eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
✳محضر بزرگان ص ۱۲۵ ✔امير منجر 💚اطاعت از ولایت فقیه❤️ ✳يكي از عملياتهاي مهم غرب كشــور به پايان رســيد. پس از هماهنگي، بيشتر رزمندگان به زيارت حضرت امام(ره) رفتند. ✳با وجودي كه ابراهيم در آن عمليات حضور داشت ولي به تهران نيامد! رفتم و از او پرسيدم: چرا شما نرفتيد!؟ 🍁@shahidabad313 ✳گفت: نميشه همه بچه ها جبهه را خالي كنند، بايد چند نفري بمانند. گفتم: واقعًا به اين دليل نرفتي!؟ ✳مكثي كرد و گفت: ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نمي خواهيم، ما رهبر را ميخواهيم براي اطاعت كردن. ✳بعد ادامه داد: من اگه نتوانستم رهبرم را ببينم مهم نيست! بلكه مهم اين است كه مطيع فرمانش باشم و رهبرم از من راضي باشد. ✳ابراهيم در مورد ولايت فقيه خيلي حساس بود . نظرات عجيبي هم در مورد امام داشت. ✳مي گفــت: در بين بزرگان و علمــاي قديم و جديد هيچ کس دل و جرأت امام را نداشته. ✳هر وقت پيامي از امام راحل پخش مي شد، با دقت گوش مي کرد و مي گفت: اگر دنيا و آخرت مي خواهيم بايد حرفهاي امام را عمل کنيم. 🍁@pmsh313 ✳ابراهيم از همان جواني با بيشتر روحانيان محل نيز در ارتباط بود. ✳زمانــي که علامه جعفري(ره) در محله ما زندگي مي کردند، از وجود ايشــان بهره هاي فراواني برد. ✳شــهيدان آيت الله بهشــتي ومطهري را هم الگويي كامل براي نسل جوان مي دانست. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥رفتارهاي غير انساني در اردوگاهها 🔸️روز اول يك سروان عراقي وارد آسايشگاه شد و ضمن معرفي خود، گفت:«شما از حالا اسيران جنگي ما هستيد و انتظار است با عراقي ها همكاري كنيد. وضعيت شما بهتر خواهد شد. لباس، غذا و امكانات ديگر داده خواهد شد و اگر كسي قصد آشوب يا فرار داشته باشد، كشته خواهد شد.» 🔹️در همان موقع نيز تعداد زيادي از نفربرها كه مجهز به تيربار و نورافكن بودند، اطراف اردوگاه مستقر شدند و تا لحظة آخر تبادل اسرا در همان محل براي مقابله با شورشهاي احتمالي و ممانعت از فرار اسرا باقي ماندند. آنها دستورات و مقررات داخل اردوگاه را به وسيلة عرب زبانان ايراني براي ما بازگو كردند و گفتند: «هر موقع در باز شد، بايد همه به صورت پنج نفر، پنج نفر، سرها پايين، دست روي سر و به صورت دو زانو نشسته قرار بگيريم.» 🔸️ارشدي از اسرا هم براي آسايشگاه انتخاب كردند و از هر آسايشگاه يك نفر عرب زبان به عنوان مترجم نيز انتخاب شد. قرار شده بود ساعت 00:10 به محوطه برويم و ساعت چهار بعد از ظهر با آمار كامل به آسايشگاه برگرديم. همواره گرفتن آمار حين خروج و ورود به آسايشگاهها وجود داشت. همه بايد در محوطه قدم مي زدند. 🔸️نشستن، صحبت كردن و راه رفتن دو نفري ممنوع بود و در صورت مشاهده، با كابل تنبيه مي شديم. آسايشگاهها هر روز تفتيش مي شد. همراه داشتن راديو، سيم، ميخ،چاقو و مدارك، عكس، خودكار، مداد، كاغذ و هر چيز ديگري ممنوع بود. همگي فقط لباسي براي پوشش داشتيم. 🔸️سلولهاي انفرادي به ابعاد حدود 60سانتيمتر با دري آهنين شبيه لانة سگ درست كرده بودند و هر كس اعتراض مي كرد و يا مقررات عراقي ها را نقض مي كرد، او را با كابل و باتوم مي زدند و داخل آن اتاقك مي كردند و گاه يادشان مي رفت اسيري در آن محل وجود دارد. گاه هشت ساعت تا يك روز يا بيشتر، فرد را در اين محل قرار مي دادند. 🔹️اين سلولها در وسط محوطة اردوگاه قرار داشت و به دليل گرماي مستقيم آفتاب، بسيار داغ و سوزنده و در زمستانها به دليل برودت هوا، بسيار سرد و كشنده بود. موقع آزاد شدن از سلول انفرادي، از درد پاها، دستها، گردن و بدن، افراد تا هفته ها توان حركت نداشتند. فرد هر چه در آنجا فرياد مي كشيد و گريه مي كرد، كسي نبود جوابش را بدهد. 🔸️در ابتدا تا دو روز به هيچ كس اجازة خروج از آسايشگاه را نمي دادند و گويا از يادها رفته بوديم. هر چه اعتراض مي كرديم، عراقي ها از پشت پنجره مي گفتند: «بعداً،بعداً» 🔸️آسايشگاه تبديل به دستشويي شده بود. هم زندگي مي كرديم و هم رفع حاجت. آنها كاري كرده بودند كه حيا و شرم از بين رفته بود. اسرا با همديگر انس گرفته بودند تا بتوانند در شرايط سخت و غير انساني زندانهاي مخوف عراق، دوام بياورند. همه دريافته بوديم كه در آن مكان بايد همديگر را تحمل كنيم و به درد هم برسيم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯