت(117) بازی گوشی اش گل می کند و میرود سر وقت کندوی عسلی که به تنه ی درختی چسبیده بود،بعد تکه ای از عسل را با موم گرفته و بیرون کشیده تا بخورد.زنبورهای عصبانی هم به او حمله کرده اند و او همانطور که دارد میدود،با یک دست عسل می خورد و با دست دیگرش،با زنبور ها میجنگد! وقتی به او رسیدیم،دیدیم همچنان آن تکه موم عسل را توی مشت گرفته و با دست آزادش دارد تهاجم زنبورها را پس می زند.حتی حاضر نشد آن موم را رها کند.خب اگر این کار را می کرد،طبیعتاً زنبورها ولش میکردند.به او که رسیدیم دیدیم لب و چانه اش پر از عسل است و می جنبد،ولی حاضر نیست بقیه موم را دور بیندازد![می خندد] -قطعاً زنبور ها درست و حسابی از خجالتش در آمدند؟ -بد جور!تمام سر و صورت و گردنش را نیش زده بودند،حالا ما را می بینی؟دادمان به هوا بلند شد و گفتیم آقا آخر این چه کاری بود تو کردی؟گوش شیطان کر،مثلا آمده ایم شناسایی،این چه بساطی است راه انداختی؟هیچی نگفت،فقط می خندید. البته وقتی به مقرمان برگشتیم،تازه جای نیش ها بر سر و صورتش شروع به خارش شدید کردند.طوری که چند روز آزگار داشتیم او را مداوا می کردیم!تمام گردن،گلو،صورت و دور چشم هایش ورم کرده بودند و عجیب قیافه ای پیدا کرده بود.بالأخره با همان سر و صورت متورم،برگشت همدان،ما هم موقتاً نفس راحتی کشیدیم. -چرا موقتاً؟ -آخرحدود25 روز بعد،در اوایل مرداد1360 دوباره آمد سرپل ذهاب.هوا خیلی گرم بود.باز آمد گفت:برادر همدانی،من هم می خواهم با شما به شناسایی بیایم،گفتیم:بسیار خوب. -یعنی شما از شلوغ بازی هایش عبرت نگرفته بودید؟ -چه کار می توانستیم بکنیم؟[می خندد]...می آمد دیگر،فرمانده مان بود،حریفش که نمی شدیم،این بار از کنار رودخانه الوند حرکت کردیم،در حاشیه رودخانه نهری واقع شده بود. حوالی غروب ما با استفاده از تنه ی درختی که بر روی این درخت خوابانیده بودیم از روی آن عبور کردیم، دیگر شب شده بود،دوربین مادون قرمز با خودمان برده بودیم،دوربین کشیدیم و متوجه شدیم که عراقی ها حدود نیم ساعت قبل از تاریک شدن کتابخانه (مجمع جهانی خادمین شهدا)
🌸﷽🌸 اینجا باحسیـن قیامته!؟🌷 با هم قرار گذاشتیم هر کسی شهید شد،از اون طرف خبر بیاره. شهید که شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا (س) نگهش داشتم. با گریه گفتم: مگه قرار نبود هر کسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره؟! بالاخره حرف زد ، گفت: مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس... جمعمون جمعه، ولی ظرفیت شما پایینه هر چی بگم متوجه نمی شید. گفتم:اندازه ظرفیت پایین من بگو.. فکر کرد و گفت: همین دیگه، امام حسین (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم. بهش گفتم: چی کار کنم تا آقا من رو هم ببره؟؟ نگاهم کرد و گفت: مهدی! همه چیز دست امام حسین(ع) است ،همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت.. آقا نگاه می کنه هر کسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه, می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید...😭😭 📚 شهدا و اهل بیت ناصر کاوه برشی از زندگی 🌷 راوی:حاج مهدی سلحشور 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_tahernia
🌸﷽🌸 "هر ملتی که متکی به شد یعنی را بلد بود و هنر را یاد گرفت برای همیشه است و هیچ بر این ملت پیروز نخواهد شد." 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_tahernia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸﷽🌸 حاج حسین یکتا: تو قلبی که جای شهید نیست اون قلب نیست قبره... اللهم الرزقنی شهادت فی سبیلک #یادبود_شهیدسجادطاهرنیا🌹🕊 #گلزارشهدای‌علی‌بن‌جعفر‌قم #هدیه_بروح_پرفتوح‌شهدا_وامام‌شهدا #صلوات🌸 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_tahernia
#اهتمام_به_خواندن_زیارت‌عاشورا هر شب #زیارت‌عاشورا می‌خواند و می‌گفت: #پدرشهیدی مرا سفارش کرده که همیشه #زیارت‌عاشورا بخوانم و در کارها قناعت کنم. در ماموریتهایی که چند ماه قبل از #شهادتش می‌رفت... زیارت عاشورا را کامل حفظ کرده بود وقتی از #ماموریت برگشت با خوشحالی این خبر را به من داد. از آن به بعد دیگر برای خواندن زیارت عاشورا کتاب دعا بر نداشت و از روی #حفظ زیارت عاشورا را قرائت می‌کرد. @shahid_tahernia
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه تنهایی‌ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام توئی هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا بی‌اختیار سمت حرم می‌کشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می‌کند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست می‌دهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند‌هاجر و مریم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگری‌ست خونین‌تر است ماه محرم کنار تو مادر کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری‌ات شدیم ما با تو در پناه تو آرام می‌شویم وقتی که با ملائکه همگام می‌شویم بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکر و زن‌ها کنیزهات زیباترین خاطره‌هامان نگفتنی‌ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی‌ست باران میان مرمر آیینه دیدنی‌ست این صحنه در برابر آیینه دیدنی‌ست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین‌جا رسیده است خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قم‌ایم جاروکشان خواهر خورشید هشتم‌ایم اعجاز این ضریح که همواره بی‌حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف‌های خود اصرار می‌کنم در مثنوی و در غزل اقرار می‌کنم ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم عمری‌ست محو او به تماشا نشسته‌ایم اینجا کویر داغ و نمک‌زار شور نیست ما روبروی پهنه دریا نشسته‌ایم قم سال‌هاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته‌ایم بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چه‌ها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک می‌شوم روزی که زیر پای شما خاک می‌شوم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️  @shahid_tahernia🏴
🔰 الإمام الجواد (عليه السلام): من زار قبر عمتي بقم فله الجنة. 🔹امام جواد عليه السلام :هر كس قبر عمّه ام (حضرت معصومه عليهاالسلام) را در قم زيارت كند ، بهشت پاداش او است . ميزان الحكمة،ج 2، ص 1200 #فاطمة_المعصومة #معصومه #حضرت_معصومه 🏴 سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه(سلام ‌الله علیها) تسلیت باد. @shahid_tahernia🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مستند ”#رفیق_شفیق” 🕊🌹شهید شاهرخ ضرغام به روایت قاسم صادقی 🔰شنبه ۱۶ آذر ساعت ۲۱ از شبکه افق بمناسبت سالروز شهادت شاهرخ ضرغام #تکرار_پخش: یکشنبه ۱۷ آذر ساعت ۰۴:۳۰-.۹:۰۰-۱۳:۳۰ 📽کاری از مرکز هنری رسانه ای راوی @shahid_tahernia
شهیدان #شاهرخ_ضرغام و #ابراهیم_هادی دوشهید عزیزی که #آقاسجادطاهرنیا خیلی به ایشان علاقمند بودند. عکس هردو عزیز را داخل ماشینش آویزان کرده و همیشه بیادشان بود. و از مردانگی و غیرتشان یاد می‌کرد. #راه_همان_راه_است🕊🕊 #شهیدضرغام #شهید‌هادی #شهیدطاهرنیا شادی روح مطهر و پاکشان #صلواتی هدیه کنید🌹 @shahid_tahernia
32.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴پزشک جوان 37 ساله بختیاری و شگفت انگیز! امشب اخبار 20:30 در برنامه #بدون_تعارف یه پزشک جوان از مسجد سلیمان خوزستان رو نشون میداد که بیش از 7000 عمل جراحی مغز و اعصاب انجام داده و در بیمارستانی که کار می‌کرد حدود 50%شون رایگان بوده اشک انسان از این اخلاص و عمل در میاد. وقتی که گفت وقتی یه مادر بچشو می‌فرسته و شهید میشه، چرا من این‌کار رو نکنم. درود به بختیاری های عزیز با داشتن چنین نخبه فرهیخته و مخلص
بسم الله الرحمن الرحیم خاطرات سراسر عشق،سردار شهید کتاب:مهتاب خین قسمت(118) هوا،نیرویی به استعداد تقریبی یک گروهان پیاده را می آورند توی آن خط می چینند.بعد صبح زود،پیش از روشن شدن هوا،آن ها را می کشند عقب.این قضیه به این معنا بود که فهمیدیم.قبلاً فکر میکردیم لابد دشمن شبانه روز پشت آن جا نیرو خوابانده،ولی دیدیم نه،این طور نیست. -در جریان مأموریت های شناسایی،با کمین دشمن برخورد نمی کردید؟ -در دو محور شناسایی دیگر،چرا،ولی در محور شناسایی ما،تا آن شب به کمین نخورده بودیم.البته همان شب،عراقی ها در آن دست نهر برای ما هم کمین گذاشتند.یادم هست قدیرنظامی آن شب هم با ما آمده بود و داشت دوربین می کشید،ناگهان متوجه شد سیاهه ی نفراتی به استعداد یک دسته،دارند از سمت پشت سرمان،خودشان را گسترش می دهند.قصد داشتند ما را محاصره کنند و اسیر بگیرند. قدیر نظامی بلافاصله مطلب را زیر گوشی به من منتقل کرد و من هم پیام او را رد کردم به محمود شهبازی. آقا بلند شدیم و مثل فشنگ،جنگی دویدیم به سمت عقب.با مکافاتی توی آن ظلمات شب می دویدیم.محمود هم که قبلاً گفتم،یک پایش کمی به طور مادر زاد کج بود و واقعا دویدن،آن هم در زمین ناهموار توی دل شب،برایش زجر آور بود.من و قدیر نظامی به تنه ی آن درخت که روی نهر خوابانده بودیم رسیدیم و سریع از روی آن عبور کردیم.منتها وقتی محمود به آنجا رسید،تعادلش را روی تنه ی درخت از دست داد و شالاپ!...افتاد داخل نهر و حسابی خیس و لجن مالی شد.آخر بستر نهر پر از لای و لجن بود.حالا به چه مکافاتی او را گرفتیم و ازف نهر بیرون کشیدیم ،بماند. از نو شروع کردیم به دویدن،از سر تا پای محمود آب می ریخت.آن جا بود که دیدیم واقعاً محمود شهبازی نفس اش کم آورده،طوری شد که اگر او را منع نمی کردیم،میگفت من همین جا مینشینم،ولو اینکه بیایند و اسیرم بگیرند،به هر زحمتی بود از آنجا دور شدیم.کمی که خیالمان راحت شد دیگر خطری وجود ندارد،ایستادیم کمک کردیم لباس هایش را در بیاورد،آنها را برایش چلاندیم و دوباره پوشید.از نو حرکت کردیم و آمدیم سمت سرپل ذهاب.این هم خاطره ی ما از دومین شلوغ کاری شهبازی در شناسایی ها. خاطره ی سومی هم در رابطه با محمود شهبازی و حضورش در آن برهه در خط دارم که ان شاالله برایتان تعریف خواهم کرد. ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نمازهایش را با و دقت بسیار می‌خواند. هرچه زمان بیشتر می‌گذشت عاشقانه‌تر می‌شد. هیچ عجله‌ای برای تمام کردن نمازش نداشت. حتی در ضیق وقت! همیشه در مسیر رشد بود. مثلا اوایل، خود را مقید به نماز کرده بود. کم‌کم نمازهای نافله‌ی دیگر. تا جایی که تمامی نمازهای نافله را می‌خواند. اهل نافله‌ی بود. حتی در سخت‌ترین ماموریت‌ها. یک مدتی بود که می‌دیدم در نمازهای شبش می‌کند و حالات خوشی دارد. کم‌کم این حال خوشش به نمازهای یومیه هم رسید. بعضی اوقات در نمازهای واجب و یومیه‌اش هم می‌ریخت. بوی می‌آمد... اما نمی‌خواستم رفتنش را کنم، درست مثل کسی که خودش را به‌خواب زده باشد! 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📘 🇮🇷 🕊 🌷 @shahid_tahernia
🌸﷽🌸 : 🔸خدا نکند که حرف زدن و نگاه کردن به برایتان عادی شود 🔹پناه می برم به خدا از روزی که فرهنگ و عادت مردم شود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_tahernia
: #شهادت_به_وقت_۶ مروری بر خاطرات #شهید_مدافع_حرم #محمدحسین_عطری . . . #برشی_از_متن_کتاب: روی بیت المال بسیار حساس بود و اگر کمترین سوء استفاده ای از بیت المال می دید، حتماً تذکر میداد. یک روز پسرم را برای تزریق واکسن به دکتر می بردم. خیلی عادت نداشتم که از تاکسی و... برای رفت و آمد استفاده کنم. کارمان که تمام شد پیاده راه افتادم. بچه را بغل کرده و به سمت منزل بر می گشتم.حسین آقا آن روز به واسطه ی ماموریتی، با ماشین از نزدیکی های منزلمان عبور می کرد. به طور اتفاقی مرا دید که با بچه در بغل در حال برگشت به خانه هستیم. با ما سلام و احوالپرسی کرد و دست نوازشی بر سر محمد مهدی کشید. اما آن روز حاضر نشد برای رساندن همسر و بچه اش به منزل، سانتی متری ماشین بیت المال را از مسیر تعیین شده اداری خارج کند. یقین دارم دلش پیش ما ماند، اما اجازه نداد احساس پدری،باعث شود که ماشین بیت المال صرف کار شخصی شود. شهید عطری مسیر محل کارش را ادامه داد و من در حال خوشحالیِ داشتنِ چنین همسر مقیّدی، مسیرم را به سمت منزل ادامه دادم. . چاپ اول/قیمت:۳۰۰۰۰تومان . . #کتاب_خوب #شهید_محمد_حسین_عطری #شهید_عطری #مدافع_حرم #شهید #شهادت #سوریه #گیلان #رشت #مرکز_فرهنگی_بهشت #محصولات_فرهنگی_بهشت #محصولات_فرهنگی #بهشت @shahid_tahernia
🌸اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطِيئَهٍ أَخْطَأْتُهَا...🌸 🌸خدايا! بيامرز برايم همه گناهاني را كه مرتكب شدم، و تمام خطاهايي كه به آنها آلوده گشتم...🌸 @shahid_tahernia
🔸شهیدمهدی زین الدین:هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند،شهداهم او رانزد اباعبدالله یاد میکنند. 🔸شهدا را یاد کنیدحتی با ذکر یک صلوات. 💠شادی روح شهدا صلوات 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹 🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷 @shahid_tahernia
🌸﷽🌸 🌷اگه میخوای به شهدا نزدیکتربشی 🍃وقتی همه برای ریا کار میکنن تو برای خدا کارکن اکثر مردم فقط ظاهر خودشون رو می سازن اما تو باطنت روهم بساز که ظاهر سازی جز برای دنیا و فریب فایده ای نداره اما خودسازی از درون ، تورو به خدا نزدیکتر و عاقبت بخیرت میکنه🌷 شهیدان مدافع حرم #قره‌محمدی #طاهرنیا #الوانی #یادشان_با_صلوات 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_tahernia
... مقداری از موهایِ اطراف سرش کمی شده بود... هر وقت جلوی آینه می‌ایستاد و خودش را که می‌دید، آه می‌کشید و می‌گفت: آخر شدیم و نشدیم... آنقدر با حسرت و نگرانی این جمله را بیان می‌کرد که اشتیاق به را در کلامش می‌دیدم، او با این جملات ما را آماده می‌کرد و مهیا می‌شد برایِ ... 🌸 یادش با 🌸 📘 🇮🇷 🕊 🌷 @shahid_tahernia