eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۱۰۵ 🌸 توصیه‌ی شهید همت به همسرش برای موفقیت در خانه‌داری #خانه‌داری #همسرداری #موفقیت #شهیدهمت #اسراف #تقوا روایتگری شهدا @shahidabad313 ╭❃-----------------❃╮ 🌐 @majnon313 ╰❃-----------------❃╯ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۵ ✍ توصیه‌ی شهید همت به همسرش برای موفقیت در خانه‌داری از وقتی که ظرف تفلون خریده بودیم، محمد ابراهیم چند بار بهم گفته بود: یادت نره! فقط قاشقِ چوبی بهش بزنیا! لایه‌ی تفلونش خراب نشه ها!!! دیگه داشت بهم بر می‌خورد‌. با دلخوری گفتم: ابراهیم! تو که اینقدر خسیس نبودی... برای این که سوء تفاهم نشه، سریع گفت: نه! خسیس نیستم؛ اما آدم تا جایی که می‌تونه باید همه چیز رو حفظ کنه؛ باید از اسراف جلوگیری کرد؛ باید طوری زندگی کنیم که کوچکترین گناه هم نکنیم... 📌 خاطره ای از زندگی سردار شهید محمّد ابراهیم همّت 📚منبع: یادگاران۲ « کتاب شهید همت» صفحه ۳۵ روایتگری شهدا @shahidabad313 ╭❃-----------------❃╮ 🌐 @majnon313 ╰❃-----------------❃╯ 🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۶۲ ✍ حساسیتِ جالبِ شهید صیادشیرازی روی یک مساله شرعی #متن_خاطره: خیلی مراقب بود اسرافی صورت نگیره. برای‌ کاری رفتیم کردستان. بعد از تصویربرداری از منطقه ، فیلمبردار داشت فیلمِ دوربین رو عوض می‌کرد که آقای صیاد بهش گفت: چند دقیقه از فیلم باقی مونده؟ فیلم‌بردار جواب داد: دو دقیقه... آقای صیاد گفت: حتما اون 2 دقیقه رو در جایی استفاده کن تا اسراف نشه. فیلمبردار هم روی جعبه نوشت: این فیلم دو دقیقه جای خالی دارد... 📌خاطره‌ای از زندگی امیرسپهبد شهید علی صیادشیرازی 📚منبع: کتاب امیر دلاور ، صفحه 5 #شهیدصیادشیرازی #تقوا #اسراف #امر_به_معروف 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهید_ابراهیم_هادی ✍به کوچکترین چیزهایی که ما توجه نداشتیم دقت می کرد. #اسراف در زندگیش راه نداشت. تا می توانست، در هر شرایطی به مخلوقات #خدا کمک می کرد. از هر لحظه ی عمر خودش بهترین استفاده را می کرد. 💠یادم هست پشت باشگاه صدری، دور هم نشسته بودیم. کنار #ابراهیم، یک تکه نان خشک شده افتاده بود. ♨️نان را برداشت و گفت: ببین نعمت خدا رو چطور بی احترامی کردند⁉️نان خیلی سفت بود. بعد یک تکه سنگ برداشت. 🔷و همینطور که دور هم نشسته بودیم، شروع به #خُرد کردن #نان نمود. حسابی که ریز شد، در محوطه باز انتهای کوچه پخش کرد! چند دقیقه بعد #کبوتر ها آنجا جمع شدند. پرنده ها مشغول خوردن غذایی شدند که ابراهیم برایشان مهیا نموده بود. 📚 #سلام_بر_ابراهیم۲/ص۱۴۷ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊