eitaa logo
کانال شهید وحید فرهنگی والا
293 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
581 ویدیو
12 فایل
کانال رسمی شهید جبهه مقاومت مهندس وحید فرهنگی والا (زیرنظر خانواده شهید) نام جهادی: بِلال تاریخ و محل ولادت: ۱۳٧۰/٧/١۵ تبریز تاریخ و محل شهادت: ١٣٩٦/٨/۱۵ مسیر تدمر به بوکمال منطق یادشهدا با ذکر صلوات🙏💚 @shahid_vahid_farhangi_vala
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ✨یا ذالجلال و الاکرام✨ 🌹سلام. ظهر بخیر🌹 اولین شب قدر پیش‌رو ست آن را قدر بدانیم 💫 یکشنبه 💫 ☀️ ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ هجری شمسی 🌙 ۱۸ رمضان ۱۴۳۹ هجری قمری 🌲 ۳ ژوئن ۲۰۱۸میلادی @shahid_vahid_farhangi_vala
میرسد آوای تیغی پشت مسجد های شهر قاتل مولایمان شمشیر صیقل می دهد @shahid_vahid_farhangi_vala
آدرس کانالهای شهید وحید فرهنگی والا در سروش sapp.ir/shahid_vahid_farhangivala در اینستاگرام instagram.com/Shahid_vahid_farhangi_vala در بله ble.im/shahid_vahid_farhangi_vala در ایتا eitaa.ir/shahid_vahid_farhangi_vala
🌹🍃 🔰تا به حال به نامحرم نگاه نکردم . . . 🏡دیوار های دور تا دور حیاط رو خراب کرده بود که از نو همه را بسازد تا خواست مشغول کار شود از سپاه آمدند دنبالش . . .🔹🔹🔷 از بیرون که برگشت خیره شد به چشمهام . . . ✔گفت : کار مهمی پیش اومده باید برم. . . طبیعی و خونسرد گفتم : خب عیبی نداره برو ولی زود برگرد ✔صداش مهربانتر شد و گفت : توی شهر کارم ندارن میخوام برم جبهه?🔸🔸🔶 یک آن داغی صورتم را حس کردم. گفتم : شما میخوای منو با چند تا بچه ی قد و نیم قد توی این خونه بی در و پیکر بگذاری و بری‼؟ ✔طبق معمول اینطور وقتها خندید💫 و گفت : خودت رو ناراحت نکن💐 بهت قول میدم که حتی یک گربه روی پشت بام این خونه نیاد هرچی گفت فایده نداشت و من آروم نمیشدم قیافه اش جدی شد توی صداش ولی مهربانی موج می‌زد گفت : نگا کن من از همون اول بچگی و از همون اول جوانی که تو روستا بودم هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم نه از دیوار کسی بالا رفتم نه هم به زن و ناموس کسی نگاه کردم ✳الان هم که می‌گم که تو اگه با سر و روی بازهم بخوای بری بیرون اصلا کسی طرفت نگاه نمیکنه خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای توی این خونه مزاحم شما نمیشه چون من مزاحم کسی نشدم . . .🔅 خدا رحمتش کند هنوز که هنوز است اثر آن حرفش توی دل من و بچه ها مانده . . . به قول خودش هیچ جنبنده ای مزاحم ما نشده است . . .🌀 (خاک های نرم کوشک،خاطرات سردار )‌ 🌹 @yavaran20 @shahid_vahid_farhang_ivala
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید لذت ببرید دهید شعری که در دیدار رهبر انقلاب با شاعران باعث گریه ایشان شد @BisimchiMedia @shahid_vahid_farhangi_vala
#اعلام_برنامه #مراسم_احیای_شبهای_قدر در موسسه قرآن و عترت ع نور @shahid_vahid_farhangi_vala
❤️ اعمال شب قـدر ❤️ شب نوزدهم ماه رمضان اولین شب از شب‌های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبۍ به خوبۍ و فضیلت آن نمۍ‌رسد در آن شب تقدیر امور سال مۍ شود و ملائڪہ و روح به اذن پروردگار بہ زمین نازل مۍ شوند و خدمـت امام زمان(عج) مشرف مۍ شوند و هـر آنچہ براے هر ڪہ مقدر شده است بر امام زمان(عج) عرضہ مۍ ڪنند و عمل در آن بہتر است از عمل در هـزار ماه. اعمال شب قدر بر دو نوع است: 1️⃣اول در هر سه شب انجام مۍ‌شود 2️⃣ و دیگری مخصوص هر شبۍ است. 🔵 مشترڪ شبهاے قدر 1️⃣ غسل: بهتر است غسل شب قدر در هنگام غروب آفتاب انجام گيرد،كه نماز شام را با غسل بخواند. 2️⃣ دو رکعت نماز وارد شده است: كه در هر ركعت پس از سوره«حمد»، هفت مرتبه«توحيد»خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد، 〖استغفر اللّه و اتوب اليه〗 در روايت نبوى است: كه از جاى برنخيزد تا خدا او و پدر و مادرش را بيامرزد. 3️⃣ قرار دادن قرآن بر سر. 4️⃣ ده مرتبه ۱۴ معصوم راصدازدن 5️⃣زیارت امام حسین علیه السلام است؛ در روايت آمده هنگامى كه شب قدر مےشود، منادى از آسمان هفتم از پشت عرش ندا سر می دهد كه خدا هركه را به زيارت مزار امام حسين عليه السّلام آمده آمرزيد. 6️⃣ احیا داشتن این شب‌ها: روايت شده هركه شب قدر را احيا بدارد، گناهانش آمرزيده مےشود، هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگينى كوهها و پيمانه درياها باشد. 7️⃣ صد رکعت نماز 8️⃣ خواندن جوشن کبیر 🌻 مخصوص شب ۱۹ رمضـان🌻 ۱- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه". ۲- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ". ۳- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود . ۴- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود. ✨التــــــماس دعا✨ ✅برای دسترسی به اعمال کامل شب های قدر به مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی مراجعه شود✅ ☑️ @Sh_Aviny ☑️ @shahid_vahid_farhangi_vala
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: پسر ایران 📖 شماره صفحه: 65 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اما تا برگشتم چشمم به یکی از دموکراتها افتاد که از پشت سنگها به ما نزدیک میشد. سریع نارنجکی به آن سمت انداختم و کارش حل شد. به بیسیمچی و نیروی دیگر که از بچه های آبعلی بود گفتم نارنجکهایشان را پیش من بگذارند و عقب بکشند. باز هم گفتند: «ما هم میمونیم!» ـ اینجوری که نمیشه. اینجا فقط باید یه نفر بمونه تا دو نفر دیگه عقبنشینی کنن. بالاخره راضی شان کردم. نارنجکها را پیشم گذاشتند و عقب رفتند. برای لحظاتی کاملاً تنها شدم. ترس اول درگیری که از یادم نرفته بود بر خوف این تنهایی اضافه میشد. نارنجکی انداختم و چند قدم تا تخته سنگ پشت سرم عقب رفتم. دموکراتها پیشرَوی شان را سرعت داده بودند. این بار دو تا نارنجک انداختم و عقب تر رفتم. حدود سیصد متر با تپه شهید مهدیزاده فاصله داشتم. این فاصله را با خوف و رجا و به کمک مهمات اضافی ام آهسته آهسته عقب کشیدم و به هر مشقتی بود پیش بقیه رسیدم. قبل از هر کاری رفتم سراغ کسی که ما را به کمین دشمن فرستاده بود. دستش رو شده بود و من هم منتظر صبح بودم. به زودی صبح آرامش را بر دشت گسترد. من و باقی نیروها که دو نفرشان هم زخمی شده بودند به ستاد برگشتیم و آن نیروی خائن را به اطلاعات سپاه تحویل دادم. طولی نکشید که به خیانتش اعتراف کرد. آن روز ما آمار تلفاتمان را میان مردم زیاد عنوان کردیم. این ترفندی بود که کارگر می افتاد. بعد از درگیریها وقتی ما به دروغ آمار شهدا و مجروحان را زیاد میگفتیم ضد انقلابها هم تعداد کشته هاشان را دقیقتر میگفتند. آنها هم آن روز اعلامیه دادند و معلوم شد شش نفرشان در کمین شبانه کشته شده اند. @shahid_vahid_farhangi_vala
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: - پسر ایران 📖 شماره صفحه: 66 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از این جریان پیش برادر صالح فرمانده عملیات سپاه کردستان رفتم. یک شبی که او مرا به خاطر آن در مهاباد نگه داشته بود شب هولناکی برای من بود. طبق قرار قبلی مرخصی دادند و من برای تاسوعا و عاشورا راهی تبریز شدم. هر چه زمان میگذشت بیشتر دلم میخواست به جنوب بروم اما از طرفی عضو رسمی سپاه مهاباد کردستان بودم و از طرف دیگر فرماندهان طوری برخورد میکردند که در رفتن به جنوب اصرار نمیکردم. آن روزها فرمانده سپاه مهاباد، برادر صالح و معاون عملیات برادر حداد از بچه های قزوین بود. صالح خیلی زرنگ و جسور بود. ماشین جیپی داشت که بارها با آن وارد درگیری شده و بعد از گرفتن تلفات زیاد از دشمن به مقر باز گشته بود. جیپ او حداقل دویست گلوله خورده بود اما خودش هیچوقت زخمی نشده بود. بعضیها به او شک کرده بودند که نکند با منافقان رابطه دارد! بالاخره شک افراد برطرف شد، چرا که صالح در یک درگیری مجروح و به تهران اعزام شد. بعد از ایشان فرد دیگری فرمانده سپاه شد؛ برادر «شمس» که از بچه های کرمان بود. با رفتن صالح، برادر امین هم به تهران و از آنجا به جنوب رفت. برادر حداد هم مسئول کمیته شد. حداد در درگیری با کردهای معاند منطق خاصی داشت، وقتی در یکی از پایگاههای داخل شهر درگیری میشد، دستور میداد: «از پایگاه حفاظت کنید ولی زیاد درگیر نشید.» بلافاصله همان منطقه را با نیروهای دیگر محاصره میکرد. صبح که میشد با بلندگو به اهالی منطقه میگفت که بیرون بیایند. @shahid_vahid_farhangi_vala
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 67 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پیشمرگهای کرد که همراه ما بودند دموکراتها را از میان اهالی بیرون می کشیدند و جریان حل میشد. این طرح بسیار مؤثر و مفید بود، طوری که در عرض سه چهار ماه اکثر دموکراتهایی که داخل مهاباد بودند، دستگیر شدند و ریشه آنها در آنجا خشکید. از آن پس دموکراتها و کومله ها از روستاها و شهرهای اطراف برای درگیری به مهاباد می آمدند اما طرح برادر حداد در شهرهای دیگر هم اجرا شد و افراد زیادی شناسایی و دستگیر شدند. از سوی دیگر در برخورد با اهالی روستاهای مجاور هم سیاست تازه ای پیش گرفته شد. گاهی آذوقه، لباس و مایحتاج زندگی بین مردم روستاها توزیع میشد. رفته رفته مردم هم همکاریشان را با ما بیشتر میکردند، در درگیریها به دموکراتها کمک نمیکردند و گاهی خودشان آنها را به ما معرفی میکردند. در مقابل هر چه عرصه بر دموکراتها و کومله ها تنگتر میشد آنها سرسختتر میشدند! آنها اصلاً کلمه ای به اسم «تسلیم» را قبول نداشتند و تا لحظه ای که کشته یا با بدنی مجروح، اسیر شوند میجنگیدند. دی ماه سال 1360 دوباره به پایگاه میدان گوزنها رفتیم. جایی که همیشه شلوغ بود و علیرغم وجود سه پایگاه ما که حدود سیصد متر با هم فاصله داشتند، روزی نبود که در این میدان درگیری نباشد. در فاصله بین دو پایگاه بازاری بود که پنج شش کوچه هم به آنجا میرسیدند. علاوه بر نزدیکی آن منطقه به رودخانه و جنگل، وجود همین بازار و کوچهها باعث میشد دموکراتها از آنجا نفوذ کرده و درگیر شوند. پاکسازی آن منطقه کار سختی بود. ما معمولاً با ماشین از آنجا رد میشدیم. @shahid_vahid_farhangi_vala
﷽ 🌹 یا قاضی الحاجات 🌹 🌹سلام. صبح بخیر🌹 ضربت خوردن امیرالمومنین علی علیه السلام وفات امام راحل امام خمینی رحمت الله علیه 💫 دوشنبه 💫 ☀ ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ هجری شمسی 🌙۱۹ رمضان ۱۴۳۹ هجری قمری 🎄۴ ژوئن ۲۰۱۸ میلادی @shahid_vahid_farhangi_vala
یک عمر تماشای دری خون آلود / یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود کم کم به علی بال پریدن میداد / ای تیغ نیازی به حضور تو نبود . . . @shahid_vahid_farhangi_vala