eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠(۱۹۷) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و نود و هفتم:سرهنگ حسین از کودتا تا اعدام(۱) ♦️یکی از ماجرای های عجیب و در عین حال تأثر برانگیز اسارت و در اواخر سال ۱۳۶۷(حدود دی ماه) انتصاب یه سرهنگ شیعه بنام به فرماندهی اردوگاه یازده تکریت بود. 🔹️همون روز اول بازدید سرهنگ حسین، از وضع بسیار بدِ تغذیه، بهداشت و لباس بچه‌ها به شدت متاثر شد. آسایشگاه به آسایشگاه می‌گشت و به حرف و درد دلِ بچه‌ها گوش می‌کرد و نیازمندی‌ها رو یادداشت می‌کرد. بچه‌ها هم در یه ابتکار جالب اومدن تمام لباس تکه و صله شده‌ها رو اطراف آسایشگاه پهن کردن و سطل های شکسته ، کفشها و دمپایی‌های تکه پاره و غیره رو در معرض دید ایشون قرار دادن و از وضع وخیم بهداشت و تغذیه  تا بدرفتاری و کتک کاری نگهبانها شکایت کردن. هر آسایشگاهی که تموم می‌شد و میخاست بره، قول می‌داد که تموم نیازمندی‌های اساسی بچه‌ها رو خیلی سریع برطرف کنه. 🔸️روز بعد تمامی کابل و چوبها از دست نگهبانها جمع شد و چند تا نگهبان جدید و خوش رفتار، جای افراد شکنجه گر و کینه‌ای رو گرفتن. به همه یه دست لباس نو، زیرپوش و دمپایی تا خمیر و مسواک داده شد و دستور داد تمام لباسهای کهنه و پاره رو جمع کنن و دور بندازن. وسایل و مواد شوینده و ضد عفونی کننده تا سطل‌های نو در اختیار بچه‌ها قرار گرفت. سهمیه غذایی به نحو چشمگیری اضافه شد. 🔹️علاوه بر این اقدامات شروع کرد به یه سری بازجویی و پرس و جو از افراد. از تخصص افراد در زمینۀ نظامی سوال می‌کرد. بعضی از ما و شاید اکثرا فکر می‌کردیم این یه حقۀ جدید برای تخلیه اطلاعاتی بچه‌هاست و بذل و بخشش‌ها و رسیدگی به اوضاع و بهبود شرایط شاید برای جلب اعتماد ما باشه تا اطلاعات از افراد جمع آوری بشه. 💥اما از طرفی آتش بس برقرار شده بود و جنگی در میون نبود و به نظر میومد این اطلاعات به درد اونها نمی‌خوره. به هر حال بچه‌ها سعی می‌کردن اطلاعاتی در اختیارشون قرار بدن که مشکلی برای کشور پیش نیاره و البته سرهنگ حسین هم کاری به اطلاعات نظامی ایران نداشت و بیشتر میخاست توانمندی‌های افراد در زمینه تخصص نظامی و رزمی رو بدونه...  ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
✫⇠(۱۹۸) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و نود و هشتم:سرهنگ حسین از کودتا تا اعدام(۲) 🔸️حدود دو ماهی این اوضاع ادامه پیدا کرد و در اون مدت نه کسی کتک خورد و نه مشکل گرسنگی و سوء تغذیه داشتیم و خیلی از بیمارها مداوا شدن و اسارت برای همه تحمل پذیر شده بود. اما متأسفانه این شرایط خیلی زودگذر بود و بزودی دوباره ورق برگشت. یه روز صبح که برای رفتن به هواخوری داشتیم آماده می‌شدیم، دیدیم شرایط کاملاً عوض شده. تعدادی از نگهبانها مجددا عوض شدن و قبلیها برگشتن و همه عصبانی و مجهز به کابل و چوب و باطوم. 🔹️یه سرگرد بلند قامت با سبیلهای بلند وارد اردوگاه شد و بند بند همه رو جمع می‌کرد و ضمن معرفی خودش به عنوان فرمانده جدید اردوگاه، شروع کرد به فحاشی و تهدید که اگه کوچک‌ترین خلافی از شما ببینم چنین و چنان می‌کنم و به نگهبانها این اجازه رو داده بود که بشدت با بچه‌ها برخورد کنن و هر کسی که جنبید، بشدت در هم بکوبن. همه مات و مبهوت شده بودیم از اون رفتار انسانی و ملاطفت و از این همه خشونت سرگرد بعثی. 📌با خودمون گفتیم واقعا چه اتفاقی افتاده؟ اون که سرهنگ تموم بود و دو درجه ازین بالاتر بود چرا اون همه محبت و رسیدگی کرد؟ و حالا چی شده که این سرگرد اینجور می کنه؟ اونم از اسارت؟! گاهی هم شک می‌کردیم نکنه همه اون دو ماه یه ترفند و برنامۀ بوده ولی دلمون قبول نمی کرد که اون همه محبت و رسیدگی همش ریاکاری و حُقه بوده باشه! 📍مدتها از این ماجرا گذشت تا اینکه از طریق برخی از نگهبانهای عراقی که از قبل با بچه‌ها خوش‌رفتاری کرده بودن و هنوزم تو اردوگاه یا اطرافش کار می‌کردن، فهمیدیم قضیه خیلی فراتر از این چیزهایی بوده که ما تصور می کردیم. می‌گفتن سرهنگ حسین و تعدادی از افسران بلند پایه و چند تا از ژنرالهای عراقی کودتایی رو علیه صدام طراحی کرده بودن و این سرهنگ حسین هم با برنامه از طرف سران کودتا به اینجا فرستاده شده بوده که بتونه در صورت لزوم از نیروی رزمی این اردوگاه که از نظر اونها قوی‌ترین اردوگاه اسرا بوده استفاده کنن . 🔹️حتی زمزمۀ هِلی بُرن نیروی هوایی ایران و نجات اسرا نیز در بین بوده. بعد می‌گفتن که کودتا لو رفته و همه عوامل اون از جمله همین سرهنگ حسین اعدام شدن. حالا این قضیه چقدر درست بود و با واقعیت تطابق داشت یا نه، خدا بهتر می دونه و ما هیچ مستندی در این زمینه، جز گفتۀ چند نفر نگهبان عراقی شیعه نداریم. ولی هر چه بود واقعا شیرین‌ترین دوران اسارت ما که تقریباً از همه امکانات در حد قابل قبول برخوردار بودیم و عراقیها یه دست با ما خوشرفتاری کردن همون دو ماه یا دو ماه و خورده‌ای بود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌