🌷🕊🍃
السلام علی الشهدا
سݪامبرآنـانڪهڪݪـامعشـقگفتنـد
ۅطریـقدوستپیمـــۅدند...
پنجشنبه ویاد شهدا با ذکر #صلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
شهـــید محمد بلباسی❣🍃
اونقدر خودمونُ درگیر القاب و عناوین کردیم که یادمون رفته همه با هم برادریم، و باید کنار هم باری از روی دوش مردم برداریم.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از شهید سراج عباس رعد در کنار شهید حاج قاسم سلیمانی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢رهبر معظم انقلاب آذر ۱۴۰۲
🔹تشکر صمیمانه میکنم از مدالآوران این عرصه، مدال یک نشانه و علامت از سخت کوشی شما است.
🔹تشکر میکنم از بانوان ورزشکار، آن بانویی که با حجاب کامل پرچم این دوره از ورزش های آسیایی را حمل کرد، در مقابل یک دنیا هویت و شخصیت یک زن ایرانی را نشان داد.
🔹تشکر میکنم از بانوی ورزشکاری که در هنگام اهدای مدال حاضر نشد با مردم نامحرم دست دهد. اینها خیلی اهمییت دارد. این حاشیهها از خود ورزش اهمییتش بیشتر نباشد کمتر نیست.
🔹تشکر میکنم از بانویی که با کودک نوزاد خود روی سکو رفت و مدالش را گرفت. این یک حرکت نمادین از احترام گذاشتن زن به خانواده و نقش مادری است.
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢رهبر انقلاب : رژیم صهیونیستی در طوفان الاقصی ضربه فنی شد
#طوفان_الاقصی
#جهاد_مقدس
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت بیست و هشتم
📝عمل زیرکانه تعلیم وضـــو♡
🌷محمد در خانواده ای مرفه چشم به جهان گشود و علی رغم اینکه پدرش از بزرگان رستم آباد بود ولی از عقاید مذهبی والایی برخودار بود روستای رستم آباد از همان ابتدای انقلاب پشتیبان نظام جمهوری اسلامی ایران بود و با قشر روحانیت ارتباط تنگاتنگی بر قرار کرد.
🔸️مادران رستم آبادی طلاب بسیاری را در دامان خود پرورش دادند و تقریبا نود درصد از مردان این روستا در هنگام جنگ تحمیلی به دفاع از وطن ،برخاستند بدین دلیل روستای ما به دارالمؤمنین شهرت یافت.
🌷حمایت و علاقه مندی مرحوم پدرش به قشر روحانیت از دلایل اشتیاق محمد برای ورود به حوزه علمیه است
برای بسیاری از اهالی روستا ورودش به حوزه غیر قابل باور بود، زیرا محمد با وجود ثروتی که در اختیار داشت می توانست تاجری برجسته باشد ولی او با جان و دل طلبگی را انتخاب کرده بود و با این تصمیم خود مشتی به دهان یاوه گویانی که نشخوار میکردند: «طلبگی متعلق به طبقه پایین جامعه است میزد.
🔸️شهید از دوازده سالگی وارد حوزه شد و مدتی بعد در تشکلات عبادی، سیاسی، فرهنگی،اجتماعی و ... . حضور فعالی داشت. عضو فعال حزب جمهوری اسلامی ایران هم شد. او همیشه در مراسم تشییع شهیدان روستا حاضر بود و در حمایت از ولایت فقیه هیچ کوشش و سعیی را فروگزار نمی کرد.
🌷روزی پیش از نماز ظهر گروهی از نوجوانان رستم آبادی کنار حوض حیاط مسجد به ردیف مشغول وضو گرفتن بودند که در همین موقع شهید همراه با اوستا حسن ابهری؛ معمار روستا وارد مسجد شدند و هر دو نگاهی به بچه ها انداختند
🔸️شهید پیشقدم شد و سلامی داد، نوجوانها با ذوق جواب سلامش را به گرمی تحویل دادند
هنوز عده ای وضو را تمام نکرده بودند که اوستا حسن درباره وضوی بچه ها اظهار نظر کرد و برای نحوه یا کیفیت وضو گرفتن تذکراتی داد.
🌷بچه ها از اضطراب دست و پایشان را گم کرده بودند و نمی دانستند باید چه کاری کنند که شهید با شنیدن و دیدن این احوال لبخند دلنشینی زد و این شعر را برایشان خواند
بنگر که چه می گوید
منگر که که می گوید
🔸️بعد هم به بهانه احوال پرسی از اوستا جدا شد و اوستا حسن وارد مسجد شد.
شهید نزدیک بچه ها رفت و صمیمانه با آنها به گفت و گو پرداخت.
گفت: بچه ها پیشنهادی ،دارم اول من در مقابل شما وضو می گیرم، شما خوب نگاه کنید و اشکال کارم را بدون تعارف بگویید بعد شما برای من وضو بگیرید فکر می کنیم این یک مسابقه است.
🌷همه با شوق پذیرفتند، شهید آستین هایش را بالا زد و بعد هم وضو گرفت، بچه ها با سکوت تماشای وضو شهید شده بودند، شهید شیر آب را بست و خطاب به نوجوانان حاضرکه با دقت محو شهید شده بودند گفت :حالا نوبت شماست ؛بسم الله...
🔸️در واقع او با این عمل زیرکانه به آنها وضو را تعلیم می داد بچه ها که عملاً متوجه اشکالات خود شده بودند و آداب صحیح وضو گرفتن را از شهید آموختند و در حقیقت همان روز بنده با این نحوه گفتار و رفتار درست شهید درس اخلاق و مسلمانی را از ایشان یاد گرفتم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
#سلام_امام_زمانم❤️
صبحی🌤 نو سر زد و زندگی
به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد
و این نهایت امیدواری است
که در هوای یادتان، نفس می کشیم
و در عطر نرگس بارانِ نامتان،
دم می زنیم ...
شکر خدا که در پناه شماییم
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
#صبحتون_مهدوی_عاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
شهـــید محمد بلباسی❣🍃
دائما طاهر باش و به حال خویش
ناظر باش و عیوب دیگران را
ساتر باش و از همه گریزان باش
یعنی با همه باش و بیهمه باش..!
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
هیچکس از اندیشه یار ما خبر نداشت
جز آن روز که اسرار هویدا گشت
این پیروزی جز با حضور روح بلندت که در آروزی آزادی قدس آسمانی شد، میسر نمیشد....
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
⭕️پرسش: به شخص بدحجابی که می گوید هر زمانی لباسی دارد و لباس الان هم اینگونه است و باید به روز باشیم، چه جوابی بدهیم؟
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🇵🇸عالم اهل سنت: اگر یمن و حزب الله نبودند، ما از عرب بودن خود خجالت میکشیدیم
#طوفان_الاقصی
#جهاد_مقدس
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت بیست و نهم
📝دستمزد♡
🍃با تولد بچه ها منزل برایمان کوچک شد و با مشورت بزرگترها تصمیم گرفتیم منزلی دو خوابه در گوشه حیاط مهیا کنیم معمار روستا را خبر کردیم. استاد حسن» [یا اوستا حسن] بنای درستکار محله ما بود. طرح به توافق رسید و قرار شد پس از پایان کار، تسویه حساب کنیم.
🌷ساخت شروع شد چندین کارگر هم از آبادی خودمان با او همراه شدند. همه از طلوع تا غروب آفتاب به جز وقت اذان ظهر و ناهار مشغول به کار شدند.در نیمه کار محمد هم به مرخصی آمد، بسیار از آمدنش خوشحال شدم، خیلی وقت بود که زیارتش نکرده بودم ولی او به محض رسیدن آستینها را بالا زد چکمه ای پوشید و دست به کار شد. او حتی شبها به حیاط می رفت و برای سرعت بخشیدن به کار، مقدمات کار فردا را آماده می کرد.
🍃گویی پشتم به کوهی بند بود با حضور محمد کار به خوبی پیش می رفت. او بسیار شوخ طبع بود با بگو و بخند کاری می کرد کارگرها متوجه گذشت زمان نشوند و در نتیجه با انرژی مضاعف ادامه دهند.
🌷 زمان برایم به سرعت برق گذشت و مرخصی محمد تمام شد و رفت. منزل ساخته شد و حالا موقع حساب و کتاب بود.
🍃«اوستا حسن» را صدا زدم و ایشان صورت حساب را تحویلم دادند. هر چه چرتکه می انداختم، محاسباتم غلط میشد.
🌷زیرا فاکتور اوستا حسن کمتر از مبلغی بود که حسابش را می کردم، با خودم گفتم :حتی اگر اوستا تخفیف هم میداد باز هم هزینه بیشتری باید پرداخت می کردم، شاید اشتباه کرده است، فردا صبح مبلغ خواسته شده اوستا را تمام و کمال به ایشان رساندم.
🍃او پولها را شمرد و مبلغی را برگرداند. دلیلش را پرسیدم پاسخ داد: فلانی یکی از کارگران گفته بنده روزانه مزدم را گرفته ام دیگر طلبی ندارم. با تعجب به منزل برگشتم.ظهر فردا برای نماز به مسجد رفتم
🌷 چشمم به همان کارگر افتاد و با عجله به طرفش رفتم و ماجرای دیروز را برایش شرح دادم او چند لحظه در صورتم خیره شد و پرسید: مگر شما خبر ندارید؟ گفتم از چه؟
🍃شروع به تعریف کرد و گفت: راستش اوضاع مالی ام خوب نبود، وقتی به منزل شما برای کار آمدم بسیار خوشحال شدم و طبق قرار بنا باید آخر کار مزدم را می گرفتم
🌷خودتان می دانید فرزندم معلول است و نیاز به رسیدگی دائمی دارد با اینکه همیشه کارگری می کنم، هزینه درمان کفاف زندگی را نمی دهد از طرفی خجالت می کشیدم دستمزد روزانه از بنا طلب کنم
🍃 وقتی برادرت؛ محمد به روستا آمد هنگام کار وضعیت پسرم را برایش توضیح دادم و او هم به من پیشنهاد داد تا دستمزدم را روزانه از شما دریافت کنم با خشنودی پذیرفتم و او هر عصر مزدم را کامل تحویلم میداد تا به راحتی داروی فرزندم را تهیه کنم، محمد خیلی آقاست.
🌷به منزل برگشتم و دفعه بعدی که محمد از کاشان برگشت دستمزد کامل کارگر را به او دادم گفت: برادر این مبلغ را به عنوان هدیه خانه نویی به شما بخشیدم ولی اخوی خواهشی دارم، اگر قول عمل میدهی بازگو کنم گفتم با جان و دل پذیرای شنیدنش هستم.
🍃گفت :داداش از تو میخواهم از این به بعد اگر کارگری استخدام کردی دست مزدش را روزانه پرداخت کنی، زیرامعصومان سفارش کرده اند کارگر هنوز عرقش خشک نشده باید دست رنجش را بگیرد تا شرمنده
اهل و عیالش نشود.
🌷قول دادم و از آن موقع تا کنون دستمزد کارگرانم را به موقع پرداخت میکنم تا مدیون خانواده ای نشوم با شروع جنگ همان کارگر با وجود دو فرزند معلولش به جبهه رفت و به شهادت رسید...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
پر کن از باده ی چشمت
قدح صبح مرا...
خود بگو
من ز تـــــو
سرمست شوم یا خورشید ؟!
#حاج_قاسم💔
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
❣🍃 شهـــید محمدحسین حدادیان:
وعده خداست که حقالناس را نمیبخشند!
خونِ شھدا حقالناس است ..
با این حقالناس بزرگی
که به گردن ماست ،
چه خواهیم کرد؟!
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
بهشتی که #شهید_طهرانی_مقدم قبل از شهادتش دید
🔹حمیدرضا مقدمفر، همرزم شهید نقل میکند: یک هفته قبل از شهادتش گفت: خواب دیدم مردم، من را داخل قبر گذاشتند، یک دفعه نگاه کردم، تاریکی محض همه اطراف من را گرفته بود. تمام بدن من میلرزید. دیدم ملائک سؤال و جواب آمدند، در همان فضای تاریک و رعبانگیز به من گفتند: چه چیزی با خودت آوردهای از آن دنیا؟
▫️من فکر کردم که حالا چه باید به اینها بگویم که نجات پیدا کنم. میلرزیدم و تعریف هم که میکرد با همین تعابیر. میگفت: فکر کردم بگویم، من جنگ رفتم، خب! پاسدار بودی، وظیفه و تکلیفت بوده که باید برای امنیت مردم کار میکردی. فلان خدمت را انجام دادم، خیریه داشتم، چه و چه و همینطور به یادم آمد که کارهای خوب من اینها بوده، دیدم که هر چه فکر کردم، وظیفه بوده، موشک درست کردم، وظیفه بوده، پاسدار این انقلاب بودی، وظیفهات بوده از امنیت مردم دفاع کنی و موشک درست کنی.
▫️دیدم خدایا من هیچ چیز ندارم، چه بگویم. یک دفعه به ذهنم رسید که بگویم من هیأت میروم و برای #امام_حسین (ع) اشک میریزم، در روضهها شرکت میکنم، برای #حضرت_زهرا (س) اشک میریزم، من خیلی حضرت زهرا (س) را دوست دارم.
▫️میگفت تا اینها را گفتم، اینها به زبانم آمد، یک دفعه نگاه کردم، این تاریکی محض تبدیل شد به یک خرمی و نور و یک بهشتی را مقابل خود دیدم.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯