eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌼🍃🌼🍃🌼 ندا آمد اقراء گفت ندانم من ندا بازآمد اقراء باز گفت ندانم من ندا آمد اقراء باسم ربک الذی خلق/ خلق الانسان من علق محمد! بخوان به نام پروردگارت که آفرید، آفرید انسان را از خونِ بسته ی لخته شده محمد! بخوان پروردگارِ گران قدر را که کتابت با قلم را به انسانِ نادان آموخت. 🌼🍃🌼🍃🌼🍃 محمد! تو اینک، اینجا در این غار، در پیشگاه پروردگارت، برگزیده شدی برای رسالتی بزرگ تا پیام مرا به بندگانم برسانی. محمد!محمد!محمد! اللهم صلےعلےمحمد وآل محمد وعجل فرجهم 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 ، بر_همه_جهانیان_مبارک. ┄┅═✼🍃🕌🍃✼═┅┄ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوانی_که_حاجت_میدهد_1395-11-13-12-02.mp3
9.17M
#روایتگری #شهیدی_ڪه_واسطه_ی_ازدواج_دونفر_شد... ‌✍یہ جوون طلبہ اے رفت خواستگارے جوابش ڪردن دلش میگیره ؛ از طریق یڪے از دوستاش میره خادم الشهدا میشه... راوی، #روایتگر_شهدا التماس دعای مخصوص دارم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#امامزاده_بی_بی_حیات #فاطمه_صغری (س)از #فرزندان_امام_موسی_کاظم(ع) واقع در #روستای_بی_بی_حیات غرب#چترود وشمال غرب #کرمان و فاصله آن از#چترود ۴۰ کیلومتر از کرمان مسیر شهرهای #زنگی_آباد، #کاظم_آباد و روستاهای #رحیم_آباد،#کریم_آباد همچنین روستای فوق در شرق شهرستان #رفسنجان و دهستان #خنامان و از خنامان ۱۸ کیلومتر و از #رفسنجان ۷۰ کیلومتر مسافت دارد و در تمام مسیرهای اعلام شده دارای جاده آسفالته می باشد. 🍃چندین مرتبه به مناسبت های مختلف #سفر_تبلیغی به این منطقه داشته ام درسفر عیدانه #نوروز_۹۸خداوند باز توفیق این سفر را عنایت فرمود.در این سفر یاد یادمان شهید این دیار افتادم این عکس بهانه ای شد برای این یاد 🌷#شهید_هاشم_غلامرضایی از شهدای این روستا است به نقل برادر شهید: مادرمان خیلی نگران جبهه رفتن هاشم بود. یک روز پرسید: «مادر! کی خدمت سربازیت تمام می‌شود؟» گفتم: «مادر جان! دیگه منتظر تمام شدن خدمت من نباشید، من پاسدار شده ام و همیشه در حال خدمتم. این شهید عزیز در ۲۵ اسفند سال ۶۶ در عملیات والفجر ۱۰ در عراق به شهادت رسید. 🍃#دعا_ی_هر_روز #اللّهُمَّ_اجْعَلْ_عَواقِبَ_امُورِنا_خَیْراً ✨#خداوندا... 💠#آخر_و_عاقبت ما را #ختم_به_خیر کن #هدیه برای شادی روحمان نثار شهدای این دیار 🌷#شهید_هاشم_غلامرضایی 🌷#شهید_رجب_نجفیان 🌷#شهید_محمد_گنجی_زاده #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم #پیام_معنوی_شاکری #باران_معنوی_شاکری https://www.instagram.com/p/Bvy4lXknnwN/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1vc12hmszghcc 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✨⚘✨⚘✨⚘﷽⚘✨⚘✨⚘✨ باز پنجشنبه و یاد شهدا با ذکر صلواتـــ پنجشنبه ها برای من یک روز مثل تمام روزهاست ؛ ولی برای او یک قرار است و یک دل تنگ 😔 و بوسه ای که هر هفته مینشاند ، بجای گونه ی پسر ، به روی سنگ سرد ... 😔😔😭 ⚜بر دامن مادر شهیدان صلوات⚜ #یادش_باصلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#القصه #میخواهم_مثل_تو_باشم! 🍀رزق حلال ✍یک روز، ابراهیم کاری کرد که پدر از او خواست از خانه بیرون برود و تا شب بر نگردد! او هم رفت و تا شب نیامد. 🍀همه‌ي خانواده ناراحت بودند که ناهار را چه کرده و چه خورده؟ شب که برگشت و با ادب سلام کرد، بلافاصله سؤال کردیم: ناهار چي خوردی؟ ابراهیم گفت: ☘توی کوچه راه می‌رفتم، دیدم یه پیرزن کلی وسایل خریده و نمی‌دونه چه‌طور ببره خونه! منم رفتم کمکش کردم. 🍃کلی تشکر کرد و به اصرار یه پنج ریالی بهم داد. چون برای اون پول زحمت کشیده بودم، خیالم راحت بود که حلاله و باهاش نون خریدم و خوردم. #شهـید_ابراهیم_هادی 📚«سلام بر ابراهیم»، ص17 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مهـــدےجان اے ڪاش تمـام هفتہ یادت بودیـم بیـگانہ زخویـش و آشنایتــ بودیـم حیف است فقط جمعہ تو را یادکنیم اے کاش همیشہ هم صدایت بودیم 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بسم الله  شهید علی حسن پور مزار شهید: #گلزارشهداشیراز .قطعه یافاطمه الزهرا ردیف ۳ . . 🌷محله ما هنوز جاده کشی نشده و رفت و امد ماشین در ان خیلی کم بود تا خیابان اصلی حدود دوکیلومتر راه بود. روزها همسایه هایی که ماشین داشتند همدیگر را می رساندند, شب ها که دیگر هیچ... ان شب از سردرد در خانه افتاده بودم که علی امد. سریع مرا روی دوش کشید تا خیابان اصلی اورد تا به یک ماشین رسد و مرا برد دکتر. وقتی برگشتیم, چشمم افتاد به یک ماشین سپاه که جلو در بود.گفتم این مال کیه؟ گفت من با این امدم به ماموریت می رفتم گفتم حالی از شما بپرسم. گفتم مادر, پس چرا با این مرا نبردی دکتر؟ گفت اگر شما را سوار این می کردم,ان دنیا باید جواب پس می دادم چون این بیت الماله! 🌷 . .#باران شدیدی می امد. زمین شده بود شل و گل راه رفتن روی ان مکافات بود. ساعت ۳ نیمه شب بود که از خواب پریدم, جای علی خالی بود. گفتم حتما رفته وضو بگیره! یادم افتاد به بشکه اب که شب خالی شده بود, با خودم گفتم علی حوصله اش میشه, پانصد متر زیر بارون تا سد گتوند برای وضو بره و برگرده! از روزنه سنگر چشم به بیرون دوختم, دیدم علی پاچه های شلوار را داد #ادامه_دارد👇👇
روایتگری شهدا
بسم الله  شهید علی حسن پور مزار شهید: #گلزارشهداشیراز .قطعه یافاطمه الزهرا ردیف ۳ . . 🌷محله ما هنوز
از روزنه سنگر چشم به بیرون دوختم, دیدم علی پاچه های شلوار را داده بالا, با پای برهنه, دو سطل اب را از سد می اورد به سمت دستشویی. سطل ها را خالی کرد و دوباره برگشت سمت سد... اذان که برای وضو رفتم, بشکه ها لب تا لب اب بود, نمی دانم چند بار این مسیر را با پای برهنه رفته و برگشته بود... . . . 🌷بعد از شهادت علی بود,  و  امدند خانه ما. گفتند شما می دانید علی چه کاره بود؟ گفتیم نه! حاج مهدی گفت:الان یک کار کوچک علی را بر عهده من گذاشتند که مسؤلیت سنگینی است، بعد هم ادامه داد نگران نباشید ما با علی یکی هستیم. علی در پیچ دارالرحمه منتظر ما ایستاده است تا به او برسیم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀﷽🍀 #دنبال_شهرتیم و پی اسم و رسم و نام غافل از اینکه #فاطمه(س) #گمنام می خرد... #دعا_ی_هر_روز #اللّهُمَّ_اجْعَلْ_عَواقِبَ_امُورِنا_خَیْراً ✨#خداوندا... 💠#آخر_و_عاقبت ما را #ختم_به_خیر کن #پیام_معنوی_شاکری #باران_معنوی_شاکری 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀﷽🍀 هر که شد #گمنام تر #زهرا (س)خریدارش شود بردر این خانه از نام و نشان باید گذشت... #دعا_ی_هر_روز #اللّهُمَّ_اجْعَلْ_عَواقِبَ_امُورِنا_خَیْراً ✨#خداوندا... 💠#آخر_و_عاقبت ما را #ختم_به_خیر کن #پیام_معنوی_شاکری #باران_معنوی_شاکری 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#القصه #میخواهم_مثل_تو_باشم! 🔹ایثار نمره ✍لباس‌های ورزشی‌ام را شستم و اتو کشیدم تا برای روز امتحان آماده باشد. با عجله آمد خانه. آن‌ها را برداشت و برد. از پنجره دیدم که آن‌ها را داد به یکی از دوستانش. وقتی برگشت، خوش‌حالی توی چهره‌اش موج می‌زد. 🔸با عصبانیت گفتم: من تازه لباس‌ها رو اتو کرده بودم. چه کار کردی؟! بغض کرد و گفت: دوستم همه‌ي نمره‌هاش بیسته؛ اما اگه لباس ورزشی نپوشه، دو نمره از ورزشش کم می‌شه! #شـهید_بابک_سرمدی 📚«زنگ عبور»، ص91 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری شهدا
بسم رب الشهداوالصدیقین 🍀بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام ، خدمت شما پدر و مادر عزیزم. امیدوارم حالتان خوب باشد. چند کلمه ای به عنوان وصیت برایتان می نویسم. 🍀مادر جان؛ امیدوارم که مرا ببخشی. تو را خیلی اذیت کردم . و هیچ گاه نتوانستم کوچکترین زحماتت را جبران کنم. و حق فرزندی را اداء نمایم. اگر مرا نبخشی ، در جهان آخرت بدبخت می شوم ، هم چنین آقا جان امیدوارم مرا ببخشی. پدر و مادرم ؛ شاید بوسیله همین شهادت ( اگر شهید محسوب شوم ) گناهانم بخشیده شود و شاید بتوانم شما را نیز شفاعت کنم. تنها چیزی که از شما می خواهم ، اینست که از من راضی باشید و دعا کنید که جزء شهداء محسوب شوم. 🍀آقا جان؛ موتور گازیم را بفروشید و هر چه پول دارم از بانک بگیرید ، تمامش را به بیت المال تحویل دهید. چون شاید با این طرز درس خواندن حق من نبود که از بیت المال مصرف کنم ، و من نمی توانم جواب حق الناس را بگویم . 🍀شما خودتان از من بهتر می دانید که حضرت علی (ع) حاضر نشد چراغ بیت المال برای چند لحظه برای کار شخصی روشن بماند … اگر ممکن است یک ماه نماز برایم بخوانید. نصفش را شکسته و بقیه را کامل. و نیز اگر ممکن است هفت روز روزه برایم بگیرید و خواهش می کنم در مصیبتهایتان مصیبت تمام امامان را بخوانید . به برادرم و خواهرانم بگوئید که هیچ ناراحت نباشید چون شهادت بالاترین مقام یک انسان است. 🍀در خاتمه از تمام مردم می خواهم که جبهه را فراموش نکنند. این جبهه، جبهه حق در برابر باطل است. اگر جبهه را فراموش کنید حق را فراموش کرده اید ، و همچنین امام را تنها نگذارید. دیگر عرضی ندارم جز التماس دعا ۱۸/۱۲/۶۶ 🔷️این شهید بزرگوار فرزند مرحوم آیت الله امینیان نماینده خبرگان رهبری و امام جمعه شهرستان آستانه اشرفیه هستند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#القصه #میخواهم_مثل_تو_باشم! #القصه #نماز_اول_وقت ✍وقتی هفت‌ساله شد، خیلی خاص دل به نماز می‌سپرد. 🍀بدون اینکه کسی به او تذکر بدهد، تا صدای اذان را می‌شنید، بازی‌اش را رها می‌کرد، وضو می‌گرفت و به نماز می‌ایستاد. 🍀حتی مقید شده بود که نماز صبحش را هم بخواند. می‌گفت: باید بیدارم کنید. اگر یک روز دیر صدایش می‌کردم، می‌زد زیر گریه و می‌گفت: چرا این‌قدر دیر بیدار شدیم؟ مگر خواب مرگ گرفته بودمان؟ ببینید، آفتاب دارد درمی‌آید و... محمد شده بود زنگ نماز اهالی خانه. #شـهید_محمد_معماریان 📚«امتداد 34»، ص33 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊 🕊 ✍ما اسلام را بر کسي تحميل نمي کنيم، ولي اجازه فساد و فحشا را هم به کسي نخواهيم داد و هرگز اجازه نمي دهيم کسي با عنوان کردن آزادي غربي، اين گونه مسائل را در کشور رواج دهد. 📚منبع:سايت وصيت 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊 🌷 ✍ تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقه ى بالاى خانه ى ما مى نشستند. آفتاب نزده از خانه مى رفت بيرون. يك روز، صداى پايين آمدنش را از پله ها كه شنيدم، رفتم جلويش را گرفتم. گفتم «مهدى جان! تو ديگه عيالوارى. يك كم بيش تر مواظب خودت باش.» 🍀گفت «چى كار كنم؟ مسئوليت بچه هاى مردم گردنمه.» گفتم «لااقل توى سنگر فرمان دهيت بمون.» ☘گفت «اگه فرمان ده نيم خيز راه بره، نيروها سينه خيز مى رن. اگه بمونه تو سنگرش كه بقيه مى رن خونه هاشون.» 📚منبع: برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#القصه #میخواهم_مثل_تو_باشم 🔹اخلاص ✍روزهایی که از مغازه‌ي بابا زود برمی‌گشت، می‌رفت پایگاه بسیج مسجد. خانه هم که می‌رفت، سرش به کار خودش گرم بود. یک گوشه می‌نشست و یا قرآن می‌خواند یا درس. خیلی اهل حرف زدن از این طرف و آن طرف نبود. پس از شهادتش، دوستان مسجدی‌اش آمدند برای تسلیت گفتن به مادرش. 🍀گفتند: خوش‌به‌حال شما که یک همچین حافظ قرآنی را تقدیم اسلام کرده‌اید. مادر تازه آن‌جا فهمید پسرش حافظ قرآن بوده... #شـهید_حسن_قامت 📚«فرمانده! فرمان قهقهه!» ص42 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊