#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هشتاد_و_چهار
✳محضر بزرگان ص ۱۲۵
✔امير منجر
💚اطاعت از ولایت فقیه❤️
✳يكي از عملياتهاي مهم غرب كشــور به پايان رســيد. پس از هماهنگي، بيشتر رزمندگان به زيارت حضرت امام(ره) رفتند.
✳با وجودي كه ابراهيم در آن عمليات حضور داشت ولي به تهران نيامد! رفتم و از او پرسيدم: چرا شما نرفتيد!؟
🍁@shahidabad313
✳گفت: نميشه همه بچه ها جبهه را خالي كنند، بايد چند نفري بمانند. گفتم: واقعًا به اين دليل نرفتي!؟
✳مكثي كرد و گفت: ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نمي خواهيم، ما رهبر را ميخواهيم براي اطاعت كردن.
✳بعد ادامه داد: من اگه نتوانستم رهبرم را ببينم مهم نيست! بلكه مهم اين است كه مطيع فرمانش باشم و رهبرم از من راضي باشد.
✳ابراهيم در مورد ولايت فقيه خيلي حساس بود . نظرات عجيبي هم در مورد امام داشت.
✳مي گفــت: در بين بزرگان و علمــاي قديم و جديد هيچ کس دل و جرأت امام را نداشته.
✳هر وقت پيامي از امام راحل پخش مي شد، با دقت گوش مي کرد و مي گفت: اگر دنيا و آخرت مي خواهيم بايد حرفهاي امام را عمل کنيم.
🍁@pmsh313
✳ابراهيم از همان جواني با بيشتر روحانيان محل نيز در ارتباط بود.
✳زمانــي که علامه جعفري(ره) در محله ما زندگي مي کردند، از وجود ايشــان بهره هاي فراواني برد.
✳شــهيدان آيت الله بهشــتي ومطهري را هم الگويي كامل براي نسل جوان مي دانست.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_هشتاد_و_چهار
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥رفتارهاي غير انساني در اردوگاهها
🔸️روز اول يك سروان عراقي وارد آسايشگاه شد و ضمن معرفي خود، گفت:«شما از حالا اسيران جنگي ما هستيد و انتظار است با عراقي ها همكاري كنيد.
وضعيت شما بهتر خواهد شد. لباس، غذا و امكانات ديگر داده خواهد شد و اگر كسي قصد آشوب يا فرار داشته باشد، كشته خواهد شد.»
🔹️در همان موقع نيز تعداد زيادي از نفربرها كه مجهز به تيربار و نورافكن بودند، اطراف اردوگاه مستقر شدند و تا لحظة آخر تبادل اسرا در همان محل براي مقابله با شورشهاي احتمالي و ممانعت از فرار اسرا باقي ماندند. آنها دستورات و مقررات داخل اردوگاه را به وسيلة عرب زبانان ايراني براي ما بازگو كردند و گفتند: «هر موقع در باز شد، بايد همه به صورت پنج نفر، پنج نفر، سرها پايين، دست روي سر و به صورت دو زانو نشسته قرار بگيريم.»
🔸️ارشدي از اسرا هم براي آسايشگاه انتخاب كردند و از هر آسايشگاه يك نفر عرب زبان به عنوان مترجم نيز انتخاب شد. قرار شده بود ساعت 00:10 به محوطه برويم و ساعت چهار بعد از ظهر با آمار كامل به آسايشگاه برگرديم. همواره گرفتن آمار حين خروج و ورود به آسايشگاهها وجود داشت. همه بايد در محوطه قدم مي زدند.
🔸️نشستن، صحبت كردن و راه رفتن دو نفري ممنوع بود و در صورت مشاهده، با كابل تنبيه مي شديم. آسايشگاهها هر روز تفتيش مي شد. همراه داشتن راديو، سيم، ميخ،چاقو و مدارك، عكس، خودكار، مداد، كاغذ و هر چيز ديگري ممنوع بود. همگي فقط لباسي براي پوشش داشتيم.
🔸️سلولهاي انفرادي به ابعاد حدود 60سانتيمتر با دري آهنين شبيه لانة سگ درست كرده بودند و هر كس اعتراض مي كرد و يا مقررات عراقي ها را نقض
مي كرد، او را با كابل و باتوم مي زدند و داخل آن اتاقك مي كردند و گاه يادشان مي رفت اسيري در آن محل وجود دارد. گاه هشت ساعت تا يك روز يا بيشتر، فرد را در اين محل قرار مي دادند.
🔹️اين سلولها در وسط محوطة اردوگاه قرار
داشت و به دليل گرماي مستقيم آفتاب، بسيار داغ و سوزنده و در زمستانها به دليل برودت هوا، بسيار سرد و كشنده بود. موقع آزاد شدن از سلول انفرادي،
از درد پاها، دستها، گردن و بدن، افراد تا هفته ها توان حركت نداشتند. فرد هر چه در آنجا فرياد مي كشيد و گريه مي كرد، كسي نبود جوابش را بدهد.
🔸️در ابتدا تا دو روز به هيچ كس اجازة خروج از آسايشگاه را نمي دادند و گويا از يادها رفته
بوديم. هر چه اعتراض مي كرديم، عراقي ها از پشت پنجره مي گفتند: «بعداً،بعداً»
🔸️آسايشگاه تبديل به دستشويي شده بود. هم زندگي مي كرديم و هم رفع حاجت. آنها كاري كرده بودند كه حيا و شرم از بين رفته بود. اسرا با همديگر
انس گرفته بودند تا بتوانند در شرايط سخت و غير انساني زندانهاي مخوف عراق، دوام بياورند. همه دريافته بوديم كه در آن مكان بايد همديگر را تحمل
كنيم و به درد هم برسيم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯