روایتگری شهدا
⬅️من امشب شهید میشم! 💢یکشنبه شب12 اردیبهشت1361 عملیات"الی بیت المقدس" تیپ۸نجف اشرف گردان۲ثامن الائم
🔸️رفتند درآغوش هم و زار زار گریستند.
اشک منم درآمد.سعی کردم خودم را کنترل کنم و به خودم بقبولانم که سیدمحمود احساساتی شده!
درشانۀ جادۀ خرمشهر حرکت میکردیم،عراقیها که روی خاکریز(چندمتر بالای سر ما) مستقر بودند،با تیربارهای ضدهوایی،روبه سینه وصورت بچه ها شلیک میکردند.
گلولۀ ضدهوایی که مستقیم میخورد توی صورت یا سینه نفر جلویی،فقط باید می نشستی زمین که تکه های بدنش رویت نپاشد!
شاید گلولۀ بعدی صورت تورا متلاشی کند
شایدهم مثل...
🔸️ساعتی بعد"امیر محمدی"(فرماندۀ دسته که دوروز بعد شهیدشد)زیرآتش وحشتناک تیربار،ضدهوایی و انفجار نارنجک وخمپاره های مرگبار،آمد کنارم وگفت:
-ببینم،این پسره محسن کجاست؟
-همین دوروبرهاست،چطورمگه؟
آروم درگوشم گفت:
-رفیق جون جونیش شهید شد...
با تعجب پرسیدم:کی؟
که گفت:#سید_محمود_میر_علی_اکبری
🔹️هیسسسس دیگه نپرسید چی شد و من چیکارکردم و...فقط بدونید 39ساله اردیبهشت ماه،باخاطرۀ شهادت سیدمحمود،جهانشاه کریمیان،امیر محمدی،رضا علینواز و...جان می دهم،می سوزم،باز زنده می شوم تا سال بعد!
🍁این باشه روضۀ شب قدر بیست و سوم من!
سیدمحمود در#مشهد_اردهال کاشان،کنار دو برادرشهیدش سیدمجتبی و سیدمحمدرضا خفته است.
📍حمید داودآبادی
📍اردیبهشت1400
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊