eitaa logo
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
244 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
29 فایل
💠کانال رسمی طلبه بسیجی #شهید مدافع امنیت #مهدی #زاهدلویی💠 با مدیریت خانواده محترم شهید ولادت: ۳۰ دیماه ۱۳۸۱ شهادت: ۱۰ مهر ماه ۱۴۰۱ ✨مزار شهید: قم، خیابان امامزاده ابراهیم (ع) آستان امامزادگان شاه ابراهیم و محمد(ع) خادم: @zahedlooee_khadem313
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمتی از وصیت نامه : خالقا! تو را به خودت ، تو را به و زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن. اگر چنین کنی که از دریای و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد. ⚘همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی ⚘چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر... ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ شما را به خدا ، عاجزانه و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار کنید و امیدوار به و کرمش باشید و با او کنید؛ زیرا بیش از حد و است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند و پیامدار او _زینب باشید. هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، شدن، و دارد.... ♦️اگر به_واسطه برگردن دیگران داشته باشم  به قسم از و نمیگذرم.... به کانال رسمی «شهید مهدی زاهدلویی» در ایتا بپیوندید: ✨🌴✨ http://eitaa.com/joinchat/164692215C8b9dba5228
گریه های رو دیدم و یادم به که تو حمله اسرائیل به ایران شهید شد افتاد، نه کرد، نه کم آورد و نه رو قطع کرد، زینب وار خوند، ایران ! 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
🔹آیت الله حائری شیرازی(ره) 🔸و خدایی که در این نزدیکیست ...🔸 نگاه کردن به دریا عبادت است. نظر به طاووس هم عبادت است! شما اگر توی جانمازتان یک پر طاووس داشته باشید، نگاهش کنید، کنید که عیبی ندارد! من وقتی هم‌سنّ شما بودم، از [قبرستان] شیخان قم می بردم به حجره ام. نگاهش می‌کردم. توی این گلها خدا را شناختم. اشک می‌ریختم. این چشمم پُر می‌شد از اشک! با خودم می‌گفتم این نقاشی را از دور نمی شود کرد! این رنگ را از دور نمی شود زد! او که نقاشی اش کرده، تویش بوده! من از اینجا فهمیدم که خدا درون اشیاء است. یک وقتی در مدرسۀ خان بودم. تدریس می‌کردم. هنوز هم معمّم نشده بودم. خیلی هم برای وقتم ارزش قائل بودم. مثلاً روزی ده تا درس می دادم و چند تا درس می خواندم و کار می‎کردم. اداره اوقاف آمده بود در مدرسۀ خان گُل‎کاری کرده بود. یک آنجا بود. یک‌بار، حدود یک ساعت، من همین جور محو تماشای این گل شدم! خیره شده بودم! نفهمیدم کِی ایستادم و کِی رد شدم! خدا هم آبروی ما را حفظ کرد. این یک ساعت هیچکس متوجه نشد که من اینجا تکان نخورده‌ام! همه، سر کار خودشان بودند. 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee