eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 مادر شهیدی که یک‌شبه قرآن خواندن آموخت/ شهید اگر با قرآن مانوس نباشد، شهید نمی‌شود/ شرط اول شهادت، انس با قرآن است 🔹 مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم؟ 🔸 مادر می‌گوید: «چیزی نمی‌خوام؛ فقط که میرم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم. می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون.». 🔸 حاج کاظم می‌گوید: «نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!». 🔹 بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد. 🔹 پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. قرار گذاشته می‌شود. حضرت آیت‌الله نزد مادر شهید می‌روند. قرآنی را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. 🔸 می‌فرمایند: «قرآن خودت رو بردار و بخوان!». مادر شهید شروع می‌کند به خواندن؛ بدون غلط. آیت الله نوری گریه می‌کنند و چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند:«جاهایی که نمی‌توانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانش کنیم.» ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 💐👈| شهدا از اینجا شروع کردند/ قرآنی باش تا شهید شوی... بسم‌الله 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
مدافع‌حࢪمے‌ڪہ‌تۅدۅࢪان‌ ڪࢪۅناشہیدشد...😷 بعدشہادت‌حاج‌قاسم‌خۅاب دیده‌بۅد‌ڪہ‌حاجےباخۅدش‌ میبرتش...🤝😭 ❤️تاࢪیخ‌شہادت:۹۹/۲/۲۱ هࢪࢪۅزایمانش‌ࢪاتقۅیت‌میڪࢪد نمیگفت‌چۅݩ‌جہادداࢪم‌ایمانم ڪامݪ‌است.⚔📿 اعتمادبہ‌خداࢪابہ‌جاێ‌اعتمادبہ نفس‌دࢪخۅدتقۅیت‌میڪࢪدۅ میگفت‌بایدبہ‌خدااعتمادداشتہ باشیم...😳😕 ❤️"شہیدابۅاݪفضݪ‌سࢪݪڪ"❤️ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد! ⬅️ دکتر محسن نوری دوست و همرزم شهید احمد علی نیری می گوید یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند.من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.» 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬅️تابستان شصت و يك ص ۱۶۷ ✔مرتضي پارسائيان 💚امام جماعت شدن ابراهیم❤️ ⬅️...ابراهيم را در محل همه مي شناختند. هركسي با اولين برخورد عاشق مرام و رفتارش مي شد. 🍁@shahidabad313 ⬅️هميشــه خانه ابراهيم پر از رفقا بود. بچه هايي كه از جبهه مي آمدند، قبل از اينكه به خانه خودشان بروند به ابراهيم سر مي زدند. ⬅️يك روز صبح مســجد محمديه)شــهدا( نيامده بود. مردم به اصرار، ابراهيم را فرستادند جلو و پشت سر او نماز خواندند. 🍁@pmsh313 ⬅️وقتي حاج آقا مطلع شــد خيلي خوشحال شــد و گفت: بنده هم اگر بودم افتخار مي كردم كه پشت سر آقاي هادي نماز بخوانم... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 (۵۳) 🍀(ره) 🍁 همراه با تلاش خالصانه 🌿 و درس آموز 🍂مقدمه سازی 👈: ص ۷۹ 🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی 🔸️انتشارات زائر رضوی 💢می گفت من عزادار ابدی ام و همین برای تمنای شهادت کافی است. ⚡ساعت یک و بیست دقیقۀ بامداد... 🖊شرط شهیدبودن چیست؟ ص ۸۱ 🔹️تــا کـسـی شـهـیـد نـبـاشـد، شـهـیـد نــمــیشــود. شـــرط شهیدشدن شهیدبودن است. 🔹️اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او و از اخلاق او استشمام می شود، بدانید او شهید خواهد شد. 🔹️تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند: قبل از این که شهید شوند، شهید بودند. نمی تواند کسی قبل از اینکه علم بیاموزد ِعالم شود. 🔹️شرط عالم شدن علم آموزی است. شرط شهیدشدن شهیدبودن است. 🌼شهید سلیمانی ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
⚡﷽⚡ ☀️(۲۵) 🔸بیست و پنجمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹خطاب به خانواده شهدا… 💢فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا، ای چراغ‌های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! 💢در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و به من آرامش می‌داد و خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ 💢صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️مکتب سلیمانی➡️ 👈تبیین مبانی مکتب سلیمانی بر اساس توصیفات رهبر انقلاب از سردار 💢زمینه ساز روحیه معرفتی و اخلاقی و انقلابی و سبک زندگی 🍂(قسمت پانزدهم) ✅باور به نصرت الهی✅ 🔹️تربیت یافته مکتب امام 🔸️پیام قطعنامه ۵۹۸ 🔹️باور توحیدی 🔹️انجام وظیفه 🔹️خنثی کردن تحریم ها 🔹️سبک زندگی اسلامی 🔹️علوم انسانی ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🌹 🔅شهیدبابڪ‌نورے🔅 ◽️یڪ‌ روز قبل‌ از‌ اعزامش‌ رفت‌ مسجد و با همه‌ نمازگزاران‌ خداحافظی‌ ڪرد و حلالیت‌ طلبید‌ به‌ همه‌ گفته‌ بود‌ می‌خواهم‌ بروم‌ خارج‌ از ڪشور. ◽️آن‌ موقع‌ همه‌ی‌ مردم‌ فڪر‌ می‌ڪردند‌ می‌خواهد‌ برود‌ آلمان‌ چون‌ من‌ و برادرش‌ خیلی‌ اصرار‌ به‌ رفتنش‌ داشتیم! اما بابڪ‌ به‌ جای‌ آلمان، سوریه‌ را‌ انتخاب‌ ڪرد روزی‌ ڪه‌ می‌خواست‌ بره‌ مادرش‌ خیلی‌ بی‌تابی‌ ڪرد اما بابڪ‌ گفت‌: من‌ خواب‌حضرت‌زینب(س) رو دیدم‌ و‌ دیگر‌ نمی‌توانم اینجا‌بمانم.. ◽️باید بروم‌ سوریه، اطرافیان‌ بهش‌ گفته‌ بودند چطور‌ می‌خواهی‌ مادرت‌ را تنها‌ بگذاری‌ بابڪ‌ گفته‌ بود‌ مادر همه‌ ما‌ آنجا در سوریه‌ است‌ من‌ بروم‌‌ سوریه‌ ڪه‌ بی‌مادر‌ نمی‌مانم‌ می‌روم‌ پیش ‌مادر‌ اصلی‌مان‌حضرت‌زینب‌سلام‌الله‌علیها🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
شهــید رضــا حاجی زاده: من از مردم ایــران می‌خواهـــم تفرقه‌اندازی نڪنید باهم‌ متحد باشید دیـــن اســــلام را سربلند نگه دارید به دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم را با حضــور قلب بخوانید. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 شهید عبدالله باقری ♦️ يه روز منتظرش بودم بياد دنبالم از زمان قرارى كه با هم داشتيم گذشت نگران شدم بهش زنگ زدم گفتم: " عبدالله كجايى؟ "🤔 گفت: " نزديكم " 🍃ازش آدرس دقيق خواستم كه كجاست. گفت: " اول خيابون شما هستم. " 🍃صداى يه زن رو پشت گوشى شنيدم كه داشت دعاش مي‌كرد. گفتم: " عبدالله چيكار دارى ميكنى؟😐 " حرف رو عوض كرد. گفت: " الان ميام. "🚶‍♂ 🍃بهش اصرار كردم چيزى نگفت. از اونجايى كه خيلى دلسوز بود حدس زدم به دو نفرى كه غالباً سر خيابون تَكَدي‌گرى ميكنن داره كمك ميكنه. گفتم: " نه عبدالله لزومى نداره بهشون چيزى بدى. "🙄 🍃ولى كار از كار گذشته بود داداشمون حدود يك ميليون ونیم بهشون پول داده بود. خيلى خوش قلب بود و مزد دل گندگيش رو از خدا گرفت.❤️ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ پای درد دل مادر شهید و دنیایی دلتنگی 😭 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 🍃 ❤️ 📱 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
❤️🍃 من خیلی به (س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم اشکم جاری می شود... و از این خانم بزرگ می خواهم که از خدا بخواهد که از سر تقصیر ما بگذره تا هرچه زودتر به اون عشق که وارد سپاه شدم برسم، شهادت شهادت شهادت... 🌱 🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳عکس نوشته های تطبیقی روایات حضرت زهرا(س) و کلام شهدا* ✳ آشنایی با ابعاد مختلف سیره و سبک زندگی فاطمی(س) و تطبیق آن در زندگی پیروان و جان برکفان مکتب ایشان(شهدا) ✅ *خوشرویی* 🔹️احساس خوشبختی ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷@shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈روایت شهید سردار سلیمانی از(س) در دفاع مقدس(۷) ⭐زمینه ساز آشنایی با سیره ی ❇️ *عملیات کربلای پنج* ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
~🕊 🌿💌 وقتی را شروع میکنیم بااولین چیزی که بایدبجنگیم "خودمان" هستیم وقتی که کارتان میگیرد و دورتان شلوغ میشود، تازه اول مبارزه است؛ زیرا به سراغتان می‌آید. 🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردار اسدی: سال هفتاد و شش می‌گفت که برای بیست سال آینده برنامه ریزی کرده‌ام 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✨🍃 حضرت آقا روی هیئتی‌ها حساب باز کرده! اگر حسابِ نائب امام مهدی رو خراب کنیم؛ حساب کتاب زندگی ما خراب میشه...!! 🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊