eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ امام صادق علیه السلام هر گاه مؤمنى بتواند برادر خود را یارى رساند ، اما تنهایش گذارد ، خداوند در دنیا و آخرت او را تنها گذارد ... 📚میزان الحكمه ج 3 ص 252 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍از همه شما خواستارم که همیشه پشتیبان خونین اسلامی مان به رهبری امام بزرگوار باشید و هیچ گاه از این انقلاب طلبکار نباشید..... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍یک روز به او گفتم ، عیسی ! ، مگر از لباس نو بدت می آید !؟ خندید و گفت ، نه بابا !! ، می ترسم به درد تکبر دچار شوم !! دیگه چیزی نگفتم..... 📚امام سجاد و شهدا ، ص43 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌹 ✍من جارو میزدم، حسین شیشه پاک میکرد، من لباس ها را می شستم، حسین پهن میکرد؛ خلاصه هر وقت درخانه بود، تنهایم نمی گذاشت. گاهی به شوخی نصف استکان چایم را می نوشید و یا چند قاشق از غذایم را بر می داشت و می گفت: همه جا شریک هستیم! هنوزم که هنوز است با گذشت چندین سال، وقتی مشغول خوردن غذا هستم احساس می کنم، چند قاشقش را حسین می خورد. شاید برای دیگران عجیب باشد، اما او همیشه در کنار من است. به هر گوشه زندگی ام می نگرم، حضورش را حس می کنم. 🕊 🌷یادش با ذکر 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷تازه دامادی که ۲۳ روز بعد از ازدواجش شهید شد ... 💐سالروز شهادت شهید #مدافع_حرم #هادی_شجاع گرامی باد. 📚 #معرفی_کتاب «وهب زمان» نام پرمسمایی برای کتاب زندگینامه شهیدی است که، چون وهب نصرانی در شرایط تازه‌دامادی به شهادت می‌رسد. جوانی ۲۶ ساله که ۲۳ روز بعد از برگزاری مراسم ازدواجش در #سوریه آسمانی می‌شود. در کتاب وهب زمان که در گفت‌و‌گو با خانواده و دوستان #شهید جمع‌آوری شده، شمه‌ای از زندگی شهید هادی شجاع را پیش رو داریم، اما نقصان بزرگ این کتاب، عدم گفت‌وگو با همسر شهید است که خود نویسنده نیز در مقدمه به آن اشاره کرده است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✨برقِ نگاهـت... قدرتِ گنـاه را از من گرفــته؛ من تا ابد به عهد خویش با چشمانت پایبندم... 🌱وقتی نگاهت به من است! مگر میشود دست از پا خطا کرد؟ تو هم #شاهدی و هم #شهید.. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
خواب مادر یکی از #شهدا درباره رهبری به حضرت آقا بگویید #فرج نزدیک است😭😔💔 ان‌شاءالله عکس باز شود... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ حضرت امام حسین علیه السلام مَن نَفَّسَ کُربَةَ مُومِنً فَرَّجَ اللهُ تَعالی عَنهُ کُرَبَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ هر کس که رنج و اندوهی را از مؤمنی ، برطرف سازد ، خداوند متعال غمهای دنیا و آخرت را از او دور می سازد.... 📕 مستدرک الوسائل ، ج۱۲ ، ص۲۰۹ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#وصیت_شهدا ✍باور کنید که جنگ است و جنگ امروز بسی سخت تر از دفاع هشت ساله ؛ دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان در حال حمله به مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست ؛ حرکتی کنید.... مدافع حرم #شهیدحامد_کوچک_زاده 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍ در عملیات سه ، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم ، نگران و متحیر ، ستون در حال حركت در آب را كنترل می ‌كردم. 💠 وقتی دیدم كه یكی از بچه ‌ها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است ، بیشتر نگران شدم. شانه‌ ایشان را گرفتم و تكان دادم ، سرش را بلند كرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم ، چی شده؟! ، چرا تكان نمی خوری؟! خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت ، مشغول بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون ، بقیه را همراهی می ‌كردم !! 💠 اطمینان و آرامش خاطر این نوجوان بسیجی تنها زبانم را بند آورده بود . گفتم ، اشكالی نداره ، ادامه بده ! التماس دعا 💠صبح روز بعد ، روی سكوی ، اَلاُمیه ، اولین بود كه به دیدار معشوق نایل آمد.... 📕 نمازشب شهیدان ، ص ۱۰ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿خوشبختــے یعنـے حس‌ ڪنـی‌ #شهیـد دارد تو را‌ می‌نگرد و تو به احتـرامش از گنـاه فاصله می‌گیری ... #نگاه_شهدا_به_ماست 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸 شهید مهدی زین الدین🌸 💎 دو سه روزی بود می دیدم توی خودش است. پرسیدم « چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟ » گفت « دلم گرفته. از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست. » گفتم » همین جوری ؟ » گفت » نه. با حسن باقری بحثم شد. داغ کردم. چه می دونم ؟ شاید بهاش بلندحرف زدم. نمی دونم. عصبانی بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمی زنم که تو با من حرف می زنی. دیدم راست می گه. الان د و سه روزه کلافم. یادم نمی ره.» ➖🔘➖🔘➖🔘➖🔘➖🔘➖🔘➖   💎شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده. #اربعین #صلوات 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#زیبا_ترین_عکس زیباترین عکسی که از #تواضع، #احترام، بزرگواری و #عظمت یک #شهید می توان دید، فقط این است. #سردار شهید "علی رضا نوری" قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله (ص) هنگام ادای #احترام و #بوسیدن #دست #مادر خود. #شهید نوری بهمن 1365 در عملیات کربلای 5 در #شلمچه به #شهادت رسید. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
همیشه روی لبش لبخند بود. نـه از این بابت که مشکلی ندارد. من خـبر داشتـم کـه او بـا کوهـی از مشـکـلات دسـت و پـنجـه نــرم مـی کرد. اما هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که میفرماید: مومـن شادی هایش در چهـره اش و حـزن و اندوهـش در درونش می باشـد.. اولین چیزی که از هادی در ذهـن دوستـان نـقش بسـته بود چـهره‌ای بود با لبخند آراسـته شده رفاقت با او هیچ کس را خسته نمی کرد. شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری 🌷یادش با ذکر اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📖 #خاطرات_شهدا 🌈 #مامانما_گم_ڪردم امروز سالروز شهادت شهید بهنام محمدی دانش آموز خرمشهری است . نوجوان ۱۳ ساله‌ای ڪه به منظور مقابله با دشمن و ضربه زدن به آنها ، به شناسایی مواضع عراقی ها می‌رفت و غنائم و اطلاعات مهمی را با خود می‌اورد . بهنام می‌رفت شناسایی چند بار گفته بود : « دنبال مامانم می‌گردم ، گمش ڪردم .» « عراقی‌ها هم فڪر نمی‌ڪردند " بچه ۱۳ ساله " بره شناسایی ، رهاش می‌ڪردند . یه‌بار رفته بود شناسایی ، عراقی‌ها گیرش انداختند و چند تا سیلی بهش زدند . جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مونده بود ؛ وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود ؛ هیچ چیز نمی‌گفت ؛ فقط به بچه‌ها اشاره می‌ڪرد ڪه عراقی‌ها ڪجا هستند و بچه‌ها راه می‌افتادند . « یڪ بار یڪ اسلحه به غنیمت گرفته بود و با همان یڪ اسلحه ، هفت عراقی را اسیر ڪرده بود .» #شهید_نوجوان #شهید_بهنام_محمدی #سالروز_شهادتشان 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠خاطــره ای بسیار عجیب از شهید ✨ #ابراهیـــم_هادی 🌷یادش با ذکر #صلوات #سلام_بر_ابراهیم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚠️ 🔺حواسـت باشد ڪودڪانۍ در سن ڪم پدرانشان به خاطر امنیت من و تو فدا شده‌اند مبادا با بدحجابۍخونشان را پایمال ڪنیم؛ 🔻پس حواست باشد؛ مبادا با خون به دل فرزندان شهدا ڪنۍ... چون هیچ ڪداممان نمۍتوانیم دلتنگۍ خانواده شهدا را درڬ ڪنیم.... 🌷 اللهم عجل لولیڪ الفرج🌼 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۲۹ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍...ده روزی مانده به عید نوروز ۹۶.آمد که جایی سراغ نداری در وقت های بایستم کار کنم؟ گفتم:اتفاقا این که کار می کنم.نیرو می خواد. 🍀خب اگر من بودم قاعدتا برایم مهم بودکه چقدر حقوق می دهد، می کند یا نه وساعت کاری اش به چه شکل است.اولین سوالش این بود:سر ظهر می ذاره برم بخونم؟تا بعد از سیزدهم عید آمد مغازه. راوی:مجید صالحی،دوست شهید 📚 فصل ۳ ص ۱۸۲ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 حرفهای خواهر #شهید_ابراهیم_هادی در برنامه #بهشت_شهر ❤️ جای تابلوهای شهید در قلب ماست. ما تا آخر ایستاده ایم... @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ حضرت محمد صلی الله علیه و آله ✍چه بسا لذتی کوتاه که اندوهی دراز بر جای گذارد ، پس مراقب اعمال و رفتارتان باشید که همه ی اینها بازگشتش به خود شماست..... 📚بحارالانوار ص۸۴ ج ۷۴ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍از خدا خواسته ام اینجا محل شود ، و دلم گواهی می دهد که خداوند آرزوی مرا برآورده خواهد کرد . بعد از و دیگر یاران ، من تنها شده ام ، و به همین خاطر انتظار شهادتم را می کشم . امیدوارم خداوند با من مشکلات این منطقه و معضلات آن را حل کند ... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره_شهدا ✍برای یکی از عملیات ها آماده می شدیم. علی هاشمی اومد و مسئولیتها رو مشخص کرد ، ☘ #سید حمید شد مسئول گردان در منطقه دهلاویه ، یادم هست که فرمانده بود و با بچه ها می رفت کانال می کند ! گفتم ، سید بچه ها که هستند ، چرا شما ؟! می گفت ، بچه ها هستند ، اما خسته شدند ! 🌴خوب یادمه اون روزها گرما بیداد می کرد و پشه ها نیش های بدی می زدند ! ، کمتر کسی توی این شرایط طاقت می آورد ، #سید فرمانده بود اما وقتی دشمن جلو میومد ، جواب پاتک دشمن رو می داد ، ☘ آرپی جی زن خوبی بود ، از بس آرپی جی زده بود از گوشش خون میومد ، اسمش فرمانده گردان بود ولی با بلدوزرچی ها ، با بچه های شناسایی ، با بچه های لجستیک ، با بچه های تدارکات بود و به همه کمک می کرد ! 🌴باسردار ناصری برای شناسایی منطقه جلو می رفت ، علی هاشمی گفته بود ، خودتون جلو نرید ، فقط ناظر باشید ! ☘ولی سید قبول نمی کرد می گفت ، چطور به بچه ها بگم برید جلو و خودم نرم؟! برای همین جلو تر از بقیه درعملیات های سخت پیش قدم می شد. حتی یک لحظه هم آرامش و سکون نداشت ، بار ها دیدم که حتی در حال راه رفتن داره غذا می خوره ، انگار خستگی ناپذیر بود.... #شهیدسیدحمید_میرافضلی 📚پابرهنه در وادی عشق 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊