•┈••✾◆◆✾••┈•
🔹#گمـنـام_مثـل_مـادر
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
در عَجَبَم از کسانی کھ
هزاران گناھ مۍکنند...
و مُعتقدند یک قطرھ💧
اَشک بر امام حسین﴿؏﴾
ضامنِ بهشـت آنهاست!
#شهیدچمران🌱
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
اهلِدل دوخصلت دارد..ヅ📍
.
⇚دلـے، سخـنپذیـر
⇚وسخنـے، دݪپذیـر...
.
#شهیدهمت🌱
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
▪️خدا نکند مادری آه بکشد؛
خدا نکند دل مادری بشکند که اگر بشکند رنگ روزگار سیاه میشود؛
از آن روز که بین در و دیوار آه مادر، دامن دنیا را گرفت، همه چیز خراب شد؛
دیگر آب خوش از گلوی کسی پایین نرفت؛
دیگر دنیا جای زندگی نشد...
و نخواهد شد
تا تو بیایی!
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
آن مرد خدا، یار خدا کو؟؟
فرماندهٔ از کینه جدا کو؟؟
همراه ولی،دلدار علی........
آن لاله خونین رها کو؟؟؟
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_بیست_و_سه
📍برخورد صحيح ص ۱۷۱
✔جمعي از دوستان شهيد
💚برخورد ابراهیم با موتور ســوار عصباني❤️
📍از خيابان ۱۷ شــهريور عبور مي کرديم. من روي موتور پشــت سر ابراهيم بودم. ناگهان يک موتور سوار ديگر با سرعت از داخل کوچه وارد خيابان شد.
پيچيد جلوي ما و ابراهيم شديد ترمز کرد.
🍁@shahidabad313
📍جوان موتور ســوار که قيافه و ظاهر درستي هم نداشت، داد زد: هو! چي کار مي کني؟! بعد هم ايستاد و با عصبانيت ما را نگاه کرد!
📍همه مي دانســتند که او مقصر است. من هم دوست داشتم ابراهيم با آن بدن قوي پائين بيايد و جوابش را بدهد.
📍ولي ابراهيم با لبخندي که روي لب داشت در جواب عمل زشت او گفت: سلام، خسته نباشيد!
📍موتور ســوار عصباني يک دفعه جــا خورد. انگار توقع چنيــن برخوردي را نداشت. کمي مکث کرد و گفت: سلام، معذرت مي خوام، شرمنده.
🍁@pmsh313
📍بعد هم حرکت کرد و رفت. ما هم به راهمان ادامه داديم. ابراهيم در بين راه شــروع به صحبت کرد. سؤالاتي كه در ذهنم ايجاد شده بود را جواب داد:
📍ديدي چه اتفاقي افتاد؟ با يك سلام عصبانيت طرف خوابيد. تازه معذرت خواهي هم کرد. حالا اگر مي خواستم من هم داد بزنم و دعوا كنم. جز اينکه
اعصاب و اخلاقم را به هم بريزم هيچ کار ديگري نمي کردم.
📍روش امر به معروف و نهي از منکر ابراهيم در نوع خود بســيار جالب بود. اگر مي خواست بگويد که کاري را نکن سعي مي کرد غير مستقيم باشد.
🍁@shahidabad313
📍مثلا ً دلایل بدي آن کار از لحاظ پزشــکي، اجتماعي و... اشــاره مي کرد تا شــخص، خودش به نتيجه لازم برسد. آنگاه از دســتورات دين براي او دليل مي آورد...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۵۸)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_هشتم:#شهادت ص ۷۹
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵
🍀قسمت ب
🔹#هم_نفس
🔸️#عزیز_برادرم_حسین(پور جعفری)
🔹️#حسین_عزیز، خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگرچه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جداشدن ]از[ تو خوشحالم؛ چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم.
🔹️من همۀ عزیزانم را از دست داده ام و#عزادار ابدی آنها هستم. لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم،
🔹️یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلوی چشمم
هستند.
🔹️#حسین، بارها که باهم به#خطوط_مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگه دارم. اگرچه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آیندۀ پس از خودم که خدا می داند با هر یک از آنها که از دست داده ام، چه بر من گذشت و
حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم.
🔹️همیشه جلو که می رفتم، نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و#تو_شهید_شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
⚡﷽⚡
☀️#چهل_چراغ(۳۰)
🔸سی امین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔹خطاب به سیاسیون کشور…
💢اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
💢بهکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره خانهای سابق را تداعی میکنند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛