eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ظاهر ساده ص ۱۰۰ ✔جمعي از دوستان شهيد 💚اخلاق ابراهیم عامل جذب کردهای محلی❤️ ☘...پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياطها داد و گفت: يك دســت لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشــيد. 🍁@shahidabad313 ☘بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه ُ هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او! ☘ســاعتش را هم به يك شخص ديگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! 🍁@pmsh313 ☘اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق ابراهيم شــوند و به گروه شهید اندرزگو ملحق شــوند... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️جنايت جنگي عراقي ها 💥در مسير و در فاصلة 150متري، دو نفر كه لباس خاكي بر تن داشتند، نظرم را جلب كردند. يكي نشسته و ديگري در كف جاده خوابيده بود. با دوربين نگاه كردم ديدم ايراني هستند و لباس بسيجي به تن دارند. آنكه خوابيده، مجروح است و ديگري هم توان حركت ندارد. 🔹️بعد از طي چند كيلومتر در امتداد جاده، به پشت ارتفاعي رسيديم كه بسيار به جادة آسفالته نزديك بود. قبل از هر اقدامي، ديديم يك ستون نفربر عراقي در روي جاده به آنها نزديك مي شود. دو نفر مسلح به عنوان جلودار سوار بر موتوسيكلت بودند و بقيه زره پوش بودند كه به طرف سه راهي ايلام در حركت بودند. 🔸️ما در آنجا صحنة بسيار تلخ و وحشتناكي ديديم كه حتي اسير عراقي هم از ديدن آن ناراحت شد. بسيجي ها فاقد اسلحه و مهمات بودند و به محض ديدن ستون موتوري عراقي ها، تقاضاي كمك كردند؛ اما موتور سوارها به محض اينكه فهميدند آنان ايراني هستند، با رگبار آنان را به شهادت رساندند و زره پوشها هم بدون هيچ رحم و انسانيتي، با چرخهاي شنيدار خود از روي پيكر شهدا عبور كردند. كف جاده با خون آغشته شد و جنازه ها به جاده ماليده شدند. 🔹️خيلي ناراحت شديم و به ما اثبات شد كه نتيجة تسليم، مرگ حتمي است كه اين موضوع، عزم ما را در پيمودن ادامة راه مصمم تر كرد. يكي از سربازان پيشنهاد كرد وقتي نزديك شدند، از اين نقطه آنان را به رگبار ببنديم. با توجه به اينكه محل ما به عراقي ها مسلط بود، همه قبول كردند تا پس از به هلاكت رساندن آنان، به تپه هاي اطراف متواري شويم. 🔹️همه به حالت درازكش درآمده و اجازه داديم به ما نزديك شوند.موتور سوارهاي عراقي به نزديكي ما رسيدند. ما كه در بالاي تپه قرار داشتيم، از هر سو چند رگبار كوتاه، ولي مؤثر به آنان بستيم و هر دو موتور سوار كشته شدند. سرنشين هاي زره پوشها متوجه ما شدند و به سمت ما موضع گرفته، تيراندازي كردند؛ سپس دو دستگاه نفربر عراقي براي تعقيب كردن ما به طرف تپه روانه شدند؛ 🔸️اما شيب تپه تند بود و تا نيمة راه بيشتر نيامدند. پس از آن نيروهايشان از زره پوشها خارج و هر كدام در سويي سنگر گرفته، مشغول دفاع شدند. همة ستون زمينگير شده بود و از هر سو به سمت ما تيراندازي می شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯