eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀طلب علم حتى در جنگ ✍...یکى از روزها، در منطقه‌ عملیاتى والفجر یک در ارتفاع 112 ، محورى که نیروهاى گردان خندق لشکر 27 (ص) عملیات کرده بودند، صحنه‌ بسیار عجیبى دیدم که برایم جالب و تکان‌دهنده بود.  از دور پیکر را دیدم که آرام و زیبا روى زمین دراز کشیده و طاق‌باز خوابیده بود. 72 بود و حدود ده سال از شهادتش می‌گذشت. 💦نزدیک که شدم، از قد و بالاى او تشخیص دادم باید باشد حدود 17 - 16 ساله.  بر روى ، آن‌جا که زمانى قلبش در آن می‌طپیده، برجستگی‌اى نظرم را به‌خود معطوف کرد. جلوتر رفتم و درحالی که نگاهم به استخوانى و اندام اسکلتی‌اش بود و در گودى محل چشمانش، معصومیت دیدگانش را می‌خواندم، 💦آهسته و با احتیاط که مبادا ترکیب استخوان‌هایش به‌هم بریزد، دکمه‌هاى لباس را بازکردم.  درکمال حیرت و تعجب، متوجه شدم یک و زیر لباس گذاشته بوده. کتاب پوسیده را که با هرحرکتى برگ‌برگ و دست‌خوش باد می‌شد، برگردانم. 💦 که ده سال تمام، با آن همراه بوده است، کتاب فیزیک بود و یک دفتر که در صفحات اولیه‌ آن، بعضى از دروس نوشته شده بود. خودکارى که لاى دفتر بود، ابُهت خاصى به آن‌چه می‌دیدم، می‌داد. نام بر روى جلد کتاب نوشته بود. 💦مسئله‌اى که برایم خیلى جالب آمد، این بود که او و وسایل اضافى همراه خود نیاورده و نداشت، ولى کسب علم و دانش آن‌قدر برایش مهم بوده که در بحبوحه‌ عملیات، و را با خود جلو آورده بوده تا هرجا از رزم فراغتى یافت، را بخواند. 💦قبل از آغاز عملیات و یک، به نیروهای خط شکن گفته شد که به هیچ وجه برنخواهند گشت و چه بسا بعد از ، پیکرشان نیز باقی خواهد ماند! درباره شدت آتش دشمن در این عملیات نیز گفته می شد در هر 24 ساعت، به هر نفر رزمنده ایرانی که در عملیات شرکت داشت، حدود سیصد گلوله خمپاره و توپ می رسید که تنها ترکش بسیار کوچک یکی از آنها می توانست یک نفر را ناکار کند. 💦حال این که این نوجوان، با توجه به چنین شرایطی درسی را با خود همراه آورده تا درس بخواند، جای توجه و تامل دارد و انسان را به یاد (ص) می اندازد که فرمودند: "از گهواره تا گور دانش بجوی." مرتضی شادکام 📚نقل از کتاب تفحص: نوشته حمید داودآبادی: نشر شهید کاظمی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰راز شهید محمد مهدی مالامیری، بعد از سه سال از زبان پدر 🔆گفت میخواهم یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند. 🔰 محمد مهدی با یک تیر ☄دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم". 🔸️آنچنان بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد. 🔆در اتاق کارش بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست. 🔹️به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است. 🔰حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید 🔑سعادت است. 🔆شاید خودش را برده بود به 📅 ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق💞 ابراهیم نبودی ⁉️مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از الحریر به کانال کمیل. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷@shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
در قاموس شما حرف اول را می‌زند نه و ... سایز لباس خاڪی‌ ات گـواهِ حـرف من اسـت و نگاهــی که شایــد هرگز نتوانم تفسیرش کنم امـا سربند اتمـام حجـت تـو با مـن است ... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛