#خاطرات_شهدا
💠پس از عملیات والفجر1 طى حکمى از سوى حاج همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) مسئول تشکیل گردان حبیببن مظاهر شد و گردانى تشکیل داد که از گردانهاى نمونه لشکر بود. او شعار هرچه خدا خواست همان میشود را چنان در میان نیروهایش جا انداخته بود که در هر موقعیت بحرانى، آن را با صداى بلند تکرار مىکردند. عمران در جمع نیروهایش و سایر رزمندگان به فرمانده عبدالله معروف بود. او محبوب همه بسیجیها بود بهطورى که وقتى در بین آنها حاضر مىشد همه یکصدا فریاد مىزدند «صلّ على محمد، فرمانده گردان ما خوش آمد».
💠در عملیات والفجر4 در منطقه پنجوین، گردان حبیببن مظاهر در قله 1866 از ارتفاعات کانىمانگا 1866 (ارتفاعات کانىمانگا)، بهسمت دشمن پیشروى کرد و سنگرهاى آنها را یکى پس از دیگرى به تصرف درآورد. تنها یک سنگر دشمن سرسختانه مقاومت مىکرد بهطورى که گردان زمینگیر شد و دلهرهاى در بین رزمندگان پدید آمد. در این حال فرمانده عبدالله، سینهخیز بهسوى دشمن رفت و با پرتاب نارنجک به آنان حملهور شد.
💠نیروهاى دشمن نیز بهطرف او نارنجک انداختند که بر اثر انفجار آن عمران مجروح شد. نیروهاى دشمن درصدد پرتاب نارنجک دیگرى بودند که یکى از بسیجیها (شهید خانواده) خود را به عمران رساند و خود را بر روى او انداخت و سپر فرمانده خود شد و در اثر انفجار نارنجک به شهادت رسید.
💠نیروهاى گردان بدن مجروح فرمانده خود را به عقب آوردند اما فرمانده اصرار مىکرد که او را به حال خودش رها کنند و به پاکسازى منطقه عملیاتى ادامه دهند. بعدها وقتى از او سؤال شد که چرا بهتنهایى بهطرف سنگر دشمن حمله کرده است، گفت: «یک فرمانده باید موقعیتشناس باشد، وقتى دید عملیات به مرحلهاى رسیده که نیروهایش دچار تزلزل شدهاند باید خودش دست به کار شود».
#سردارشهید_عمران_پستی🌷
#سالروز_ولادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊