eitaa logo
روایتگری شهدا
23.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مزار ساده و بی آلایش شهید حاج قاسم سلیمانی ... بفرستید برا کسایی که نتونستن مزار سردار دلها رو زیارت کنند... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره_شهدا اهل بیت را از جان و دل دوست داشت ، با خانم فاطمه زهرا (س) ، سر و سری داشت ، نام بی بی از دهانش نمی افتاد ، آنقدر یازهرا یازهرا می گفت که شده بود ملکه ذهنش . وقتی ترکش خورد ، همین ذکر روی لب هایش بود ، تا لحظه آخر ، یا زهرا گفت ، خندید و شهید شد..... #شهیدعبدالمجید_سپاسی 📕 خط عاشقی ، ج2 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔸خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماد کنید که آن روز خیلی نزدیک است. 📝 بخشی از وصیت نامه شهید محسن حججی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠خاطرات شهدا  پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم. ساعت 10 شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّد حسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفت: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولی می تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا دانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّد حسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و ... را گفت! 🌷 #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷 🌷 #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی 🌷 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍مبادا خدای ناکرده از جمهوری اسلامی انتقاد کنید که همه جوان های مردم را به کشتن داد. نه، ما ذلیل بودیم خدا ما را به واسطه این انقلاب عزیز کرد. ای هزاران جان ناقابل من فدای اسلام عزیز باد! مبادا اشکال بگیرید که اگر بالای سر فرزندش می ماند بهتر بود. نه به خدا این حرفها غلط محض است. ✍از شما می خواهم به جای این فکرها مشتتان را گره کرده و از ولایت فقیه که همان اسلام راستین است و از این انقلاب و ... دفاع کنید تا خدا شما را یاری کند. 🌷 📚کتاب وصال، صفحه 114 الی 115 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌟🍃🌟🍃🌟 🌷 #کرامات_شهدا 🔹همیشه «یا زهرا» می‌گفت و البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول می‌شدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک می‌کرد. 🔸از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریه‌ام گرفته بود. می‌خواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. 🔹وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه‌مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان 💚 است. تا من زنده هستم به کسی نگو. 📌راوی: همسر شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 #ذاکر_اهل_بیت 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
radio-maaref-98_10_24-16_00 - Segment1(00_17_28.324-00_27_04.022).mp3
زمان: حجم: 9.21M
سوال:473 #عوامل_سلیمانی_شدن ❓دقیقا چه عواملی باعث که شهادت #حاج_قاسم_سلیمانی این شور را در مردم ایجاد کند و ما باید چه کنیم که اینگونه در دل ها جا بگیریم؟؟ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
❓دقیقا چه عواملی باعث که شهادت این شور را در مردم ایجاد کند و ما باید چه کنیم که اینگونه در دل ها جا بگیریم؟؟ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚡﷽⚡ 🌷 (۴) 🥀 🍀 ☀️«خجالت می‌کشم توی صورت نگاه کنم؛ بس که چهره‌اش خسته است.» ✍اسفند سال ۸۸ بود. مثل هر سال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهادت شهیدان مهدی و حمید باکری مراسم گرفته بودند. تهران بودم. ♻️ آنروز محمودرضا زنگ زد و گفت: می‌آیی مراسم؟ گفتم: می‌آیم، چطور؟ گفت: بیا، سخنران مراسم است. گفتم: حتما می‌آیم. و مقابل ورودی تالار قرار گذاشتیم. محمودرضا زودتر از من رسیده بود. من با چند نفر از دوستان رفته بودم. بیرون، محمودرضا را پیدا کردم و رفتیم و نشستیم طبقه بالا همه صندلی‌ها پر بود و به زحمت جایی روی لبه یکی از پله‌ها پیدا کردیم و نشستیم روی لبه. تا بیاید، با محمودرضا حرف می‌زدیم ولی که روی سن آمد محمودرضا سکوت کرد و دیگر حرف نمی‌زد. 💢 من گوشی موبایلم را درآوردم و شروع کردم به ضبط کردن حرفهای . محمودرضا تا آخر، همینطور توی سکوت بود و گوش می‌داد. وقتی داشت حرفهایش را جمع بندی می‌کرد، محمودرضا یک مرتبه گفت: « خیلی ضیق وقت دارد. این کت و شلواری که تنش هست را می‌بینی؟ شاید اصرار کرده‌‌اند تا این کت و شلوار را بپوشد و الا همین قدر هم وقت ندارد.» بعد از برنامه، از پله‌های ساختمان وزارت کشور پایین می‌آمدیم که به محمودرضا گفتم: کاش می‌شد را از نزدیک ببینیم. گفت: «من خجالت می‌کشم توی صورت نگاه کنم؛ بس که چهره‌اش خسته است.»
روایتگری شهدا
⚡﷽⚡ 🌷 #گذری_بر_زندگی_شهدا(۴) 🥀#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی 🍀#شهید_مدافع_حرم_
♻️ محمودرضا خودش هم این و پرکاری را داشت. این اواخر یکبار گفت: «من یکبار پیش برای بچه‌ها حرف می‌زدم، گفتم بچه‌ها من اینطور فهمیده‌ام که خداوند را به کسانی می‌دهد که پرکار هستند و شهدای ما غالبا اینطور بوده‌اند.» بعد گفت: « این حرف را تأیید کرد و گفت بله همینطور بود.» 📚 تو شهید نمی شوی ص ۵۳ ☘به نقل از برادر 🌺 @shahidabad313 🌺 @pmsh313 https://www.instagram.com/p/B7Twm2AJDBG/?igshid=9r2koolqd56v 🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا