eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت پنجم 🔴ماجرای ازدواج شهید صیاد شیرازی به نقل از همسرشان عمویم برای این که سختی زندگی با یک فرد را به من تذکر بدهند، گفت:«زندگی با یک سرباز سخته. آن هم فردی مثل علی که زندگی ساده‌ای داره.» اما برای پدرم، پاکی و نجابت داماد آینده‌اش مهم بود نه تأمین رفاه من؛ همان چیزی که در وجود علی بود، همین هم بود که پدرم از بین همه‌ی خواستگارها با علی بیشتر موافق بود. علاوه بر این‌ها، تقوایی در وجود علی بود که تشخیص آن برای دخترها به سادگی امکان پذیر بود؛ آخر او، به هیچ دختری نگاه نمی‌کرد. این و و را در آن دوران واقعاً گوهر کمیابی بود پدرم نیز به خوبی در جای جای زندگی پسر برادرش دیده بود. از همان روزی که به قول معروف«بله» را گفتم، احساس کردم وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی می‌شوم که رشد معنوی، اخلاص و ، حرف اول را می‌زند. هر چه از ازدواجمان می‌گذشت، این حقیقت برایم روشن و روشن‌تر می‌شد و با پیروزی انقلاب، به اوج خود رسید. نماز شب‌اش ترک نمی‌شد، هر روز صبح دعای می‌خواند و آرزوی بزرگش این بود که سرباز (عج) باشد. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت ششم 🔴ماجرای آشنایی رهبر انقلاب با شهید صیاد شیرازی من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی این شهید(صیاد شیرازی) را شناختم. از اصفهان پیش ما می‌آمد، گزارش می‌داد و کمک می‌خواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. این‌که شما می‌بینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر این ، یک اجتماع عظیم را به وجود می‌آورند - که جزو تشییع‌های کم نظیر در دوران انقلاب بود - به‌خاطر همین و همین صفاست. خدای متعال دل‌ها را متوجّه می‌کند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ این‌گونه داریم. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت هفتم 🔴نباید ارز رو از کشور خارج کنى مسافر حج بودم. آمد گفت «عزیزجون، رفتى ، فقط کارت عبادت باشه، زیارت باشه. نرى خرید کنى.» گفتم: «من که نمى‌خوام برم تجارت. امّا نمیشه دست خالى برگردم. یک سوغاتى کوچیک براى هرکدوم ازبچه‌ها که دیگه این حرفا رو نداره.» گفت: راضى نیستم حتی برام یه زیرپوش بیارى. من که پسربزرگتم نمیخوام. نباید ارز رو از خارج کنى، برى اون جا خرجش کنى. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت هشتم 🔴پول برای من هیچ ارزشی نداره ✍علی با این‌که در ارتش شاهنشاهی خدمت می‌کرد این ارتش را قبول نداشت و به بهانه ارتش، دست از اعتقاداتش برنمیداشت. یک بار شخصی از ارتش پاکت‌هایی آورده بود و با این‌که علی گفته بود به هیچ وجه از این قبیل چیزها تحویل نگیریم من گرفتم و گذاشتم آشپزخانه علی آمد و وقتی دید خیلی ناراحت شد که چرا تحویل گرفتم. آن مرد برای خودشیرینی بعدها به علی فهماند که پاکت‌ها کار اوست بنده خدا فکر می‌کرد با تشویق روبرو می‌شود اما با عتاب علی مواجه شد و به آن مرد گفت که با چه حقی از برای خودشیرینی استفاده کردی و پول چای داخل آن پاکت‌ها را به او برگرداند و یک هفته بازداشتش کرد. می‌گفت: «پول برای من هیچ ارزشی نداره». الان کسی این حرف‌ها را باور نمی‌کند ، اما علی بعد از پیوستن به دانشگاه افسری، همه حقوق خود را به من می‌داد می‌گفت: مادر، من یک جور گلیم خود را از آب بیرون می‌کشم، اما شما ۵ تا پسر و ۲ تا دختر دارید. البته بعد از نیز باز بخشی از حقوقش را برای ما می‌فرستاد و تا وقتی شهید شد این مقرری قطع نمیشد. منبع: برگرفته از کتاب دلم برایت تنگ شده 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت نهم 🔴عزل صیاد توسط بنی صدر ✍بنی صدر اوایل خیلی صیاد را تحویل گرفته بود و او را به عنوان نماینده خودش به فرستاد. صیاد هم تقریبا تمام کردستان را آزاد کرده بود. علیه صیاد گزارش‌های زیادی به او می‌دادند تا این‌که به ستون صیاد که از بانه به سردشت حرکت می‌کرد کمین زد که صیاد هم با هلی‌کوپتر بلند شد و به کرمانشاه رفت. به بنی صدر گزارش دادند که صیاد همه را به کشتن می‌دهد. از طرفی صیاد وقتی به قرارگاه کرمانشاه رسید بچه‌های ارتش و سپاه صلوات فرستادند و برای او را مجبور کردند جلو بایستد که این موضوع‌ها به بنی صدر خیلی برخورد که سبب شد طی چند مرحله صیاد را عزل کند. در اصل سرآغاز این تقابل را میتوان از آنجایی دانست که شهيد صياد شيرازی برای برخورد با ضد انقلاب مسلح در کردستان قرارگاه شمال غرب را راه انداخته بود ولی این اقدام همواره خار چشم بنی صدر و یارانش بود. سرگرد صياد شيرازی پس از روزها مقاومت و جنگ بی امان با ضدانقلاب در سایه‌ی این قرارگاه در حالی که مجروح شده بود نامه‌ای از فرماندهی دریافت کرد که خواستار انحلال قرارگاه شمال غرب شده بود! صياد کاری را کرد که خيلی از حزب اللهی‌ها در مواجهه با مانع تراشی‌های به ظاهر قانونی می‌کنند و به فرماندهی نوشت که سرکارم میمانم و نمیروم. بنی صدر هم که منتظر فرصت بود نامه را نزد برد و گفت که صیاد سرپیچی کرده است و امام هم گفته بودند که طبق قوانین برخورد شود و به این ترتیب صیاد عزل شد. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت دهم 🔴هیچ وقت خودش را کنار نکشید ✍همیشه بود؛ هیچ وقت خودش را کنار نکشید. حتى وقتى به تهران احضار شد و درجه‌هاى سرهنگیش را گرفتند؛ وقتى بنى صدر خلع درجه‌اش کرد. با لباس بسیجى مى‌رفت سپاه، طرح مى‌داد و برنامه ریزى ستاد مى‌کرد. همیشه بود. حى و حاضر. هیچ وقت خودش را کنار نکشید؛ چه زمان جنگ، چه بعد از جنگ. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت یازدهم 🔴فرمانده‌ی نیروی زمینی وقتی فرماندهان عالی رتبه همچون فلاحی، فکوری، نامجوی، کلاهدوز و جهان‌آرا در سانحه هوایی به رسیدند، جلسه شورای عالی دفاع تشکیل شد و صیاد به عنوان فرمانده‌ی نیروی زمینی انتخاب شد. با اینکه خبر انتخاب صیاد از اخبار ساعت ۱۴ پخش شد اما صیاد تا شب مشغول جنگ با ضد انقلاب برای آزادسازی بود. شب که به قرارگاه برگشت دید همه به او تبریک می‌گویند فکر می‌کرد بخاطر آزادسازی بوکان است که میگفت کار هنوز تموم نشده اما انشاالله فردا شهر آزاد میشه. که در جواب صیاد گفتند تبریک بخاطر انتصاب شماست. احساس صیاد از زبان خودش: ناخودآگاه غمی توی قلبم حس کردم. دیدم اگه بخواهیم تمام حساب‌ها رو به خدا برسونیم آدم برای انجام و هر تکلیفی که به گردنشه مورد بازخواست قرار میگیره. با دلم گفتم: خدایا، ما همین کارمون رو که داشتیم انجام میدادیم، تازه با کلی فشار و سختی، توی دور افتاده بودیم که بتونیم میدون را بفهمیم و احساس تسلط کنیم، هنوز این کار تموم نشده، کار سخت تر از اون روی دوشم گذاشتی؟! غروب فردا، او با همان لباس رزمش که درجه‌ای هم نداشت به تهران رفت تا خود را به جلسه ی شورا برساند. منبع: برگرفته از کتاب دلم برایت تنگ شده 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت سیزدهم 🔴رنگ و بوی خدا فرمانده نیرو که شدم خیلی نامه‌ی تبریک برایم آمد، اما در میان این نامه‌ها، نامه از همه زیباتر بود. معلوم بود برای نوشتن آن وقت گذاشته؛ هنوز هم آن نامه را دارم. او برایم نوشته بود: «در حدیث برای ما نقل کرده‌اند که اگر میخواهی حال و روح درستی در اقامه‌ی نماز واجبت داشته باشی، به این بیندیش که این ، نماز آخرت است. با الهام از این نکته همیشه به خودم نهیب میزنم اگر میخواهی از تکلیف خدا درست بیرون بیایی باید به این بیندیشی که مسئولیت کنونی‌ات آخرین است که بر دوشت نهاده شده است. آن وقت است که زمینه پیدا می‌کنم تا نیت، فکر، زبان، قلم و عملم رنگ گیرد و کار را برای خدا انجام دهم. با چنین روحیه و تفکری قلبم مالامال می‌شود به اینکه خدای متعال به من معرفت، بصیرت و دست گیری(از جانب خودش) بخشد. چون کار به خودش تعلق دارد...» و بعد هم تبریکات معمول را گفته بود. منبع: برگرفته از کتاب دلم برایت تنگ شده 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت چهاردهم 🔴روایت شهید صیاد شیرازی از عملیات مرصاد ✍..صبح روز پنج مرداد عملیات با رمز یا علی(ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود. جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد. عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه - اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار رفتارکرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند. حالا من از این عملیات نتیجه می‌گیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هرزمان طوری مقدر می‌کند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود. رزمندگان اسلام قلب و دلشان با امامشان برای همیشه گره خورده بود. اشاره‌ای دارند که پذیرش قطعنامه مثل نوشیدن زهر بود برای رزمندگان اسلام که سال‌ها فداکاری کرده بودند. در حالی که هشت سال تلاش شده بود بعد از آن ما دلمان می‌خواست به صورتی دیگر نبرد تمام میشد. دلمان گرفته بود. اما خداوند با این پیروزی بزرگ و با این کشتار دسته جمعی بدترین و خبیث‌ترین دشمنانمان به دست ما، موجب رضایت خاطر رزمندگان اسلام شد و پایان نبرد هشت ساله دفاع مقدس با این عملیات درخشان انجام گرفت. منبع: برگرفته از کتاب عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت پانزدهم 🔴مجروحیت مجروح شده بود تیر به ماهیچه پایش خورده بود. اینجور مواقع نمی‌گذاشت اهل خانه بویی ببرند؛ به همین دلیل به خانه یکی از دوستانش رفته بود. بالاخره به همراه همان دوستش به خانه آمد. رفتم دم در دیدم علی عقب ایستاده و می‌گوید: هوا سرده شما برید تو. میخواست من نفهمم مجروح شده من هیچ وقت حرفش را رد نمیکردم برای همین به داخل خانه رفتم. بعد از نیم ساعت رفتم به اتاقش و دیدم پایش را بسته و دراز کشیده پرسیدم چی شده گفت توی هلی کوپتر بودم که تیراندازی کردن. حالا هم چیزی نشده. این درحالی بود که ماهیچه پایش از شدت خونریزی آب شده بود. باورش سخت است، ولی علی نه تنها چند ماهی با همان پای مصدوم به منطقه میرفت بلکه عقب هم نمیماند. یک بار که حالش خیلی خراب بود به او گفتم: مادر جان تو توی همین خونه هم داری به زور نفس میکشی، چطوری میخوای با این حال و روز با دشمن بجنگی؟ گفت: عزیز من همین که بچه بسیجی‌ها رو میبینم خوب میشم. منبع: برگرفته از کتاب دلم برایت تنگ شده 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت دوازدهم 🔴به خدا این کار را انجام خواهم داد مثل کارمندها نمى‌آمد ستاد کل؛ که هفت ونیم یا هشت صبح، کارت ورود بزند و چهار بعد از ظهر، کارت خروج. زود مى‌آمد و دیر مى‌رفت. خیلى دیر. مى‌گفت «ما توى کشور بقیة الّله هستیم. این ملتیم. مردم ما رو به این جا رسوندن. باید براشون کار کنیم.» موقعی حضرت امام(ره) او را به حضور طلبیدند و دستور اکید دادند که شمال غرب ناامن است و فقط شما میتوانید امنیت آنجا را برقرار کنید. صیاد هم بلافاصله در خانه خود ستادی تشکیل دادند و افراد مورد اعتماد را برای اجرای امر امام(ره) انتخاب کرد. او بعد از کناره گیری از فرماندهی نیروی زمینی قسم یاد میکرد؛ اگر بفرمایند لباسهایت را بکن یا درجه گروهبان سومی بزن، به خدا این کار را بدون کمترین ناراحتی انجام خواهم داد. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت شانزدهم 🔴نماز صیاد نماز اول وقت چیزی بود که او هیچ وقت ترکش نمی‌کرد. اصلا جز متعلقاتش بود. بعضی چیزها همیشه همراه آدم هست و آدم این‌ها را همه جا می‌برد هم همیشه همراه او بود؛ وضو و دورکعت بعد از وضو هم همین طور. همیشه با وضو بود و بعد از هر وضویی که می‌گرفت دو رکعت نماز می‌خواند. چنان با عشق نماز می‌خواند که انگار نماز آخرش را می‌خواند و گویی به آسمان وصل شده است. مى گفتیم «فلانى پشت خطّه. ارتباط بدیم؟» اگر وقت بود، مى‌گفت «بهشون بگید وقت نمازه. لطف کنن بعداً تماس بگیرن.» 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🔰 هر موقع در مناطق جنگے راه رو گم ڪردید نگاه ڪنید آتش #دشمن ڪدام سمت را مےڪوبد همان #جبهہ_خودے است. 🌴 #شهید_محمدابراهیم_همت 🌴 💠 @merajshohada_babolharam 💠
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت هفدهم 🔴کمک به آدم‌هاى مستحق کمک به آدم‌هاى ، کار همیشگیش بود. یک سوم حقوقش رابه من می‌داد براى خرجى، بقیه‌اش را صرف این جور کارها می‌کرد. چهلـپنجاه روزى از شهادتش مى‌گذشت که چند نفرى آمدند خانه‌مان. مى‌گفتند «ما نمیدونستیم ایشون بوده. نمى‌شناختیمش. فقط مى‌اومد بهمان کمک مى‌کرد و مى‌رفت. عکسش رو از تلوزیون دیدیم.» گاهى قوم و خویش‌هاى شهرستانی مان گله مى‌کردند که «جناب ، هم وسیله دارن، هم راننده. اون موقع ما باید با تاکسى از ترمینال و فرودگاه بیاییم خونه‌تون. این درسته؟ ما که تهران را خوب بلد نیستیم.» به پدر که مى‌گفتیم، مى‌گفت «مسئله اى نیست. فوقش دلخور میشن. اونا که نمى‌خوان جواب بدن، من اون دنیا باید جواب بدم. راننده و ماشین که اموال شخصى من نیست.» 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت هیجدهم 🔴مى‌خوام یک کار خیر برات انجام بدم نماز شبش را که خواند، تا صبح بیدار مى‌ماند. براى نماز صبح همه را بیدار مى‌کرد. هرجا بود، سعى مى‌کرد نماز صبح را به بخواند. بچه‌ها را جمع مى‌کرد. بعد از نماز ورزششان مى‌داد. بعد مى‌رفت سراغ کارها. می‌گفت «هرچه دارم، از نماز دارم.» همیشه می‌گفت. همیشه تأکید داشت نماز را اول وقت بخوانیم. وقت‌هایى که خانه بود، نماز مغرب و عشا را به جماعت مى‌خواندیم. به امامت خودش. روزهاى جمعه مى‌گفت «امروز مى‌خوام یک کار برات انجام بدم. هم براى شما، هم براى خدا.» وضو مى‌گرفت و مى‌رفت توى آشپزخانه. هرچه مى‌گفتم «نکنید این کار رو، من ناراحت مى‌شم، باعث شرمندگیمه.» گوش نمى‌کرد. در را مى‌بست و آشپزخانه را مى شست. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ⚡️اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم⚡️ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
📕مسأله جهاد و شهادت از کتاب‌های درسی حذف نشود🇮🇷 ✳️ پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ رهبر معظم انقلاب هم‌زمان با سالروز حماسه‌ فتح خرمشهر تأکید کردند. 🎋🔰http://vasael.ir/fa/news-details/5281/ 📡 @vasael_ir
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت نوزدهم 🔴مثل یک خادم ✍آخر هرماه روضه خوانى داشت؛ توى زیرزمین خانه‌اش، که حسینیه بود. معمولاً هرکس مى‌آمد روزه بود. آخر جلسه نماز جماعت بود و افطارى. هر دفعه یک گوسفند مى‌کرد؛ براى فقرا، آن‌هایى که مى‌شناخت. شش بعدازظهر، مراسم شروع مى‌شد. اما دوستان نزدیک، از ساعت سه مى‌آمدند. حسینیه قبل از سه آماده بود. نمى‌گذاشت کسى دست به چیزى بزند؛ خودش پاچه‌هایش را بالا مى‌زد و مثل یک کار مى‌کرد. تو و بیرون حیاط را مى‌شست و آب و جارو مى‌کرد. جلسه که شروع مى‌شد، خودش را خیلى نشان نمى‌داد. تا موقع ، جلو نمى‌آمد. 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ⚡️اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم⚡️ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت بیستم 🔴مزد تمام سال‌های جنگ ✍...قرار بود صبح روز عید غدیر برود به خدمت و درجه‌ی سرلشگری‌اش را بگیرد. همه تبریک گفتند خودش میگفت: «درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست وقتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند حس میکنم ازم راضی هستند. وقتی ایشان راضی باشد (عج) هم راضی‌اند . همین برایم بس است . انگار مزد تمام سال‌های را یک‌جا بهم داده‌اند.» 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ⚡️اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم⚡️ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت بیست ویکم 🔴 برنامه شهید در روزهای تعطیل 🔹 صیاد بعد از جنگ به این نتیجه رسید که فراموش خواهد شد. یافته‌های جنگ، نه تاریخ جنگ‌. تاریخ جنگ ثبت شده است ولی یک چیزهایی در جنگ یافت شده که فراموش خواهد شد. از شروع کرد. خودش تنهایی رفت به مساجد بزرگی مثل مسجد اعظم قلهک و شروع کرد خاطرات جنگ‌ و چیزهایی را که در جنگ یافته بود، بیان کردن. روزهای تعطیل مثل پنجشنبه و جمعه، صیاد پیشکسوت‌هایی که در تهران بودند (از ارتش و سپاه و جهاد) را دعوت می‌کرد و برنامه‌ریزی می‌کرد که چگونه برویم این یافته‌ها را در دانشگاه افسری امام علی(ع) آموزش بدهیم؟ خود صیاد مَنِش درس می‌داد. کم‌کم به این رسید که باید را به منطقه‌ی جنگی ببرد و همین حرف‌ها را توی منطقه بازسازی کند. برداشت میدانی را شروع کرد. باز هم روزهای تعطیل. وقتی ایام عید چند تا تعطیلی به هم می‌خورد، آدم‌هایی را که آشنای کار بودند، دعوت می‌کرد. با خون دل خوردن‌ها؛ بدون اعتبار، بدون بودجه، بدون پشتیبانی. ارتش هم درگیر کارهای خودش بود، نمی‌تواست برای این کارها سرمایه‌گذاری کند. سپاه هم طور دیگری درگیر بود و هرکدام مشغله‌ی خودشان را داشتند. 🔸امیر ناصر آراسته از هم‌رزمان شهید صیاد شیرازی منبع: برگرفته از شبکه تحلیلی نخبگان ⚡️اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم⚡️ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت بیست ودوم 🔴 غرق خون لباس آبى تنش بود. ماسک زده بود و داشت خیابان را جارو مى‌کرد. تعجب کردم. رفتگرها که لباسشون نارنجیه؟ درِ حیاط را تا آخر باز کردم. گاز داد و رفت بیرون. یک لنگه در رابستم. چفت بالا را انداختم. جارویش را گذاشت کنار و رفت جلو. یک از جیبش درآورد. پدر تا دیدش، به جاى این که شیشه را بکشد پایین، در ماشین را باز کرد. نامه را ازش گرفت که بخواند. دولاّ شدم، چفت پایین را ببندم. صداى بلند شد. دیدم یکى دارد مى‌دود به طرف پایین خیابان، همان که لباس آبى تنش بود. شوکه شدم. چسبیده بودم به زمین. نتوانستم از جام تکان بخورم. کنده شدم، دویدم به طرف بابا. رسیدم بالاى سرش. همان طور، مثل همیشه، نشسته بود پشت فرمان. کمربند ایمنیش را هم بسته بود. سرش افتاده بود پایین، انگار خوابیده باشد، امّا غرق . 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ⚡️اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم⚡️ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب همراه باخاطره ای کوتاه از شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1⃣سحر است. نماز را در حرم امام مى خوانیم و راه مى افتیم. رسممان است که صبح روز اوّل برویم سر خاک. مى رسیم. هنوز آفتاب نزده، امّا همه جا روشن است. آقا آمده اند; زودتر از بقیّه، زودتر از ما. - شما چرا این موقع صبح خودتون روبه زحمت انداختید؟ - دلم براى صیادم تنگ شده. مدتیه ازش دور شده ام. تازه دیروز به خاک سپرده ایمش. 2⃣برده بودندش بیمارستان. وقتى رسیدم بالاى سرش، غرق خون بود. بدنش هنوز گرم بود. لب هایش مى خندید. نه که حس کنم، خیال کنم یابه ذهنم برسد; مى دیدم. مى خندید. صورتش را پاک کردم. بوسیدمش. 3⃣لباس آبى تنش بود. ماسک زده بود و داشت خیابان را جارو مى کرد. تعجب کردم.- رفتگرها که لباسشون نارنجیه؟ درِ حیاط را تا آخر باز کردم. بابا گاز داد و رفت بیرون. یک لنگه در رابستم. چفت بالا را انداختم. جارویش را گذاشت کنار و رفت جلو. یک نامه از جیبش درآورد. پدر تا دیدش، به جاى این که شیشه را بکشد پایین، در ماشین را باز کرد. نامه را ازش گرفت که بخواند. دولاّ شدم، چفت پایین را ببندم. صداى تیر بلند شد. دیدم یکى دارد مى دود به طرف پایین خیابان; همان که لباس آبى تنش بود. شوکه شدم. چسبیده بودم به زمین. نتوانستم از جام تکان بخورم. کنده شدم، دویدم به طرف بابا. رسیدم بالاى سرش. همان طور، مثل همیشه، نشسته بود پشت فرمان. کمربند ایمنیش را هم بسته بود. سرش افتاده بود پایین; انگار خوابیده باشد، امّا غرق خون. 4⃣ماه آخر خیلى مى آمدند دم خانه، زنگ مى زدند که «ماهیانه ما چه شد؟» به دلم بد آمد حس کردم که این زنگ زدن ها، خیلى طبیعى نیست. یک بار گفتم «حاج آقا، شما نرید. اجازه بدید من برم، ببینیم اینا کى اند، از شما چى مى خوان.» گفت «نه خانوم. اینا کارگرند و من دلم نمى آد بهشون بگم نه. خوب نیست شما ببرید. شاید خجالت بکشن ازتون پول بگیرن.» 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران - انتشارات روایت فتح 🍀صیاد دلها وبها الدینی آیت الله بهاءالدینی اومده بودشیرازطلبه هاازشون خواستنداین عارف فرزانه فرمودند:برویدصیادشیرازی شوید اگرصیادشیرازی شدید،هم دنیادارید،هم آخرت. 🔽این نوشته درعکس👇👇وجوددارد
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب همراه باخاطره ای کوتاه از شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 5⃣ هرلحظه این احساس را داشتم; که هر وقت باشد، شهید مى شود. همیشه هم بهش مى گفتم. مى گفتم که «هر وقت باشه، شهید مى شى. ولى دوست دارم به این زودى ها شهید نشى. هنوز پسرام داماد نشدند. مى خوام خودت دامادشون کنى.» خواب دیده بود.که یکى از دوست هاى شهیدش آمده ببردش. نمى رفته. به ما نگاه مى کرده و نمى رفته. ما خیلى گریه مى کرده ایم. دوستش به زور دستش را کشیده بوده و برده بودش. بعد از این خوابش، بهم گفت «تو باید راضى باشى تا من برم. خودت رو آماده کن.» همه جایش رامى دانستند. که وقتى مى آید نماز جمعه تهران، کجا مى نشیند. با آن اورکتش، روزهاى پاییزى که مى رفت نماز جمعه، مى شناختندش. مى رفتند سراغش.با همه احوال پرسى و روبوسى مى کرد; خیلى مهربان. اگر چیزى هم ازش مى خواستند، نه نمى گفت. اگر مى توانست، انجام مى داد 6⃣ چند روز مانده به شهادتش. پشت رُل بود. رانندگى مى کرد. مى رفتیم مهمانى. شروع کرد به حرف زدن. هیچ وقت ندیده بودم این طورى حرف بزند.از گذشته هاش مى گفت; از جوانیش، از لطفى که خدابهش داشته. این یکى را طورى گفت که اشک توى چشم هایش جمع شد.انگار بغض کرد. همین طور حرف مى زد. مى گفت «لطف خدا را در همه مراحل زندگیم دیدم; تا حالا مرا تنها نگذاشته.» از سیر زندگیش مى گفت. از این که تمام بدهى هایش را داده و دیگر هیچ قرضى ندارد. مسایل خصوصى زندگیش را تعریف مى کرد. من که دخترش بودم، هیچ وقت ندیده بودم این طورى صحبت کند. 7⃣وقتى مى خواستیم برویم مأموریت، اوّل صدقه مى داد. بعد قرآن را باز مى کرد و یک سوره مى خواند; با ترجمه اش. بعدش برنامه سفر را توضیح مى داد و مى گفت که چه کارهایى مشترک است و چه کارهایى انفرادى. وقت آزادمان را هم مى گفت. وارد شهر که مى شدیم، اوّل مى رفت گلزار شهدا، فاتحه مى خواند. بعد مى رفت سراغ خانواده شهدا. باهاشان صحبت مى کرد. مشکلاتشان را مى پرسید و گاهى یادداشت مى کرد، که اگر بتواند، حل کند. بعد مى رفتیم سراغ مأموریتمان. 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران - انتشارات روایت فتح 🍀صیاد دلها ونماز اول وقت ✍...می گفتیم‌:فلانی پشت خطه،تلفن رووصل کنیم؟اگه وقت اذان بودمی گفت:بهشون بگیدوقت نمازه،لطف کنن وبعداًتماس بگیرند... ⭐️این نوشته هم درعکس وجوددارد👇👇👇 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ⚡️اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم⚡️ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
امضای شهید پای برنامه امتحانی فرزندش! کرامت شهید سید مجتبی صالحی که پس از شهادت، برنامه دخترش را امضاء می کند. ◀️ شرح ماجرا از زبان همسر شهید در برنامه #روایت_عشق بشنویم ⬇️ @Radiomaaref
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب همراه باخاطره ای کوتاه از شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 8⃣بهترین فرصت بود. حدس زدم خواب است. پوتینش را از جلوى سنگر برداشتم و دویدم توى آشپزخانه. فرچه و قوطى واکس را از توى کشوم برداشتم و شروع کردم. هنوز یک لنگه اش مانده بود که سروکله یکى از افسرها پیدا شد. حدس زدم که آمده دنبال پوتین تیمسار. به روى خودم نیاوردم. حتا از جا بلند نشدم. تندتند فرچه مى کشیدم. یک دفعه، سر و کله خودش پیدا شد. به آن افسر گفت «شما گفتید پوتین هاى منو واکس بزنه؟» - نه خیر، به هیچ وجه. آمد طرفم، نزدیکم که رسید، گفت «پسرم، شما خودت باید دو سال خدمت سربازیت رو انجام بدى، منم باید خودم پوتین هام رو واکس بزنم.» نشست روى زمین.پوتین ها را ازم گرفت و شروع کرد به فرچه کشیدن. دست خودم نبود; دوستش داشتم. 9⃣رفته بودیم زاهدان، مأموریت. بعضى از افسرها، اصرار داشتند که شب پیش ما باشند; توى اتاق ما بخوابند. گفتم «حرفى نیست. ولى شما نمى توانید با اخلاق ایشون سر کنید.» گفتند «اختیار دارید، این چه حرفیه، دوست داریم این چند روزه در خدمت تیمسار باشیم.» چهار نفر بودند. شب اوّل، طبق معمول، صیاد بلند شد. وضو گرفت. نماز شب خواند. نمازش که تمام شد، قرآن خواندنش را شروع کرد; تا نماز صبح. نماز صبحش را که خواند، ده دقیقه خوابید. بعد رفت ورزش صبگاهى. فردا شبش یکیشان آمد که «بهتره ما مزاحم تیمسار نباشیم.» شب بعد، یکى دیگر. 0⃣1⃣باید یک نفر در سطح فرماندهى نظر مى داد، کسى در رده بالا. صیاد یا کسى در همین سطح. نصفه شب بود. قبلاً سپرده بود هر ساعتى کار داشتید، بیایید. گذاشته بودیم به حساب تعارف. دیدیم مجبوریم. رفتیم درِ خانه اش. منتظر یک قیافه خواب آلود و اخمو بودیم. آمد دم در; خندان، با روى باز. 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران - انتشارات روایت فتح 🍀 نگاه به ناموس صیاد دلها ✍...علی رفته بودتهران تااونجادرس بخونه سال آخردبیرستان که بود، دوستش ازیک کوچه می رفت مدرسه،خودش ازیه کوچه دیگه...دوستش بهش گفت:علی!بیاازاین کوچه بریم،پرازدختره...اصلاقبول نکردوگفت:من نمیام... علی ازیه کوچه دیگه می رفت تانگاهش به ناموس مردم نیفته... ⭐️این نوشته هم درعکس وجوددارد👇👇👇 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ⚡️اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم⚡️ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هشتمین شهیدماه افسران؛ شهید سرلشگر خلبان عباس بابایی ____________ 🍀قسمت اول 🔴شهیدی که به قولش وفا کرد و خود را تا عید قربان رساند 🔸در سال ۱۳۲۹ در قزوین به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در دبستان دهخدا و دوره متوسطه را در دبیرستان نظام وفای قزوین گذراند. در سال ۴۸ درحالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن دوره آموزشی مقدماتی خلبانی، جهت تکمیل دوره به آمریکا اعزام گردید. در این مدت دوره آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران، در سال ۵۱ با درجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت شد. 🔸پس از پیروزی انقلاب به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه هوایی اصفهان به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت. شهید بابایی در مرداد سال ۶۰ به فرماندهی پایگاه هشتم اصفهان برگزیده شد و در آذر ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی، به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب گردید و به ستاد فرماندهی در تهران عزیمت کرد. در اردیبهشت سال ۶۸ به درجه سرتیپی مفتخر شد و در پانزدهم مرداد ماه همان سال درحالی که به درخواست‌ها و خواهش‌های پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی بر شرکت در مراسم حج پاسخ رد داده بود و گفته بود تا عید قربان خودم را به شما می‌رسانم، برابر با روز عید قربان در حین عملیات برون مرزی به شهادت رسید. 🔴شهید سرلشگر خلبان، عباس بابایی در هنگام شهادت ۳۷ سال سن داشت. از او یک فرزند دختر و دو فرزند پسر به یادگار مانده است. 🍀شادی روح شهیدان اسلام صلوات🍀 🌹اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌹 @majnon100 ✅گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLENPadr7dSFA 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃