✫⇠#خاکریز_اسارت(۲۴۶)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت دویست و چهل و ششم:عملیات نیدو و شعار یا زهرا(۲)
♦️فرمانده از ما خواست ساکت بشیم و شروع کرد به تهدید کردن ولی بچهها اصلا اعتنا نکردن و با صدای بلندتر و هماهنگ به شعار یا زهرا رو ادامه دادیم. میدونستیم حضرت زهرا (س) خودش به داد زندانیها و همه ما میرسه و کمکمون می کنه. اون بعثی خبیث وقتی دید کار داره خراب میشه و اگه گزارش به مقامات بالا برسه احتمالاً کار براش مشکل می شه، گفت خیلی خوب ساکت بشین آزادشون میکنیم.
🔸️عنایت حضرت زهرا شامل حالمون شده بود و به فریاد فرزندای گرفتارش رسید. درِ زندان رو وا کردن و بچهها رو که غرق در کثافت شده بودن و از شدت گرما و کتک کاری بیحال بودن و بدناشون همه سیاه و کبود بود رو از شکنجهگاه بیرون آوردن. اجازه بهش دادن که برن حموم و بچههای ما هم لباس تمیز بهشون دادن و به لطف بی بی دو عالم برگشتن سرِ جاهاشون تو سوله ها.
این مسئله عاملی شد برای پیوند بیشتر بین ما و سولهها که اکثرا ارتشی بودن و همدلی بین ما و اونها دو چندان شد.
🔻شکستن دهان منافق🔻
🔸️بعضی در اسارت شده بودن#سمبل_مقاومت و نترسی. یکی از اونها جوهر محمدیان بچه اسلام آبادِ غرب بود. جوهر از پاسدارای قدیمی بود که دو تا بچه داشت و بچه سومش تو راه بوده که اسیر شده بود و نمیدونست بچهش پسره یا دختر یا اصلا سالم بدنیا اومده یا نه. سی و خورده ای سالش بود و سرِ بی باکی داشت. از کسانی بود که علاقه ویژه ای به حضرت امام خمینی(ره)داشت و کوچیکترین بی احترامی به امام رو نمی تونست تحمل کنه.
⚡روزی یکی از جاسوسها در حضورش به امام توهین کرده بود. نمی دونست جوهر چجور آدمیه و الّا به گور باباش میخندید که همچین غلطی بکنه. جوهر با مشت کوبیده بود توی دهانش و فکشو پایین آورده بود. بچه ها هم دخالت کردن و بهش گفتن اگه چیزی به بعثیها بگه تکه پارهش می کنن. بیچاره با فکِ آویزون تا مدتها درد میکشید و مثل موش مرده یه گوشهای کز میکرد و تا آخر هم جرات نکرد بِره گزارش بده. به شوخی بین خودمون میگفتیم این نتیجه دهن لقی کردنه. جوهر شده بود قهرمان مشت زنی و مثل محمدعلیکلی که فکِ جوفریزر رو پایین آورد، کاری کرد موندگار...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯