🌷🕊
🕊
#خاطرات_از_شهدا
🔰نهی از منکر
✍ چند تا از بچه ها، كنار آب جمع شده بودند. يكيشان، براى تفريح; تيراندازى مى كرد توى آب. زين الدين سر رسيد و گفت «اين تيرها، بيت الماله. حرومش نكنين.»
جواب داد «به شما چه؟» و با دست هُلش داد.
زين الدين كه رفت، صادقى آمد و پرسيد «چى شده؟» بعد گفت «مى دونى كى رو هُل دادى اخوى؟»
دويده بود دنبالش براى عذرخواهى كه جوابش را داده بود «مهم نيس. من فقط نهی از منکر كردم. گوش كردن و نكردنش ديگه با خودته.»
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_از_شهدا
✍با تنی چند از همرزمان، با قایق در حال حركت برای انجام عملیات بودیم. به ناگاه انفجاری رخ داد و تركشی به چشم فرمانده (برادر خیرالله جهاندیده) خورد و خون از آن جهش كرد.
♨️همه نگران بودیم؛ ولی ابهت او اجازه نمیداد، بدون دستورش قایق را نگه داریم. با اشاره و جملهای ناقص از او خواستم برگردیم. با آرامشی كه از خود نشان میداد، پاسخم را داد؛ یعنی از برگشتن نباید حرف بزنم.
♨️یك چشمش را گرفته بود و از چشم دیگرش اشك میریخت. قایق به سرعت پیش رفت و او آن شب را تا صبح به فرماندهی افراد دسته خود پرداخت. صبح كه شد به اصرار فرمانده بالاتر، عقب برگشت تا معالجه شود؛ اما بعد از دو ساعت، باز او را در جمع خود دیدیم، پرسیدم: «چرا برگشتی؟» گفت: «چرا برنگردم؟ یك تركش ناقابل كه نمیتواند ما را برگرداند. تركش را در آوردند. باور كن با چشم دیگرم همه چیز را میبینم.»
خیر الله تا آخر عملیات با همان وضع با ما بود.
#شهيد_خير_الله_جهان_ديده
📚منبع : . راوي: خدارسان زاهدی، ر.ك: خفته بيدار، ص45 و 46.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_از_شهدا
✍وقتی آقای ابوترابی را آوردند اردوگاه ما ، رفتم پیشش-روش حاج آقا را با دشمن و اسرای مخالف می دانستم- گفتم : ما داریم وقتمان رو بیهوده تلف می کنیم، کار برای این آدم ها نتیجه ای ندارد.
💠حاج آقا ابوترابی گفت : نه این طور نیست ما تنهاآنها را در نظر نمی گیریم مراعات حال خودمان رو هم می کنیم، با این کار جلوی دعوا و ناآرامی را می گیریم که به نفع همه ماست.
💠گفتم: قلبا کارتان را قبول ندارم اما شخصیت شما طوری است که نمی توانم مقابلتان بایستم. سپس آیاتی از قرآن درباره قهر و خشونت و عذاب با غیر مومنان را برایشان خواندم و رفتم.
💠تا چند ماه کاری به مسائل اردوگاه نداشتم اما خوب می دیدم که اردوگاه آرام شده است، رفتار بچه ها مثل قبل نیست.
یک روز برایم پیغام فرستاد که همدیگر را ببینیم. من هم رفتم.
پرسید: نظرت درباره وضعیت اردوگاه چیست؟
💠گفتم: واقعا خیلی فرق کرده است، امروز می فهمم راه معرفی دین فقط بحث وجدل و کتاب وسخنرانی نیست.
دستاش رو بالا برد وگفت : خدا را شکر که عملم باعث روشن شدن حقیقت شد.
حجت الاسلام سيد علي اكبر ابوترابي
📚منبع : برگرفته از پايگاه ابوترابي
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_از_شهدا
می گویند روح الله واقعا #عاشق بود و دلداده. عاشق سیدالشهدا علیه السلام و دلداده امام روح الله! همین ارادت و محبتش به امام حسین علیه السلام او را به سوی جبه های نبرد #حق علیه باطل کشانده بود. در مراسم عزاداری محرم و یا هر محفل که به نام اباعبدالله الحسین علیه السلام برقرار می شد، حضور داشت و آنچنان ارادت و علاقه ای به ساحت سالار شهیدان داشت که همه را #متعجب می کرد.
#شهید_روح_الله_امینی_فرد
📚منبع : هفته نامه یالثارات الحسین علیه السلام، شمار641
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_از_شهدا
✍اخلاق و رفتار سیف الله خیلی محمدی بود. همیشه #متبسم بود و در سخت ترین لحظات هم خندرو و بشاش بود. هرگز او را گرفته و ناراحت نمی دیدی. در اوج لحظات سخت هم لبخند به لب داشت. خنده ها و لبخند هایش #معروف بود. محال بود او را عبوس و گرفته ببینی. بسیار کریم و بخشنده هم بود. مخلص و بی ادعا. همه کارهایش، همه افعال و اقوالش برای رضای خدا بود... خیلی کم عصبانی می شد و همان عصبانیتهای بسیار کم او عینا مصداق «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» بود. هر چقدر که با خانواده اش و با پاسدارها و بسیجی ها #مهربان و #متواضع و خوش برخورد بود، با دشمنان #انقلاب و امام، #خشن و #شدید و سخت گیر بود.
#شهید_سیف_الله_مقدسی
📚منبع : هفته نامه یالثارات الحسین علیه السلام، شماره 642
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊