شهید محمد هادی ذوالفقاری، معروف به هادی ذوالفقاری در سال ۱۳۶۷ ،  همزمان با سالروز شهادت امام هادی (ع) متولد شد و از همین رو نام او را هادی گذاشتند. او به حدی به امام هادی (ع) علاقه داشت که در شهر امام هادی (ع) یعنی سامراء در ۲۶ بهمن سال ۹۳ به شهادت رسید @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

پیکر شهید مدافع حرم "محمدهادی ذوالفقاری" بنا به وصیتش در وادی السلام نجف به خاک سپرده شد و به دلیل علاقه‌ای که به شهید "ابراهیم هادی" داشت، مزار یادبودی نیز در مزار یادبود شهید هادی در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) نصب شد. مزاری که اگرچه خالی از پیکر شهید است اما بی شک دل‌های زیارت کنندگان را تا وادی السلام نجف روانه می‌کند @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

همیشه روی لبش لبخند بود. نه از بابت اینکه مشکلی ندارد. خبر داشتم که با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم می کند. هادی واقعا مصداق این حدیث بود که می فرماید: مؤمن شادی اش در چهره اش و حزن و اندوهش در درونش می باشد. اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره ای بود که با لبخند آراسته شده. خیلی اهل شوخی بود  ولی دقت می کرد که گناهی از او سر نزند @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

 او ویژگی های خاصی داشت؛ همیشه دائم الوضو بود، مداحی می کرد، اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت، اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

دستگیری از مردم شهید ابراهیم هادی را الگوی خود قرار داده بود و به دنبال گره گشایی از مشکلات مردم بود. درآمدش خوب بود؛ ولی برای خودش، خرج نمی کرد. اگر می فهمید کسی احتیاج دارد، دریغ نمی کرد. درباره کارهایی که انجام می داد، خیلی تودار بود. از کارهایش حرفی نمی زد. خیلی از کارهایش را بعد از شهادتش فهمیدم. از جمله اینکه خانواده ای را تحت پوشش گرفته بود و به آن ها کمک مالی می کرد. در مراسم تشییعش، افراد زیادی آمده بودند که آن ها را نمی شناختیم. بعدها فهمیدیم که هادی، گره از کار بسیاری از آن ها گشوده بود @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

این شهید بزرگوار در جایی  عنوان کرده بود : یک روز با خودم گفتم «من زشتم! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه!  اصلا کسی پیدا نمی‌شه برام پوستری طراحی کنه، تو دل خودم خندیدم و باز گفتم؛ کسی برای تو از این کارها نمی‌کنه بچه جون. خدا برایمان کاری اندازه محبتمان بکند" @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمتها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی میکنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است. قدر کشورمان را بدانند و با بصیرت پشت سر ولی فقیهباشند. چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید. @shahid_vahid_farhangi_vala

بدرقه کاروان زیارتی طرح تابستانی پایگاه #شهیدوحیدفرهنگی_والا توسط پدر شهید #دیروز @shahid_vahid_farhangi_vala

#حدیث امام علی علیه السلام: هرگز به دوستی با کسی که او را خوب نشناخته ای، رغبت مکن. 📚 میزان الحکمه، ج6،ص209 @shahid_vahid_farhangi_vala

💌 ارزشمندتر از این که بگویی: «خدایا دوستت دارم» #پیام_معنوی @shahid_vahid_farhangi_vala

#جنگ_اقتصادی بیانات رهبری در دیدار امروز @shahid_vahid_farhangi_vala

نه آفتابی نه ابری و نه بارانی تنها هوای "تو" را دوست دارم ... #پنجشنبه_ویادشهداباصلوات @shahid_vahid_farhangi_vala

هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید،آن ها نیز شمارا نزد ابا عبدالله یاد خواهند کرد.. #شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب #دوشهیددریک_قاب #شبتون_حسینی @shahid_vahid_farhangi_vala

مولای من برگرد تا زندگی معنا بگیرد.. روزتون معطر به عطر صلوات #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @shahid_vahid_farhangi_vala

♥️ طرح | ماجرایی که رهبر انقلاب از زندگی شهید مدافع حرم اهل بیت تعریف کردند مربوط به چه کتابی بود؟ 📚 @Khamenei_ir @shahid_vahid_farhangi_vala

#چله_ی_شهدایی 🌸روز بیست و هفتم چله (۱۶ شهریور ماه ) قرائت زیارت عاشورا رو به نیابت از شهید جاوید الاثر سردار حمید باکری آغاز می‌کنیم 📌 ا‌ن‌شاءالله از راهنمایی های این شهید عزیز استفاده خواهیم کرد

شرح درزیر👇👇

زندگی نامه شهید حمید باکری:     قائم مقام فرماندهی لشگر 31 عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)  نام : حمید باکری  نام پدر : حسين  تاريخ تولد :-/9/1334  محل تولد :آذربايجان‌غربي / اروميه  تاریخ شهادت : 6/12/1362  محل شهادت : جزيره مجنون  طول مدت حیات :28  سال  مزار شهید : مفقودالجسد  آخرین سمت : قائم مقام فرماندهی لشگر 31 عاشورا    @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

وی در دوران جوانی در شهر تبریز با برادرش مهدی و یکی از دوستان او هم‌اتاق شد و به فعالیت سیاسی پرداخت. در سال ۱۳۵۵ به ترکیه و از آنجا به سوریه رفت تا یک دوره چریکی ببیند. بعد از آن به آلمان رفت تا درس بخواند اما با عزیمت سید روح‌الله خمینی به پاریس وی هم عازم فرانسهشد. با آغاز جنگ ایران و عراق، حمید باکری عازم جبهه شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه هفت آبادان را عهده‌دار شد. برای مدتی در جهاد سازندگی خدمت کرد اما سرانجام به عنوان جانشین لشکر ۳۱ عاشورا در کنار برادرش، مهدی باکری شهید شد @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

وی در دوران جوانی در شهر تبریز با برادرش مهدی و یکی از دوستان او هم‌اتاق شد و به فعالیت سیاسی پرداخت. در سال ۱۳۵۵ به ترکیه و از آنجا به سوریه رفت تا یک دوره چریکی ببیند. بعد از آن به آلمان رفت تا درس بخواند اما با عزیمت سید روح‌الله خمینی به پاریس وی هم عازم فرانسهشد. با آغاز جنگ ایران و عراق، حمید باکری عازم جبهه شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه هفت آبادان را عهده‌دار شد. برای مدتی در جهاد سازندگی خدمت کرد اما سرانجام به عنوان جانشین لشکر ۳۱ عاشورا در کنار برادرش، مهدی باکری شهید شد @shahid_vahid_farhangi_vala

شرح در زیر👇👇

بی سیم چی حمید به گوش کرد و گفت: «آقا حمید شهید شده.» آقا مهدی (باکری) یکی از بچه‌ها را فرستاد، ببیند درست می‌گوید یا نه. آمد و گفت: «درسته، شهید شده. الان هم زیر پل مانده.» آقا مهدی گفت: «انالله و اناالیه راجعون. خودت دادی، خودت هم گرفتی. فقط شکرت!» بچه‌ها اصرار داشتند بروند جنازه را بیاورند، اما آقا مهدی گفت: «اگر می‌روید جنازه همه بسیجی‌ها را بیاورند، می‌توانید جنازه حمید مرا هم بیاورند. نمی‌توانم ببینم چند نفر دیگر به خاطر حمید شهید شوند.» دلیل آوردند، گفتند زن دارد، بچه دارد، چشم به راهند. که آقا مهدی گفت: «آنها با من، خودم جوابشان را می‌دهم.» @shahid_vahid_farhangi_vala