eitaa logo
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
245 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
29 فایل
💠کانال رسمی طلبه بسیجی #شهید مدافع امنیت #مهدی #زاهدلویی💠 با مدیریت خانواده محترم شهید ولادت: ۳۰ دیماه ۱۳۸۱ شهادت: ۱۰ مهر ماه ۱۴۰۱ ✨مزار شهید: قم، خیابان امامزاده ابراهیم (ع) آستان امامزادگان شاه ابراهیم و محمد(ع) خادم: @zahedlooee_khadem313
مشاهده در ایتا
دانلود
14.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام الله علیها 🔻بهترین مردان را از طریق میزان احترام آنان به زنان بشناسید❗️ ⬅️از انسانیت به دور است کسی که به زنان توهین کند❗️ 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
زد از دلم جوونه محبت مولا #میلاد_حضرت_زهرا سلام الله علیها #روز_زن #روزمادر 📎|ڪانال‌ رسمی #شہید‌_
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) بر همه ی زنان و مادران علی الخصوص مادران، همسران و خواهران مکرمه شهداء مبارک باد . ✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
روح‌الله با تأکید بر هشدار حاج حسین شریعتمداری مبنی بر شرم‌آور بودن صدور مجوز دولتی برای یک شبکۀ فارسی‌زبان برانداز متعلق به ترکیه، در ویراستی نوشت: شبکۀ TRT فارسی ترکیه با مجوز دولت ایران یعنی وارد کردن اسب تِرُوآی اهدایی از طرف اردوغان به خاک مقدس ایران…⚠️ 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ⭕️°• #قاب_های_روی_دیوار•° #قسمت۴۳ چشمانم بی وقفه می بارند. می لرزم. هرک
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ⭕️°• •° صورت خیس از اشکم را روی گونه هایش می گذارم: «نگفتی مامان بدون تو می میره؟ دلش تنگ میشه؟» دلم می خواست در همان لحظه سجده ی شکر به جا آورم. کمی از خودم جدایش می کنم و به سر تا پایش نگاه می اندازم. او که از دیدنم ذوق زده شده، با انگشتان کوچکش گونه هایم را چند نیشگون آهسته می گیرد. شاید دقّ دلی اش را این گونه خالی می کند. کارش بیشتر شبیه یک نوازش است تا تنبیه. در بین گریه، خنده ام می گیرد. تمام خستگی از تنم بیرون می رود. لبم را روی لبش می گذارم و عمیق می بوسم. حسابی از راننده به خاطر لطف و محبت بی دریغش تشکر می کنم؛ از خدا برای آن راننده ای هم که مسعود را به اتوبوس کرمانی سپرده خیر و خوبی می خواهم. سوار ماشین می شویم و سمت کرمان راه می افتیم. روز بعد، حاجی و مادرشوهرم از مشهد برمی گردند. حاجی کارگرهای شرکت نفت را برای یک دوره ی شش ماهه آموزشی به تهران می برد. چند روزی از اقامتش می گذرد. گوشی تلفن را برمی دارم، شماره ای که حاجی با آن تماس گرفته بود را می گیرم. چند بوق می خورد. آن طرف خط، خانمی جواب می دهد: «بله، بفرمایید.» -سلام خانوم، من همسر آقای انجم شعاع هستم. تشریف دارن؟ سینه ای صاف می کند و می گوید: «ایشون الان نیستن خانوم، رفتن مسجد برای نماز. بعدا تماس بگیرید.» تشکر می کنم و گوشی تلفن را می گذارم. دفعه ی دوم، سوم و... هم که تماس می گیرم، باز همان خانم جواب می دهد. دلم به شور می افتد. این دوری ها به خودی خود رنج آور و تلخ است، حال در بی خبری اش بیشتر. چرا هر بار که تماس می گیرم، جواب سر بالا باید بشنوم؟! این دیگر چه وضعی است؟! مگر حاجی غیر از مسجد جای دیگری ندارد؟! اصلا او که می داند من تماس گرفته ام، چرا زنگ نمی زند؟! آتش به جانم می افتد. هیچ وقت تا این اندازه دل تنگ و بی خبر نبوده ام. فکرم در گردابی می چرخد. به آشپزخانه می روم و به جان ظرف ها می افتم؛ می خواهم فکرش را نکنم. لابد سرش آن قدر شلوغ هست که فرصت زنگ زدن و احوالپرسی از من را ندارد. بعضی فکرها بدموقع سراغ آدم می آیند. یک انتظار تمام نشدنی در وجودم غلیان دارد و کلافه ام می کند. ادامه دارد... ✨💎روایت زندگی مادر گرانقدر والامقام: مجید، حمیدرضا و مسعود ✨ 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با هم بخوانیم دعای فرج (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
@madahi - حاج محمود کریمی(4).mp3
23.99M
شمسِ کهکشون‌هایی بالا بالا بالایی..!🎊 سلام‌الله‌علیها 👇 【🪴⃟꯭░꯭https://eitaa.com/madahivelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم روزانه مجید✨ به نیابت از 🦋 🦋 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔@shahid_zahedlooee