✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۴۷)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و چهل و هفتم:چرا قرآن ها را جمع می کردند؟
🍂جمع آوری قرآن ها بعنوان#تنبیه، خود اعتراف تلویحی به این مسئله بود که خودشون رو همکار و همدست#شیطان معرفی می کردن. چرا که تنها شیطانه که تلاش می کنه مؤمن رو از قرآن و معنویت دور کنه. خودمونیم این کار حقیقتا تنبیه سختی در حقمون بود. قرآن توی اون شرایط تکیه گاهی محکم و همنشینی مهربان و صمیمی بود که#اضطراب رو از افراد دور می کرد و پل ارتباطی بود بین اسرای بی پناه و خدایی که اونها رو دوست داشت و با آیات خودش با اونها همکلام و هم نشین شده بود. قرآنها که جمع می شد ناراحتی و حزن به سراغ بچه ها میومد ، خصوصا اونهایی که داشتن مرتب قرآن رو حفظ می کردن و نیاز داشتن روزانه مرور کنن.
♦️با رفتن قرآن هیات های مذاکره و حسن نیت شکل می گرفت و افراد شاخص هر آسایشگاه دست به دامن افسرها و فرمانده اردوگاه می شدن که دوباره قرآن ها رو برگردونن. چند روزی و گاهی چند هفته ای طول می کشید تا مذاکرات و خواهش و تمناها نتیجه بده و دوباره قرآنها رو با هزار شرط و شروط برگردونن به آسایشگاها.
🔹️یکی از بهانه ها برای جمع کردن قرآن مسئله تلاوت بچه ها در طول شب بود . هر وقت نگهبان رد می شد می دید یک یا چند نفر بیدارن و دارن قرآن میخونن. اونها می گفتن این کار ممنوعه و کسی حق نداره بیدار بمونه و قرآن و نماز بخونه. البته این بهانه بود. در آسایشگاهی که تمام لامپها روشن بود و دری قلعه مانند با قفلای بزرگ و نورافکن برجکها در اطراف و دهها ردیف سیم خاردار و موانع. واقعا چه مشکلی بود که اینها نگرانش باشن؟.
💥قضیه جمع کردن قرآنها در طول اسارت بارها و بارها تکرار شد.به هر حال سه ماه فاصله افتاد ، مدتی که قرآن نداشتیم و مدتی هم بخاطر جابجایی نتونستم حفظ کنم. ولی در طول این سه ماه و اندی برنامه مرور رو داشتم و پانزده جزء کاملا تثبیت شد. دور دوم حفظ سه ماه بعد و بعد از تبعید به بند یک شروع شد که در خاطرات بند یک به اون خواهم پرداخت...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯