eitaa logo
روایتگری شهدا
22.9هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خلبان نابغه‌ای که نفس صدام را بریده بود! 🔹 شهید عباس دوران (زاده ۲۰ مهر ۱۳۲۹ شیراز - شهادت ۳۰ تیر ۱۳۶۱ بغداد) سرهنگ جنگنده اف-۴ نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بود که در ماه‌های آغازین جنگ ایران و عراق نقش مهمی در بمباران اهداف دشمن بعثی ایفا کرد. 🔹 شهید دوران که در دو سال اول جنگ بیش از ۱۲۰ عملیات و پرواز برون مرزی موفق داشت، در یک عملیات استشهادی در خاک عراق به شهادت رسید. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨تـو تمام دلخوشےام، بـراے آغازے دوباره اے! همین ڪہ باز هم،بہ انتظار اولین سلام صبح نشستہ ام، همہ هراس هاے زمین را از دلم بیرون مے‌ڪند!  ✋سلام بر قطب عالم امڪان☀️ 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹 دو حرف زیبا از دو بزرگ مرد: : برای شهید شدن اول باید مانند شهید زندگی کرد : تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه زیسته باشند ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🕊' شھید شدن دل میخواهد دلـے کھ آنقدر قوے باشد و بتـواند بریدھ شود از همھ تعلقات ؛ دلـے کھ آرام لھ شود زیر پایت و شھدا دلدارِ بـے دل بودند♥️✨ ...!🍃 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷 شهید همت: 🌿 ما از دادن نمی ترسیم، ولی از این می ترسیم که خدای ناکرده روزی این خون ها به ناحق ریخته شود و تزلزلی در راهمان و مان و توان مان پیدا شود که ان‌شاءالله نباید اینطور بشود. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه:۷۶ 🔻قسمت هفتادوسوم: منم،سلیمانی ✍یکی ازفرماندهان نقل می کند :درساعت سه بامداد دراوج سرمابرای شناسایی،به همراه یک گروه به مناطق صعب العبورودوراز قرارگاه مرکزی رفته بودیم. ناگهان از دوردست متوجه سوژه ای شدیم. آماده شدیم برای مواجهه . تااینکه آن شخص نزدیک شد وصدازدکه منم،سلیمانی! درآن شب سردپیاده درمسیری صعب العبور برای سرکشی ازماو دادن روحیه خودش رابه آن منطقه رسانده بود. 📖نشریه فکه شماره۲۰۲ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت چهل و هفتم:غواصان در قفس ♦️با ورود به غرفه های الرشید وارد سالن باریکی شدیم که سه نفر جدا از بقیه اونجا دراز کشیده بودن و میشد تشخیص داد که جاشون اختصاصیه. با چشمای مرموز ما را نگاه می کردن(مثل صیادی که در پی طعمه اش باشه). ما بی خبر از همه جا رد شدیم و وارد غرفه ها شدیم. بعد از روبوسی با بچه ها سرگرم صحبت شدیم و از اوضاع ایران و وضعیت جبهه ها براشون گفتیم و اونام از وضعیت اسارت و غرفه ها. ♦️غرفه های الرشید یه زندان مخوف بود که ظاهرا برای نظامیای متمرد و متخلف از اون استفاده می شده و حالا بعنوان یه قرنطینه موقت برای اسرا استفاده می کردن. البته همچین موقت هم نبود گاهی تا سه ؛ چهار ماه بچه ها اینجا نگهداری شده بودن. حتی زندان هم نبود. یه تعداد قفس تنگ و باریک. تقریبا هر متر مربع جای سه تا چهار نفر بود. بصورت مفید نفری بین ۲۵ تا ۳۰ سانتی متر مربع مکان برای استراحت داشت. ♦️تو روز که بچه ها بیدار بودن و درِ غرفه ها باز بود تعدادی از راهرو استفاده میکردن و تعدادی هم تو دسشوییا پخش بودن و کمتر فشار احساس می شد. شب اوضاع خیلی اسفناک بود و راهرو تخلیه میشد و همه باید تو غرفه ها می خوابیدن و در غرفه ها قفل می شد، واویلایی بود. برای خواب رو هم انباشته می شدیم. غرفه های دوازده و چهارده متری بین چهل تا پنجاه نفر رو تو خودش جا می داد و این خیلی وحشتناک بود. عده ای در اطراف اتاق پاهاشونو تا باسن روی دیوارا دراز می کردند و فقط تنه اونا روی زمین بود. عده ای هم سرشونو روی پا و سینه بقیه میذاشتن و می خوابیدن. 🔻فضای داخل🔻 ♦️فضای داخل غرفه ها با وجودِ اینکه اواخر بهمن بود و سرمای بیرون استخوان سوز بود ، اما داخل مثل حموم عمومی بشدت گرم و شرجی بود و بدنمون خیس عرق می شد. از کتک و شکنجه خبری نبود ، اما از جهاتی حتی خیلی سخت تر از استخبارات با اون همه شکنجه ها بود. فضا برای نفس کشیدن کم بود. خیلی وقتا زخمیای نیمهِ جان نفسشون می گرفت و با فریاد و  التماس ما لحظاتی اونا رو بیرون غرفه ها می بردن و تنها راه نجات دادنشان همین بود. بعضی وقتا هم به داد و فریادای ما توجهی نمی کردن و یکی جلو چشمامون بعلت ازدحام و تنگی نفس و گرفتن قلب تموم می کرد و جون می داد. هر چند شب یه بار این اتفاق میفتاد و تعدادی از عزیزانمون رو اینجوری از دست دادیم...                    ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ماجرای پیشگویی امام علی (علیه السلام) درباره نحوه شهادت «میثم تمار» یار ایرانی خود 🌹۲۲ ذی الحجه، سالروز شهادت جناب میثم تمار ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است! کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت گوشہ چشمتان هستیم! ✨کمے نور مهمانمان ڪنید... 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹‌شهـــید سردار حاج قاسم سلیمانی و از تو می پرسند: زیبایی را کجا میشود یافت؟! به آنها بگو: "در چهره آنانکه از خدا حیا می کنند" ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختران انقلاب صحبت‌های زیبای خواهر شهید پلارک با دو دختر جوان درباره‌ی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید آوینی: همین الان اگر ملک الموت سر رسد! و تو را به عالــم باقی فراخواند؛ هر چنــد با شهــادت ، آماده ای؟! شهادت به آسمان رفتن نیست به خود آمدن است. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه:۷۷_۷۶ 🔻قسمت هفتادوچهارم: یا قاسم ✍مرداد ماه ۱۳۶۴ بود. قرار بود در منطقه هورالعظیم عملیاتی انجام شود که لغو شد. من را که آن موقع بیست سال داشتم، به همراه چند نفر دیگر برای دیدبانی و شناسایی استعداد و ادوات عراقی ها در آن سوی اروند، به منطقه ی اروند کنار اعزام کردند. اولش که گفتند می روید اروند کنار، خیلی خوشحال شدیم که در این گرمای خرماپزان می رویم لب شط. آب تنی می کنیم. کباب ماهی می خوریم و خلاصه خوش می گذرانیم. ادامه دارد...... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار_شهدای_کرمان گزارش_ناب 💠هدیه، یک چادر است. چادری که به دخترشهید شیخ شعاعی هدیه داده است.... و حالا زائرین میخواهند آن را بپوشند.. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت چهل و هشتم:پدیده ای بنام جاسوسی 🔸️اولین چیزی که بچه های غواص به ما توصیه کردن این بود که مواظب اون سه نفری باشید که توی راهروی ورودی خوابیده بودن. با تعجب گفتیم چرا؟ گفتن اینا جاسوس اند و برای بعثیا خبرکشی می کنن. مواظب باشید حرفی پیششون نزنین که جونتون به خطر میفته. راستش اول فکر کردم اینا از منافقین هستن و داخل بچه ها برای جاسوسی و گرفتن اطلاعات نفوذ داده شدن ، اما با کمال تعجب متوجه شدم که اینا همراه همین بچه ها اسیر شدن. اصلا باورم نمی شد یه ایرانی که با دشمن جنگیده و اسیر شده و چه سختیایی از دشمن کشیده ، حالا حاضر بشه برای دشمن خبر کشی کنه و جون هموطناشو به خطر بندازه. 🔸️خیلی زود معما برام حل شد و متوجه شدم که تو شرایط سخته که مرد از نامرد و میزان خلوص ایمانِ افراد مشخص میشه. این بدبختا بخاطر دو لقمه نون بیشتر و یا فرار از کتک و شکنجه و در یه کلمه ضعف ایمان و نفْس ، حاضر شده بودن که وطن فروشی کنن. خدا می دونه که بچه ها چه سختیا و گرفتارهایی از اینجور افراد تا آخر اسارت کشیدن. 🔸️تمام شکنجه ها و برخوردهای خشنِ دشمن یه طرف و مرارتی که بچه های مامِ وطن و فرزندان خمینی(ره) از اینا کشیدن یه طرف. حواسمون رو شش دونگ جمع کردیم که حتی الامکان با اینا مواجه نشیم و حرفی از زبانمون درنیاید که سر سبز رو به باد بده. 🔸️این داستان بعدا به اردوگاه هم کشید و تو هر آسایشگاه صد تا صد و بیست نفری معمولا یکی دو نفر بودن که آلوده به خباثت و خیانت شدن. همین سه نفر بعدا تو اردوگاه یازده تکریت باعث شهادت چند نفر از بهترین بچه ها شدن. یکیشون به منافقین پناهنده شد. اون دو تا هم در اواخر اسارت پیش بچه ها ابراز ندامت کردن و گر چه نمی دونستیم که واقعا توبه کردن یا نه ، ولی بچه ها اونا رو بخشیدن و واگذارشون کردن به خدا و روز قیامت. حتی تو ایران هم کسی از اونا شکایت نکرد ، ولی ننگ و خواری ابدی رو برای خودشون به جون خریدن و شرمسار بچه ها و خونواده های خودشون و خدا و شهدا شدن... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹اول مرداد سالروز شهادت دانشمند هسته ای گرامی باد ♦️داریوش رضایی نژاد اول مرداد 1390 توسط عوامل سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) به شهادت رسید. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بہ‌ شهادت‌‌‌‌ِ با‌ رشادتت‌ نگاه‌ می‌کنیم و‌ از‌ گره‌ دل‌هایمان‌ گلہ می‌کنیم‌ ‌دستمان‌ را‌ بگیر‌ ... شاید‌ از‌ معجزه‌ نگاهت‌‌‌ ما‌ هم‌‌ پرواز‌ را در‌ آسمان‌ عشق‌ و‌ شهادت‌ تجربہ کنیم...💔 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شب بود، زیر چادر نشسته بودیم، حرف ازدواج شد، همه به هم تعارف می‌كردند، هركس سعی میكرد دیگری را جلو بیندازد. یكی‌ از برادران گفت: «ننه من قاعده‌‌ای دارد، می‌گوید هر وقت پایت از لحاف آمد بیرون، موقع زن گرفتن است!» وقتی این حرف را میزد «علی‌ پروینی» فرمانده دسته خوابیده بود و اتفاقاً پایش از زیر پتو بیرون افتاده بود همه خندیدم و یك‌ صدا گفتیم: «با این حساب وقت ازدواجِ برادر پروینی است» :) ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯